در بیست و هشتمین شماره ماهنامه مدیریت ارتباطات، گفتوگوی مفصلی با دکتر حسامالدین آشنا استاد ارتباطات و عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق(ع) در مورد عملکرد صداوسیما منتشر شده است که حاوی نکات متفاوت با انتقادات مرسوم، مهم و قابل توجهی است. او در این گفتوگو، رک و البته مستند به مسائل و مشکلات رسانه ملی و دلایل ریزش و انحصاری عمل کردن آن پرداخته است.
دکتر آشنا در مورد نحوه پوشش اخبار زلزله اخیر آذربایجان نیز فقط یک جمله گفت: صداوسیما چشم بیدار ملت نبود، دست کوتاه سیاستورزانی شد که نگران بازتاب طرحهای زودبازده بودند
بخشهایی از دیدگاه های وی در این مصاحبه را در ادامه می خوانید:
صدا و سیما یک فرصت ۱۸ ساله داشت
صداوسیما اگر نگوییم بالفعل ورشکسته است ولی در شرایط بحرانی قرار دارد و این شرایط بحرانی ناشی از یک دوره غفلت طولانی است. از زمان تصویب قانون مربوط به ممنوعیت خرید، فروش و نگهداری تجهیزات مربوط به دریافت ماهواره که در سال ۱۳۷۳ تصویب شده و آییننامه اجرایی آن در سال ۱۳۸۴ به تصویب رسیده، تا الان که در سال ۱۳۹۱ قرار داریم، به مدت ۱۸ سال صداوسیما یک فرصت تاریخی داشته است برای اینکه بتواند جاذبههای کافی را برای کاهش استقبال مردم از ماهواره ایجاد کند.
تا زمان همهگیر نشدن دریافت برنامههای ماهوارهای فارسی، صداوسیما بهطور جدی به فکر نیافتاده و در این راستا تأخیر دارد. نتیجه این تأخیر اقدامات عجولانهایست که امروز اتفاق میافتد که میتوان از آن جمله به تأسیس و راهاندازی شبکههای به شدت تأمینی و دمدستی اشاره کرد.
بعید میدانم کسی در صداوسیما بتواند ادعا کند برند صداوسیما امروز از سال ۸۷ معتبرتر است. این مطلب در جلسه اخیری که در مرکز تحقیقات صداوسیما با حضور برخی استادان ارتباطات برگزار شد، مورد تصریح قرار گرفت.
مخاطبین ماهواره ۷/۵ درصد افزایش داشته اند
از قول ریاست سازمان در ۱۲ آبان ۱۳۸۶ اعلام شد میزان استفاده از ماهواره در ایران ۳۲٫۵ درصد است و دو سال بعد در ۲۳ آبان ۱۳۸۸ از قول قائم مقام وقت سازمان در همایش بینالمللی غدیر اعلام شد ۴۰ درصد مردم به ماهواره روی آوردهاند. در ۱۴ دی ۱۳۹۰ یکی از مسؤولان پژوهشی وزارت ارشاد در نشست تخصصی تکنولوژی تبلیغ با موضوع «بررسی محتوای شبکههای ماهوارهای فارسیزبان و نقش روشنگری مبلغان» در مرکز همایشهای دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم یادآور شد: «متأسفانه بر اساس تحقیقات دقیقی که صورت گرفته، در سال گذشته ۵۵ درصد مردم ایران دارای گیرندههای ماهوارهای بودند و ۵۰ درصد مردم بیننده شبکههای فارسیزبان بوده و با دقت آنها را مشاهده و دنبال میکنند». این آمار در تهران خیلی بالاتر از این حرفهاست. این بدان معناست که ما حدوداً در هر سال ۷٫۵ درصد رشد مصرف ماهوارهای را تجربه کردهایم. اگر این به معنای شکست در اثربخشی نیست، پس چیست؟
صدا و سیما ورشکستگی اش را اعلام نمیکند
از منظر قیمت تمام شده هم میتوان صداوسیما را ارزیابی کرد؛ میزان بودجه و ساعات برنامههای تولیدی صداوسیما مشخص است. وقتی مقدار بودجه را به تعداد ساعت برنامههای تولیدی تقسیم میکنیم، میبینیم صداوسیما یکی از گرانترین تولیدکنندههای تلویزیونی حتی به قیمت دلار آزاد است؛ یعنی در واقع هزینه تمامشده محصول رسانه ملی بسیار بالاست.
من میگویم صداوسیما یک شرکت زیانده است که ورشکستگیاش را اعلام نمیکند. من معتقدم صداوسیما هیچگاه اجازه ارزیابی مستقل از خودش را به کسی نداده است، به دلیل اینکه سازمان قدرتمندی است و این ناشی از یک انحصار است، نه مصلحت.
آقای خامنهای مخالف سپردن صدا و سیما به رهبر بودند
این انحصار از تفسیر دو اصل ۴۴ و ۱۷۵ قانون اساسی ناشی میشود. در اصل ۱۷۵ در آن روزهای بازنگری و تغییر قانون اساسی (۹ /۳ /۱۳۶۸)، حضرت امام(ره) در قید حیات بودند و مسؤولان عالیرتبه نظام از جمله آیتالله خامنهای (رئیسجمهور) و آیتالله هاشمی رفسنجانی (رئیس مجلس)، با سپردن صداوسیما به رهبر (حتی امام خمینی(ره)) کاملاً مخالف بودند و به صراحت و شفافیت مفاسد آن را بیان میکردند.
آقای هاشمی چنین استدلال کرده است:
۱ـ نظارت همیشه از بالا به پایین است، وقتی مدیر عامل سازمان را امام نصب میکند، سه قوه چگونه نظارت کنند بر چیزی که مسؤول اصلی آن رهبری است؟ در این صورت نظارت بر صداوسیما امکانپذیر نخواهد بود، یعنی همه باید نگاه بکنیم و چیزی هم نتوانیم بگوییم! این اشکال واقعاً جدی است. اگر رهبر فردا مدیرعاملی نصب کند و اشکالاتی پیش آید، کسی واقعاً نمیتواند چیزی بگوید. این را مطمئن باشید تا مدیرعامل مورد اعتماد رهبر باشد، کسی نمیتواند انتقاد کند و اگر مدیرعامل کسی را هم به آنجا راه نداد، هیچ اتفاقی نمیافتد، یک قدرت بسیار نیرومندی در صداوسیما بهوجود میآید.
۲ـ صداوسیما یکی از وسائل توجیه مردم است، از وسائل جاانداختن مسائل کشور است، شما میخواهید همه این کارها را به پای رهبر بنویسید!؟ اگر صداوسیما بخواهد توجیهگر باشد، رهبر شده توجیهگر همه نظام!
۳ـ اگر مدیرعامل فقط از طرف رهبر باشد، ارتباطش با مسؤولان کشور بسیار ضعیف خواهد شد.
امام (ره) گفتند سران سه قوه مدیر عامل صدا و سیما را تعیین کنند
آقای هاشمی در پایان اضافه کردند که چند سال پیش که ما در صداوسیما مشکل پیدا کردیم، من رفتم خدمت امام؛ ایشان فرمودند: «من نظرم این است که سران سه قوه باید مدیرعامل را تعیین کنند» (مشروح مذاکرات بازنگری، ص ۵۶۰٫)
در شورای بازنگری پس از آنکه برخی از اعضای جامعه مدرسین بر انتصاب مدیرعامل از سوی رهبری اصرار داشتند، آیتالله خامنهای در نفی دخالت رهبری در نصب مدیرعامل سازمان افزودند: «اگر رهبر در رأس (سازمان) باشد، اگر اشکالی باشد، ما از چه کسی مؤاخذه کنیم؟ دستگاه قضائی یا دستگاه مقننه که حق نظارت بر همه امور را دارند، باید سرکشی کنند، از کی مؤاخذه کنند؟ از رهبر مؤاخذه کنند که چرا صداوسیما اشکالاتی دارد؟ چنین چیزی ممکن است؟ با این کار سیئات صداوسیما دامن رهبر را خواهد گرفت، این را چیز کمی نگیرید، بههر حال سوءتفاهمهایی در مردم هست. یک وقت غفلتی پیش میآید، همه مردم را به رهبری بدبین میکند که این، هیچ به مصلحت نیست» (مشروح مذاکرات بازنگری، ص ۵۶۹٫)
تفسیر شورای نگهبان مجلس را در اجرای وظیفه اش محدود کرد
درباره این اصل متأسفانه شورای نگهبان در تقابل با تندرویهای مجلس ششم چنان تفسیر موسعی از صدر و ذیل اصل ۱۷۵ در رابطه با رهبری ارائه کرد که عملاً مجلس را در اجرای وظیفه قانونگذاری محدود کرد. آقای دکترلاریجانی، رئیس سازمان صداوسیما و آیتالله یزدی تقاضای تفسیر کردند. در شرایط دیگر شاید پاسخ متفاوت بود. میتوانست سؤال و جواب جور دیگری باشد. شیوه سؤال کردن و تفسیر جواب هم بسیار مهم است.
امکان تجدید نظر در تفسیر وقتی است که صداوسیما نتواند انحصارش را ادامه دهد. مگر شما در اصل ۴۴ چه کار کردید؟ اصل ۴۴ تصریح دارد که چه چیز دولتی است اما بنا به فرمان رهبری بسیاری امور تغییر کرد. در واقع مصلحت اقتضا میکند که ما انحصار صداوسیما را بشکنیم. من مدافع انحصارزدایی از تصدیگری سازمان صداوسیما هستم.
صداوسیما قدرت خیلی بزرگی است. صداوسیما میتواند یک رئیسجمهور را به زمین بزند و او را محبوب یا نامحبوب کند.
حاکمیت سپر آهنین صدا و سیما شده است
ساختار صداوسیما چون دولتی دیده شده، مصونیت آهنین دارد، چون حاکمیت آن طرف است، در حالی که تمام موضوع رسانه این است که رسانه وسط حاکمیت و مردم است. اگر خودش را خیلی بالا کشید و به حاکمیت چسباند، همه ضعفهایش، ضعف حاکمیت میشود و اعتباری برایش نمیماند. آقای احمدینژاد رییسجمهور است. رابطه صداوسیما با احمدینژاد اول دوره ریاستجمهوری با آخر دوره دوم ریاستجمهوری چرا فرق دارد؟ چرا دو سال اول ریاستجمهوری از او فقط گل و بلبل گفته میشود اما آخر دوره ریاستجمهوری میتوان بهشدت از او انتقاد کرد؟ این همان زیر سلطه قدرت بودن است. وقتی آقای رییسجمهور حرف زد، آقای مشایی حرف زد، آقای وزیر حرف زد، گفتیم «وزیر میگوید…»، یعنی گردن خودش؛ «وزیر ادعا کرد ما ۲۰۰۰ کیلومتر راهآهن کشیدیم». وظیفه رسانه است برود ببینید که این کار را کرده است یا خیر.
اما وقتی خودش را به حاکمیت چسباند، از مزایای حاکمیت استفاده میکند. همین سپر آهنینش است اما از طرف دیگر، چیزهای دیگری را میبازد. بحث این است که کسی نمیتواند او را از حاکمیت جدا کند. حاکمیت باید این را از خودش رها کند. این هوش حاکمیت است که ما امیدواریم این اتفاق بیافتد که به رسانه ملی بگوید مسؤولیتش با خودش است.