بدون تردید باید معترف شد که روزگار فعلی صنایع دستی جایگاه حقیقی خود را در جهان یافتهاست. تلفیق هنر، اندیشه، هویت ملی و منطقهای با یکدیگر، از جمله ویژگیهای بارزی است که ابزار سرسخت صنعت را تبدیل به هنری بومی و لطیف کردهاست؛ با تمام این تفاصیل در ایران علیرغم علم به این مهم که صنایع دستی میتواند به منبع ارزشافزوده و بهرهوری اقتصادی تبدیل شود، به دلیل وجود پارهای از موانع و مشکلات، این صنعت از جایگاه حقیقی خود فاصله گرفته و گاهی تنها در سیاستهای خرد و کلان مردان سیاستمدار به شعاری فرهنگی و یا فصلی بدل میشود، نگاه بیمهرانه به صنایع دستی در کشور ما باعث شده تا این صنعت از جایگاه واقعی خود فاصله گرفته و از نقشآفرینی در عرصههای اقتصادی دور بماند.
این عامل باعث گردیده تا تأثیر و نقش صنایع دستی در افزایش اشتغال و درآمدزایی با گذشت زمان کمرنگ شود، به گونهای که اکنون این صنعت نه تنها در داخل جایگاه حقیقی خود را ندارد بلکه حضور در عرصه بازارهای جهانی برای صنعتگران این حرفه، تبدیل به رؤیایی تحقق ناپذیر شده است.
در این میان برگ برنده بهرهوری اقتصادی با استفاده از صنایع دستی از آن کشورهایی است که با تلفیق سنت و مدرنیته تلاش کردهاند صورتی تازه به این صنایع بدهند؛ ژاپن از جمله کشورهایی است که توانسته با قرار دادن هنر سنتی در کنار آموزههای هنر و صنعت مدرن گامهای مؤثری را در مسیر استفاده از صنایع دستی در شکوفایی اقتصاد بردارد.
شاید یکی از دلایلی عمده در آسیبشناسی عدم حضور فعال صنایعدستی در اقتصاد ایران را از یک سو باید در نگاه هنرمندان جستجو کرد و از سوی دیگر عدم اهتمام دولتها به سرمایهگذاری در خصوص صنایع دستی را عامل دیگر رونق کمسوی بازارهای صنایع دستی ایرانی در داخل و خارج از کشور دانست، این درحالی است که صنایع دستی به عنوان صنعت بومی کم هزینه اما پرسود میتواند یکی از بازوهای توانای تحقق اقتصاد مقاومتی باشد.
در شرایطی که حتی پیشرفتهترین کشورهای دنیا با بحرانهای اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند؛ تبیین سیاست اقتصاد مقاومتی و راههای تحقق آن به عنوان یک راهکار عملی میتواند کشور را با اتکا به توان اقتصادی داخلی و از طریق عزمی همگانی به جلو پیش ببرد؛ بدون تردید صنایعدستی میتواند بخشی از بار اقتصاد مقاومتی را به دوش بکشد؛ البته این امر منوط به انجام اقداماتی است که عزم و اراده دولتمردان را بیش از بیش طلب میکند، درعین حال ایجاد فضای فرهنگی مناسب و به تعبیر بهتر فرهنگسازی عمومی در راستای دو مقوله تولید و حمایت از آن از سوی مصرفکننده داخلی باید مطمح نظر برنامهریزان کلان فرهنگی و اقتصادی کشور قرار گیرد.
در این زمینه نگاه به تجربه موفق کشورهایی که توانستهاند صنایعدستی بومی خود را از طریق صنعتیسازی و تولید انبوه به جهان معرفی نمایند میتواند کمک شایان توجهی به این مقوله در داخل ایران کنند، به عبارت بهتر نوگرایی در صنایع دستی و تلفیق سنت و مدرنیته بخشی از فرایند جذب مخاطب به استفاده از صنعتی است که پیوستگی عمیقی با فرهنگ و تمدن آنها دارد.
البته در زمینه عرضه محصولات صنایع دستی در بازار نیز باید چارهای درخور توجه اندیشیده شود، شاید بهترین نمونه موفق بازار صنایع دستی را بتوان در اصفهان جستجو کرد، شهری که به موازات مدرن شدن همچنان قالب و ساخت سنتی خود را از دست نداده و در بستر زمان مانند زایندهرود، هنرهایی از قبیل قلمزنی، میناکاری و قلمکاری زنده نگه داشته است، قطب شدن این شهر نه تنها در ایران بلکه در جهان به عنوان مشتی از خروار میتواند نمونهای موفق برای سایر شهرهای ایران زمین باشد؛ تا هنرها و صنایع دستی روبه فراموشی نیز به این واسطه احیا شود و در جریان توسعه اقتصادی و تحقق یکی از بزرگترین تئورهای این علم؛ یعنی اقتصاد مقاومتی با همافزایی ملی افق روشنی روبه فردا در مقابل ما قرار گیر.
اختصاصی نما
تلفیق سنت و مدرنیته از تولید تا عرضه
در شرایطی كه حتی پیشرفتهترین كشورهای دنیا با بحرانهای اقتصادی دست و پنجه نرم میكنند؛ تبیین سیاست اقتصاد مقاومتی و راههای تحقق آن به عنوان یك راهكار عملی میتواند كشور را با اتكا به توان اقتصادی داخلی و از طریق عزمی همگانی به جلو پیش ببرد
۱۳۹۵/۴/۳