به گزارش نما - «خبرجنوب» نوشت: جنگ تحمیلی خیلی سال است که به پایان رسیده اما نه در ذهن کسانی که جوانی شان در نبرد گذشت.
28 سال بعد از پذیرش قطعنامه و آرام گرفتن جبهه ها دیگر کمتر کسی به یاد کسانی است که در تقابل دفاع از میهن و آرمان آزادی آن جانفشانانه خدمت کردند.
جنگ 8 ساله ایران و سرزمین استعمار ساخته عراق از هر لحاظ با جنگ های سراسر تاریخ ایران متفاوت بود و بر خلاف جنگهای گذشته هرگز به تسلیم ایران و کنار آمدن با دشمن نینجامید؛ جنگی که پس از یک انقلاب رخ می داد و در آن حتی یک وجب از خاک ایران به دست بیگانه نیفتاد؛ درست بر خلاف خیال خام پان-عرب های ساده لوحی چون صدام که سودای راه انداختن قادسیهای دیگر در سر داشتند. ايثارگراني كه در اين جنگ حماسه آفريدند اما حالا دیگر کمتر مورد توجه قرار میگیرند. انگار جامعه بیش از اینکه به یاد آنان باشد، به روزمرگیهای خود مشغول است و آنان که در جنگ، اسیر و جانباز شدند سرشان را به حل مشکلات انبوه خود گرم کرده اند؛ چه اینکه «محمدرضا حاجیپور»، مدیرعامل انجمن جانبازان شیمیایی، وضع آنان را این گونه توصیف می کند که «از نظر جسمی، ظاهری طبیعی و درونی
پوسیده دارند.» حاجی پور از سال 62، یعنی از زمانی که 14 ساله بود تا پایان جنگ در جبهه ماند و از سال 66 که شیمیایی شد تا امروز با یادگارهای جنگ روزگار می گذراند. آنچه در ادامه می آید، گفت و گوی سرویس گزارش «خبرجنوب» با اوست، به خاطر سالگرد بازگشت اولین گروه از آزادگان به میهن پس از جنگ تحمیلی.
شما به عنوان کسی که با اسیران و آزادگان دوره جنگ در ارتباط هستید، عمده مشکلاتی که امروز با آن روبرو هستند، چیست؟
آزادگان با دیگر جانبازان یک تفاوت دارند؛ آنان افزون بر اینکه باید با شرایط جانبازی بسازند، باید با خاطرات سال های دوری از خانه و خانواده کنار بیایند. شماری از ایثارگرانی که در اسارت به سر برده اند به خاطر شرایط نامناسبی که در اردوگاه اسیران در عراق داشتند دچار بیماری های روحی و اعصاب و روان هستند.
این در حالی است که آنان با مشکلات ناشی از جراحت های خود هم در اردوگاه ها دست و پنجه نرم می کردند. از جمله مشکلات جسمی که در دوره اسارت با آن درگیر بوده اند می توان مشکلات گوارشی، مشکلات ناشی از گلوله خوردن، قطع عضو و... را نام برد و برخی از این مشکلات هنوز با آنها باقی مانده است.
آیا این اسیران دیروز و آزادگان امروز به اندازه کافی به خدمات درمان روانی دسترسی دارند؟
واقعیت را بگویم؛ هر کسی که در نبرد به دست دشمن اسیر می شود، چاره ای جز ساختن با مشکلات روحی و روانی ندارد. بسیاری از عزیزان ما آزاد بودند و به اجبار در تله دشمن قرار گرفتند.
اسارت از نظر روحی تاثیر منفی قابل توجهی بر انسان باقی میگذارد. بسیاری از آنان شکنجه می شدند تا بر علیه کشور و نظام اعتراف کنند یا در عراق با رسانه های آنان مصاحبه کنند و بر علیه کشور و نظام سخن بگویند. هرچه آنان بیشتر مقاومت می کردند، بیشتر آزار و اذیت می شدند. می خواهید به چند نمونه اشاره کنم؟ بسیاری از جانبازان ما را نمی گذاشتند 48 ساعت بخوابند. به محض اینکه پلکشان روی هم می آمد آب یخ روی سرشان می ریختند یا به آنان شوک برقی وارد می کردند طوری که آدم نمی داند زنده است یا مرده. برخی انواع شکنجه را هم نمی توانیم بیان کنیم که شاید عزیزان راضی نباشند. حال کسی که 10 سال اسیر بوده و با همه این شرایط ساخته است تنها 20 درصد خدمات اعصاب و روان
دریافت می کند.
جانبازان و اسیران دوره جنگ هم اکنون دست کم 50 سال سن دارند و با افزایش سن، مشکلات درمانی آنها بیشتر می شود. آیا متناسب با افزایش این مشکلات، خدمات بهتر شده که آنان از کیفیت زندگی بیشتری برخوردار باشند؟
36 سال از شروع جنگ می گذرد. همان طور که گفتید این عزیزان حالا دست کم 50 سال سن دارند و عوارض ناشی از کهولت سن به مرور بر مشکلات آنان افزوده می شود؛ کسانی که سال ها در آن اردوگاه های مخوف اسیر بوده اند. به همین خاطر مسئولان و تصمیم گیران باید برای بهبود کیفیت و روند سلامت و بهداشت این عزیزان کمک کنند. آیا می دانستید 90 درصد از جانبازان ما در خانه با فرزندان خود مشکل دارند؟
می دانید که نوعی شکاف نسلی میان آنان و فرزندانشان پدید آمده است. آخر کسی که 10 سال اسیر بوده و باید با جانبازی بسازد با کمترین امکانات روزگار می گذراند و حتی خانه ندارد. فرزند او وقتی چنین وضعی را می بیند خود را با کسانی مقایسه می کند که پدرشان اسیر نشده و بهترین امکانات را در اختیار دارند. یک آزاده که خانه ندارد و برای اجاره نشینی آواره خانه این و آن است چگونه باید برای فرزندش توضیح دهد که مسئولان به فکر او هستند و میخواهند مشکلاتش را حل کنند؟
کسی که سال ها در عراق گرفتار بوده و جانباز شیمیایی شده حالا باید برای خریدن یک اسپری تنفسی مدام به بیمه ایران برود تا هزینه دارویش را دریافت کند.
خیلی از جانبازان شیمیایی همچون من قرنیه هایمان خشک شده است و وقتی برای دریافت دارو به بیمه ایران مراجعه می کنیم میگویند این دارو مورد تایید ما نیست، پولش را نمی دهیم. آیا کسی که چنین وضع جسمانی دارد باید میان بیمه و درمانگاه و خانواده اش سرگردان باشد؟
چه کسی جلو دشمن ایستاد که امروز این آقایان مدیر بتوانند در امنیت تصمیم گیری کنند؟ آیا نمی دانند امنیتشان را مدیون چه کسانی هستند؟ جانبازان به درمان نیاز دارند. چه زمانی می خواهند به داد جانبازی برسند که 30 سال است مدام سرفه می کند؟
مگر جامعه ایثارگر چقدر دیگر عمر می کند؟ چه عیبی دارد مسئولان کارگروهی تشکیل داده و وضع جانبازان را یک بحران تلقی کنند؟ من به بلژیک سفر کرده ام. کسی بوده که 4 روز جلوی آلمان نازی ایستادگی کرده و برایش یادمان ساخته اند. رزمنده ای را دیدم که 90 سال سن داشت و 50 مدال گرفته بود. ما مدال نمی خواهیم، چرا مشکلاتمان را حل نمی کنند؟ مگر چند جانباز و آزاده داریم؟ خود من چند روز پیش از بیمارستان خاتم به بیمه رفتم. گفته بودند داروی ایرانی مورد تایید بیمه است ولی داروی خارجی نه.
دکتر دارو ساز وقتی این را شنید خندید؛ گفت مگر از این دارو نمونه ایرانی هم وجود دارد؟ می دانستید جانبازی داریم که روزی 30 قرص می خورد؟ شاید باور نکنید ولی من به خانه بسیاری از جانبازان در جنوب شهر که می روم خجالت می کشم.
آزادگیهایی كه در روزمرگی ها گم شد
۱۳۹۵/۵/۲۶