بخش اول. راقم اين سطور در يادداشتي كه شنبه گذشته و در همين صفحه با عنوان «جعل موضوع در قضيه جعل علمي» به چاپ رسيد، خبر از نشت گسترده علمي در وزارتخانههاي علمي داده بود و تصريح كرده بود كه اگر جلوي اين افتضاح گرفته نشود و با عاملان آن برخورد نگردد، آبروريزي گستردهاي براي ايرانيان در عرصه بينالمللي رخ خواهد داد.
در آن يادداشت همچنين از مواضع وزير بهداشت و معاونت ايشان تقدير شد، چراكه آقاي هاشمي ضمن پذيرش اصل موضوع تقلب گسترده علمي، از ارجاع آن به وزارت اطلاعات براي پيگيري خبر دادند. آقاي هاشمي همچنين معاون تحقيقات خود، آقاي ملكزاده را مأمور بررسي اين ماجرا كرده بودند.
اكنون و با انتشار اسنادي جديدتر، ضمن پوزش از مخاطبان يادداشت روز شنبه به دليل نقص دادههاي آن، بايد نوشت دامنه اين افتضاح بسيار گستردهتر از مطالب بيان شده بود؛ شوربختانه وزراي علمي دولت و معاونانشان متهم اصلي اين جعل ساختاري و تشكيلاتي هستند؛ ادامه مطلب را بخوانيد.
بخش دوم. 1- با جستوجوي نام آقاي هاشمي در يكي از سايتهاي معتبر نشريات پژوهشي پزشكي چندصد ركورد (نتيجه) براي ايشان يافت ميشود. بدين معنا كه وزير محترم بهداشت تنها در اين نشريه، 230 مقاله پژوهشي ثبت كردهاند! از اين آمار بهتآور با اين توجيه خندهدار كه احتمالاً ايشان از عنفوان جواني در اين نشريه امريكايي مقالات علمي به چاپ ميرساندند، بگذريم، چگونه از اين مورد بگذريم كه بخش عمده مقالات پژوهشي چاپ شده ايشان در دوران تصدي وزارت بهداشت بوده است؟ طبق آماري كه اين نشريه در اختيار قرار ميدهد، آقاي هاشمي تنها در دو سال اخير بيش از 70 مقاله پژوهشي به چاپ رساندهاند! يعني به طور ميانگين، هر 10 روز يك مقاله پژوهشي !
آقاي قاضي زاده هاشمي يكي از وزراي پر كار دولت محسوب ميشوند كه با سفر به مناطق محروم و انجام عمل جراحي براي افراد كم بضاعت شهير شدهاند؛ البته ايشان به اجراي طرح تحول سلامت هم مشهورند، طرحي كه به گفته خودشان عظيمترين طرح سلامت ايران است. واقعاً مشخص نيست ايشان با چنين حجم كارياي چگونه توانستهاند در مدت وزارتشان دهها مقاله پژوهشي تأليف كنند؟!
2- وزير محترم علوم كه تا كنون سكوت محض راجع به جعل گسترده علمي وزارتخانههاي علمي اتخاذ كردهاند و از جانب رئيسجمهور به عنوان نخبه اجتماعي مورد تقدير قرار گرفتند و نشان «مسئوليت اجتماعي» به ايشان تعلق گرفت(!) بيش از 300 مقاله پژوهشي به چاپ رساندهاند كه بخشي از آنها به زبان عربي است و بخشي به زبان انگليسي. تخصص آقاي فرهادي گوش و حلق و بيني است، اما مقاله عربي هم در رزومه ايشان مشاهده ميشود ! هر درس نخواندهاي هم ميداند كه پزشك جماعت، دورترين قشر از فراگيري زبان عربي است، آن هم زبان تخصصي طبابت عربي ! نكته تأسفآور راجع به مقالات آقاي فرهادي هم اين است كه ايشان بخش عمده رزومه خود را در دوران تصدي وزارت تكميل كردهاند، به نحوي كه تنها از ابتداي سال ميلادي تاكنون 25 مقاله پژوهشي تأليف كردهاند.
3- آقاي ديناروند در اولين واكنشها نسبت به جعل گسترده علمي دولتمردان از موضعي فخرفروشانه به خبرگزاريها گفته بود «بنده چند سال پيش و در 40 سالگي پروفسور داروسازي شدهام و نيازي به اين مقالات ندارم» ! رئيس سازمان غذا و دارو گفته بود، جعل علمي كار ضد انقلاب است؛ حالا اوضاع امور علمي ايشان را ببينيد، با جستوجوي نام رسول ديناروند در يك جستوجوگر علمي، 341 مقاله پژوهشي از ايشان به دست ميآيد. آقاي ديناروند كه به گفته خودشان سالها پيش از اين پروفسور شدهاند، بيشترين مقالاتشان در زمان تصدي رياست سازمان غذا و دارو به چاپ رسيده است. ايشان هم تنها از ابتداي سال 2016 تا كنون 33 مقاله پژوهشي تأليف كردهاند !
4- معاون تحقيقات آقاي قاضيزاده هاشمي كه از طرف وزير بهداشت مأمور رسيدگي به جعل گسترده علمي شدهاند، خودشان بيشترين آمار چاپ مقاله در زمان تصدي معاونت وزارت بهداشت را دارند. ايشان قريب به 700 مقاله پژوهشي به چاپ رساندهاند و در دو سال اخير بيش از 100 مورد مقاله تأليف كردهاند !
آمار تأسفآور ديگري هم از رئيس دانشگاه آزاد، معاون آموزشي وزارت بهداشت و بخش ديگري از مسئولان علمي كشور در دسترس و منتشر شده است كه به دليل اطاله مطلب از بيان جزئي آنها صرفنظر ميكنيم.
بخش سوم. نويسنده اين يادداشت به عرفهاي دانشگاهي آگاه است و ميداند كه غالب دانشجويان براي چاپ مقالات علميشان ناگزير از اضافه كردن نام لااقل يك استاد مطرح در كنار نام خودهستند؛ اما از طرف ديگر اين نكته را هم ميداند كه غالب چنين مقالاتي يكبار هم توسط استادي كه نام وي به مقاله الصاق شده، مطالعه هم نشده است، چه رسد به اينكه بخواهيم تأليف اين حجم از مقالات را به چنين اساتيدي نسبت دهيم.
آحاد جامعه علمي كشورمان ميدانند كه چاپ يك مقاله علمي در نشريات معتبري چون ISI، غالباً از طريق ايميلهايي صورت ميگيرد كه دامنه آنها متعلق به دانشگاهها است. به بيان ديگر، وقتي يك استاد يا يك دانشجو ميخواهد با يك نشريه معتبر مكاتبه كند و مقاله خودش را براي چاپ به آنها ارائه كند، اصولاً اين پروسه را با ايميلي رسمي كه مشخصكننده دانشگاه محل تحصيل يا تدريس دانشجو يا استاد است انجام ميدهد. معناي چنين پروسهاي اين است كه نشريات علمي معتبر در صورتي مقالات پژوهشي را به چاپ ميرسانند كه «تأييد ايميلي معتبر» را از نويسنده / نويسندگان آن مقاله داشته باشند وگرنه به مقالات گمنام و بدون هويت طبيعي است كه ترتيب اثري داده نميشود. لذا به طور حتم تعداد مقالاتي كه در بالا به آنها اشاره شد از سوي نويسنده / نويسندگان آن مورد تأييد واقع شده است و سپس به چاپ رسيدهاند.
با تأسف بايد نوشت كه فرضيه «آگاهي نداشتن مسئولان علمي از اين جعل گسترده علمي»، فرضيهاي مخدوش و غيرقابل پذيرش است؛ چراكه بر فرض دانشجويي كه ميخواسته از اسم وزير بهداشت يا وزير علوم به عنوان يك برند و براي گرفتن پذيرش مقاله خودش از نشريهاي معتبر استفاده كند، حداقل به وزير اطلاع داده يا اينكه آن نشريه با نويسنده (وزير) مكاتبه كرده است و وزير اقلاً محتواي مقاله را تأييد كرده است. اين را هم بايد نوشت كه «دستكاري در مقالات»، «اضافه كردن نام نويسنده بدون دخالتش در تهيه مقاله»، «كپيبرداري»، «فريب سيستم ارزيابي» و «سرقت ادبي» از جمله شقوق «جعل علمي» محسوب شده و تخلف يا جرم به حساب ميآيد. حجم انبوه مقالات چاپ شده توسط مسئولان علمي، آن هم در زمان تصدي مسئوليت در حد وزير و معاون وزير، لابد شامل يكي از شقوق گفته شده است. يا بايد بپذيريم آقايان وزير و معاون وزير كار وزارتي خود را به كل رها كرده و در دوران تصدي مسئوليت فقط كار علمي ميكردهاند! يا اينكه اين مقالات با استفاده از رانت علمي و اسمي و جعلگونه به چاپ رسيدهاند؛ يحتمل فرض دوم منطبق با واقع است، چراكه نميتوان بر اين نظر بود، مثلاً وزير علوم يا وزير بهداشت در طي اين مدت هيچ كار وزارتخانهاي نكردهاند !
در انتها نانوشتن اين نكته هم جفا در حق نخبگاني است كه «مظلوم» واقع شدهاند: حلقه اطراف دولت در اوايل با هوچيگري باعث شدند جمع كثيري از نخبگان بورسيه از تحصيل باز بمانند؛ ماجرايي كه به استيضاح وزير علوم و در عين حال رنجش نخبگان و خانوادههاي آنان ختم شد. اكنون احتمالاً آه اين عده دامنگير مسئولان علمي شده كه اين چنين افتضاحي رقم خورده است.
نشريات زنجيرهاي كه هنگام استيضاح مرحوم كردان با تيترهاي ريز و درشت او را «ديپلمه» و... خطاب كردند، اكنون نسبت به اين افتضاح علمي دولت، ساكتند. مرحوم كردان كه در صدا و سيماي با رياست آقاي لاريجاني معاون بود و سمتهاي بسيار ديگري از ابتداي انقلاب داشت و هيچكس متعرض مدركش نشد، در يك شوي سياسي با چنان هجمههايي مواجه شد كه در نهايت مرگش رقم خورد. اكنون اما متهمان اين جعل گسترده علمي كه در رأس وزارتخانههاي علمي هم هستند ظاهراً قدرتر از آنند كه لااقل از سمت علمي خودشان بركنار شوند؛ صد رحمت به مرحوم كردان !
كردانم آرزوست !
محمدصادق فقفوری
۱۳۹۵/۸/۲۶

