به گزارش نما به نقل از خراسان، زن جوان در حالی که پرونده شکایت خود از راننده پراید را روی میز مشاور می گذاشت به کارشناس اجتماعی کلانتری گلشهر مشهد گفت: همسر اولم به موادمخدر آلوده بود و زمانی که خمار می شد دیگر من و دختر 3 ساله ام امنیت جانی نداشتیم.
با هر بدبختی بود از او طلاق گرفتم و با فروش لوازم باارزش، پول رهن خانه ای را فراهم کردم تا حداقل سرپناهی داشته باشم چرا که به دلیل سرزنش های متعدد خانواده ام نمی توانستم نزد آنها زندگی کنم.
دوست داشتم در یک مکان آرام و بی دغدغه به زندگی ام ادامه بدهم این بود که به عنوان کارگر خدماتی در یک هتل مشغول کار شدم و دخترم را نیز با خودم سرکار می بردم اما مدتی بعد با اعتراض مدیر هتل روبه رو و مجبور شدم هاله را به یک مهدکودک بسپارم. ساعات کاری من با مهدکودک هماهنگ نبود به همین دلیل هاله تا زمان بازگشت من در خانه تنها بود.
غبار بی کسی و تنهایی بر چهره من سایه افکنده بود. دیگر هیجان و شادی های دوران کودکی را در هاله نمی دیدم و از بازی های کودکانه اش خبری نبود. من چاره ای جز تنها گذاشتن او نداشتم تا این که یک روز از مهدکودک تماس گرفتند که حال دخترم خوب نیست.
هراسان خود را به مهدکودک رساندم. هاله در تب می سوخت. کنار خیابان منتظر خودرو بودم که پرایدی مقابلم توقف کرد. با تماس های مکرری که با مهدکودک می گرفتم راننده پراید متوجه بیماری هاله شد او که خود را انسان خیرخواهی نشان می داد مقابل بیمارستان منتظر ماند تا پس از اتمام مراحل معاینه و درمان هاله، ما را به منزل برساند.
نمی دانم چه اتفاقی رخ داد که سفره دلم را برای راننده ای که اصلا نمی شناختم باز کردم و او را در جریان کامل زندگی ام قرار دادم. این گونه بود که رابطه من و سیامک شکل گرفت و او خودش را به من و دخترم نزدیک کرد.
سیامک مدتی بعد با هدف کمک به من پیشنهاد ازدواج موقت را مطرح کرد. من هم که به نیت خیرخواهانه او اعتماد کرده بودم پیشنهادش را پذیرفتم و برای آن که بتوانم نظر او را جلب کنم تا به عنوان همسر دائم در کنار من و دخترم بماند به همه خواسته هایش تن می دادم اما او خواسته ای جز «پول» نداشت و مدعی بود باید مهریه همسر سابقش را پرداخت کند تا بتوانیم در کنار یکدیگر زندگی کنیم.
اگرچه وضعیت مالی خوبی نداشتم اما همه درآمد و پس اندازهایم را به همراه پول هایی که از دیگران قرض می گرفتم در اختیار سیامک می گذاشتم تا مشکلاتش را حل کند.
3 سال به همین ترتیب گذشت تا این که روزی از او خواستم تکلیف مرا برای عقد دائم مشخص کند. سیامک هم قبول کرد و به بهانه فراهم کردن مقدمات عقد دائم از خانه خارج شد به طوری که دیگر هیچ گاه نتوانستم او را پیدا کنم...
شایان ذکر است به دستور سرگرد بهرامیان (رئیس کلانتری گلشهر) تحقیقات برای دستگیری سیامک ادامه دارد.
در امتداد تاریكی؛
اغفال زن مطلقه توسط مرد شیطان صفت
او رفت تا مقدمات عقد دائم را فراهم كند اما دیگر او را ندیدم و تنها شماره تلفن او نیز خاموش است.
۱۳۹۵/۲/۲۳