نسخه چاپی

پیشرفت با ماشاءالله به برجام و ان‌شاءالله پساتحریم!

مهران ابراهیمیان

1- در كتاب «چرا كشورها شكست مي‌خورند» به عوامل متعددي درباره موانع و علل توسعه و پيشرفت كشورها اشاره مي‌شود كه هر يك از آنها عنصر «بزنگاه‌هاي تاريخي است». اين عنصر به عنوان يك مؤلفه اثرگذار در روند توسعه كشورها به طرز عجيبي به نحوه مواجهه با اين بزنگاه‌هاي تاريخي از سوي مردم و به خصوص حاكميت‌هايي كه سهم زيادي در اقتصاد دارند، بستگي دارد. جيمز اي. رابينسون و دارون عجم اوغلو نويسندگان اين كتاب در فصل چهارم كتاب با اشاره به مثال طاعون و نقش مرگ سياه در كاهش نيروي انساني در كشورهاي اروپايي نشان مي‌دهند اين حادثه چگونه نهادهاي اقتصادي و حتي سياسي را دستخوش تغييراتي مي‌كند كه در آن مقطع زماني اروپا به دو قسمت غربي و شرقي قابل تقسيم مي‌شود و در نهايت نتيجه مي‌گيرد كشوري مثل انگليس چگونه وضعيت اقتصادي بهتري را نسبت به كشوري مانند لهستان در آن زمان پيدا مي‌كند.

2- به استناد گفته‌هاي مسئولان دولت يازدهم كه فروش نفت در دوران تحريم به 700 هزار تا يك ميليون بشكه رسيده بود و در صورت ادامه اكنون به 500 هزار بشكه مي‌رسيد و مشكلات تحريم بانكي كه مي‌توانست اقتصاد را فلج كند، تحريم همه‌جانبه و غيرانساني عليه كشورمان را هم يك «بزنگاه تاريخي» بناميم. همچنين برجام با تبليغات حداقل يك سال قبل از آن به عنوان يك فرصت عظيم شناخته مي‌شود كه در حكم كشف علت طاعون و درمان آن است، البته در اين باره اتفاق نظرو اجماعي در ميان طيف‌هاي مختلف سياسي و كارشناسان اقتصادي وجود ندارد. با اين حال آنچه مي‌توان به طور قطع از آن سخن گفت اين است كه دولت يازدهم و طرفدارانش حتماً برجام را به عنوان اصلي‌ترين و جدي‌ترين راه خروج از وضعيت اقتصادي كنوني انتخاب و براي آن بيشتر عمر مديريتي خود را صرف كرد. اين در حالي بود كه در كنار اين موضوع همواره اقتصاد مقاومتي به عنوان صدايي جدي و راهكاري عملي مطرح بوده است.

حال سؤال اين است كه ما در مواجهه با اين «بزنگاه تاريخي» چه عكس‌العملي داشته‌ايم؟ بعد از آن همه ماشاءالله گفتن به برجام و بعد از آن همه تمجيد از مذاكرات و تبليغات پسابرجام چه انتظاري را ايجاد كرده بوديم و تحقق اين انتظار را بر چه مبنايي دنبال كرديم؟! آيا مي‌توان همه تقصير را بر گردن گذشتگان انداخت؟

براي پاسخ به اين سؤال اگر قبل از امضاي برجام به سخنان مديران بلندپايه در دولت رجوع كنيم، جواب بدون شك اين است: ما براي فضاي پسابرجام برنامه داريم و اگر به انتظارات مردم برگرديم، تصويري كه وجود دارد اين است: رونق اقتصادي، ارزاني به خصوص ارزاني خودرو و ايجاد اشتغال!
اما اكنون كه از امضاي برجام بيش از 14 ماه مي‌گذرد، كدام يك از اين ادعاها و انتظارات محقق شده است؟ ‌البته منظور نگارنده ناديده گرفتن و انكار دستاوردهاي فروش بيشتر نفت و اثرگذاري بيشتر برجام در طول زماني طولاني‌تر در اقتصاد و رشد مثبت ناشي از دلارهاي نفتي نيست ولي در عين حال توسعه و پيشرفت نيز بازگشت به دوران فروش نفت 3/5 ميليون بشكه در روز هم نه منظور نگارنده و نه شعارهاي دولت يازدهم بوده كه به وسيله آنها رأي مردم جذب سكاندار قوه مجريه شده است! به عبارت ساده‌تر «بزنگاه تاريخي» برجام كه در حد نقطه عطف تاريخي ايران از سوي يك طيف سياسي بزرگنمايي شده، فرصت ايجاد تحرك مثبت در روند پيشرفت و توسعه را از دست داده است.
دلايل از دست رفتن اين فرصت نيز به استناد شواهد موجود در اقتصاد عبارتند از: الف - بي‌برنامگي دولتمردان ‌ب- موكول كردن دستاوردها به توافقات آتي‌‌ج - درونزا نكردن تغييرات ناشي از اين اتفاق تاريخي و د- دخيل نكردن عناصر نهادي و مردمي در اين اتفاق اثرگذار اقتصادي و...

از اين رو مي‌توان نتيجه گرفت كه دولتمردان بايد از اين استراتژي دست بردارند زيرا با ماشاءالله گفتن به برجام و ان‌شاءالله بهبود شرايط پسابرجام، نمي‌توان پيشرفت و توسعه در اقتصاد ايجاد كرد و تنها زمان است كه از دست مي‌رود!

۱۳۹۵/۶/۲۷

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...