فرش قرمز اصطلاحی اروپایی و ناشی از هجوم فرهنگ وارداتی غربی است، فرهنگی که اکنون رهآورد اصلی آن برای ایران اسلامی چیزی جز ابتذال و نمایش مدهای غربی بر تن آکتورهای سینمایی نیست.
شاید قدم زدن بر روی فرش قرمز در ظاهر ساده باشد اما وقتی این فرش تبدیل به صحنهای برای نمایش لباسهای زیرزمینی و نامتعارف میشود و به عبارت بهتر قطعههای پازل شبیخون فرهنگی اینبار توسط شوالیههای داخلی که خواسته و ناخواسته در میدان جنگ و با عنوان بازیگر بازی میکنند، رخ مینماید، زنگ هشدار تبدیل به آژیر خطری میشود که در میان تغافل جدی مسئولین فرهنگی و خوابزدگی ایشان فریادهای آخر را میزند.
جشنوارههای فرهنگی- هنری که این روزها با نام مناسبتهای ملی و مذهبی پذیرای پهن شدن فرش قرمز هستند، در کمال ناباوری بسیاری از ارزشها و آرمانهای انقلابی را به مضحکه میگیرند و پوزخند زشت آنها به این مهم که به شکل ژست روشنفکران غربزده در شبکههای اجتماعی به نمایش گذاشته میشوند اصلیترین اصل اسلام و انقلاب یعنی حجاب را مورد آسیب و چالش جدی قرار میدهد.
جشنواره فیلم حافظ، جشنواره فیلم فجر و اقسام دیگر این رویدادهای هنری- فرهنگی بیش از آنکه مروج فرهنگ خودی باشند؛ میدانی برای جولان نمودهای عینی رفتارهای متحجرانه غربی شدهاند، این رفتارها در خصوص سبک پوشش، آرایش و اموری از این دست گویای حقیقتی تلخ است، حقیقتی که در کنه آن میتوان میزان تلفات جنگ نرم دشمن بر علیه نظام مقدس اسلامی را اینبار از طریق نفوذ جریان لیبرالیسم فرهنگی در هنرپیشههای سینما و تلوزیون دید، کسانیکه عمدتا تصویر ارائه شده از آنها در سیما بسیار متفاوتتر از وجه حقیقی زندگی آنها است؛ به عبارت بهتر زن محجبه فیلمهای تلوزیونی اینبار مروج لباس، سبک آرایش زننده و الگوی نامتعارفی از ابتذال فکری و فرهنگی است که بر روی فرش قرمز این جشنوارهها خودنمایی میکند.
اما این موضوع آنجا از درجه اهمیت بیشتری برخوردار میشود که داعیه سفارت فرهنگی هنرهفتم از وزارتخانههایی مانند فرهنگ و ارشاد که گویا عنوان اسلامی، یک برچسب تحمیلی بر آن است تا افکار سکولاریزه شده عدهای از سیاستمداران لیبرال را زرورق پیچ کند، بلند میشود و در عمل هیچ اقدام مؤثری در حوزه برخورد با پدیده ابتذال فرهنگی بر روی فرش قرمز جشنوارهها و فستیوالهای هنری- فرهنگی دیده نمیشود.
در یک نگاه کلی شاید بتوان گفت اهمال سیاسی دولتها است که گرد فراموشی عمیقی بر چهره هنر هفتم و تحرکات منفی افرادی که خود را هنرمندان مردمی میدانند نشانده است تا مبادا محبوبیت کاذبی که به واسطه این قشر برایشان مهیا شدهاست دچار کاهش و افول شود، این درحالی است که فرهنگ دینی و ملی ما به خودی خود چنین پوششهای نامتعارفی را قبول نمیکند و در نظر تودههای مردم این ابتذال فکری و فرهنگی جایگاهی نخواهد داشت. با این حال هرچند این موج بدپوشی کوتاه است اما به دلیل تأثیرگذاری رسانه و اصحاب آن بر جامعه و به ویژه نسل جوان و نوجوان میتواند آثار و تبعات مخربی به بار بیاورد، آثاری که به مراتب از هجوم خاموش ماهوارهها و شبکههای اجتماعی خاموشتر و مؤثرتر است.
آنچه متأسفانه به عنوان یک جریان نفوذی فرهنگی درخصوص چهرههای هنری در ایران حاکم شدهاست عدم باور به هویت ملی و مذهبی و تشبه به رفتارها و پوشش ملیتهایی است که تا دیروز دنیا آنها را با عنوان یانکیهای بیتمدن میشناخت و امروز به واسطه سلطه غولهای رسانهای خود بر جهان هژمونی دروغین خود را به جوامع تزریق میکنند و بازیگران ایرانی و به ویژه زنانی که میتوانند پوششی الگومحور برای جامعه خودی و سایر جوامع باشند درست شبیه بازیخوردههایی ذبده در این میدان بازی میکنند و گاهی تأثیری آن چنان عمیق و جریانساز بر جامعه میگذارند که به دشواری میتوان آن را از ساحت حاکمیت اسلامی و شهروندان حاضر در آن زدود؛ این درحالی است که بر خلاف ژستهای روشنفکرانهای که در تعریف و تمجید از البسه، پوشاک، آرایش و رفتارهای نامتعارف هنرمندان در جشنوارههایی مثل حافظ به چشم میخورد حقوق شهروندی بخش گستردهای از کسانی که در جامعه اسلامی روزگار میگذرانند و خواستار سبک زندگی سلامت هستند نه تنها نادیده گرفته میشود بلکه مورد نقض جدی از سوی کسانی قرار میگیرد که خود و هنرشان مرهون مردم، انقلاب اسلامی و آزادیهای موجود در این نظام مقدس هستند و حتی پا را در این عرصه فراتر گذاشته و علاوه بر بیاعتنایی به ارزشها بر روی فرش قرمز ابتذال، به مردمی که داعیه شادی و سرگرمی آنها را دارند دهانکجی میکنند و با استفاده از اصل شانتاژ رسانهای فرار به جلو کرده و حتی با ادبیاتی طلبکارانه اعمال وقیحانه خود را پوشش میدهند تا مبادا دستی از آستین همت به نشانه اعتراض بیرون بیاید.
در مجموع باید گمشده اصلی جامعه خود را هنر فاخری بدانیم که قیود ایرانی- اسلامی در آن اصل قرار بگیرد، هنری که ساحتش پاک و منتقلکننده ایدهها و افکاری فارغ ابتذال و هرزگیهای جنسی و رفتاری هنر غربی است و بازتاب بخشی از آن را نیز میتوان با عنوان هنر عفیف و پوشش عفیفانه هنرمندان مشاهده کرد پرداختن به این هنر که با اتکا به نیروهای مردمی رشد و نمو پیدا خواهد کرد میباید از نگاه سیاسی به دور باشد؛ زیرا نگاه سیاسی به موضوع حجاب از هرجنسی که باشد مذموم است و همین امر موجب برخوردهای سلیقهای و یا سکوتهای نابهجا و بعضا مخرب خواهد شد.
اختصاصی نما
فرشی به سرخی ابتذال
فرش قرمز اصطلاحی اروپایی و ناشی از هجوم فرهنگ وارداتی غربی است، فرهنگی كه اكنون رهآورد اصلی آن برای ایران اسلامی چیزی جز ابتذال و نمایش مدهای غربی بر تن آكتورهای سینمایی نیست.
۱۳۹۵/۵/۱۰