نسخه چاپی

سردار سرلشگر سید یحیی صفوی:

مرحوم پرورش در شكست حصر آبادان نقش ویژه داشت

عکس خبري -مرحوم پرورش در شکست  حصر آبادان نقش ويژه داشت

در شروع جنگ تحمیلی در استان خوزستان كه عراقیها تا نزدیكی اهواز آمده بودند، ما به تعداد انگشتان دست هم آرپیجی هفت نداشتیم، یعنی پاسدارها و بسیجیها شبها در سوسنگرد و حمیدیه میرفتند و به تانكهای دشمن میرسیدند ولی صبح كه میآمدند آن تفنگهای ژ3 را روی زمین میزدند و به بندهای كه فرمانده عملیات بودم میگفتند این تیر ژ3 در تانك فرو نمیرود، حداقل یك آرپیجی هفت به ما بدهید. برای ما آرپیجی هفت آن موقع خیلی مهم بود و آقای پرورش در تدارك و تجهیز و حمایت از بسیج و سپاه پاسداران و همچنین جهاد سازندگی یك نقش محوری داشت.

بیشتر رزمندگان او را با نام «آقا رحیم» می شناسند و از جمله جوانانی است که استاد را از سخنرانی های قبل از انقلاب شناخته است. خاطرات او از استاد آن قدر هست که نتوان در چند دقیقه بدان اکتفا کرد و از این رو ناگزیر به جنبه های کمتر شنیده شده، یعنی نقش مرحوم پرورش در یاری رساندن به دفاع مقدس متمرکز شده ایم.


 از خدمات کمتر بیان شده مرحوم پرورش، ایفای نقش ایشان در شورای عالی دفاع است. حضور ایشان در این شورا منجر به چه خدماتی بود؟

البته آشنایی این بنده حقیر با استاد عالی مقام مرحوم آقای پرورش قسمتی مربوط به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بود. در زمانی که بنده دوران دبیرستان را در اصفهان میگذراندم و پای سخنرانیهای وی در کانون توحید و جاهای دیگر میرفتم. ولی قسمت اعظم آشنایی بنده با این شخصیت مؤمن، انقلابی، شجاع، خردمند و متقی به ماههای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در اصفهان و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران در دوران مجلس تدوین کننده قانون اساسی جمهوری اسلامی و سالهای دفاع مقدس و پس از سالهای دفاع مقدس بر میگردد. قسمت عمدهاش به بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بر میگردد.
بهمن 58 که بنیصدر رئیس جمهور ایران شد، حضرت امام رضوان الله تعالی علیه حکم فرماندهی کل قوا را اسفند ماه همان سال 58، به وی دادند. یعنی زمانی که جنگ شروع شد بنیصدر هفت ماه بود که هم رئیس جمهور بود و هم فرمانده کل قوا بود، در شورای عالی دفاع با شروع جنگ دو تفکر و دو خط سیاسی به وجود آمده بود و یک خط سیاسی عمدتاً به دنبال راهکار سیاسی و سازش و کنار آمدن با آمریکاییها بود. این خط سیاسی را بیشتر بنیصدر رهبری میکرد و میگفت ما نمیتوانیم عراقیها را از سرزمین ایران بیرون کنیم و باید برویم با مذاکرات سیاسی و راهکار سیاسی مشکل را حل کنیم.
خط مقابل این خط تفکر حضرت امام (ره) بود. آنقدری که در ذهنم هست؛ سه نفر به طور شاخص در مقابل تفکر بنیصدر بودند با این عنوان که ملت ما و انقلاب اسلامی این ظرفیت را دارد و امام بزرگوارمان میتواند این جنگ را از طریق مقاومت و جهاد فی سبیلالله به پیروزی برساند. مقام معظم رهبری که آن زمان به اتفاق شهید چمران به عنوان 2 نماینده حضرت امام (ره) در شورای عالی دفاع بودند. همچنین در آن زمان استاد پرورش و شهید محمد منتظری دو نمایندهای بودند که از مجلس شورای اسلامی با حکم امام (ره) در جلسات شورای عالی دفاع شرکت میکردند. در حقیقت این سه بزرگوار یعنی حضرت آیتالله خامنهای، شهید محمد منتظری و استاد علی اکبر پرورش آن خط امام (ره) را که میگفتند با جهاد و با مقابله کردن میتوانیم ما عراقیها را از سرزمینمان بیرون کنیم، نمایندگی میکردند.
اما در مورد نقش شخص آقای پرورش در شورای عالی دفاع، شاید در شورای عالی دفاع یکی از کسانی که محکم و با یک روحیه انقلابی با بنیصدر برخورد میکرد مرحوم پرورش بود، ضمن اینکه یک منطق و استدلال قوی و خوبی هم داشت و آدمی اهل کلام و منطق و سید بزرگواری بود.
به طور خاص در شکستن حصر آبادان - که خود من آن زمان فرمانده عملیات جنوب بودم و طرح شکستن حصر آبادان را تهیه کرده بودیم - طرح عملیات را بردیم و در جلسه شورای عالی دفاع که در پایگاه شکاری دزفول با حضور آقای بنیصدر رئیس جمهور و فرمانده کل قوای آن زمان، شهید فلاحی رئیس ستاد مشترک ارتش و مرحوم زهیرنژاد فرمانده نیروی زمینی ارتش، شهید فکوری فرمانده نیروی هوایی، آیت الله هاشمی رفسنجانی، مقام معظم رهبری، شهید چمران و از مجلس هم شهید محمد منتظری و مرحوم پرورش تشکیل شد، دیدم آقای پرورش یک کیف بزرگی همراهش هست و گفت من این را از تهران برای شما هدیه آوردهام، ولی نمیدانم چیست.من آن را باز کردم دیدم یک موشک دراگون است.
«دراگون» یک موشک ضد تانک بود، حالا اوایل جنگ هم هست، اصل قضیه این موشک «دراگون» یکی خود موشکش و یکی هم دوربینش بود. این دوربینی بود که به ما هدیه داد و آمدیم در جلسه شورای عالی دفاع. آن طرح ما برای شکستن حصر آبادان با کمک مقام معظم رهبری و کمک آقای پرورش همان جا تصویب شد. البته بنی صدر مخالفتهایی میکرد که مورد قبول واقع نشد و مرحوم آقای زهیرنژاد که فرمانده نیروی زمینی بود، گفت که این طرح مال سپاه است و بایستی با لشکر77 خراسان که مسئولیت منطقه را دارد، هماهنگی شود. ولی طرح تصویب شد و همین طرح بعد از فرار بنی صدر، یعنی در پنجم مهر ماه سال 60، با هماهنگی ارتش منجر به آزادسازی آبادان از محاصره شد.
این ایستادگی و این برخورد بسیار خوب بود و مقام معظم رهبری و آقای پرورش در یک جبهه با بنیصدر مقابله کردند و باعث شد که این طرح تصویب شود و به فضل الهی و با هماهنگی سپاه پاسداران و لشکر 77 خراسان در 5 مهرماه سال 60 آبادان که در حقیقت اولین پیروزی بزرگ ما آن هم بعد از فرار بنیصدر از ایران بود، به وقوع بپیوندد.
در مورد مسائل اصفهان در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل کمیته دفاع شهری و پس از آن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همین قدر بگویم که آقای پرورش محور جوانان، نیروهای انقلابی و محور منتهی یک مبارزه توام با عقلانیت سیاسی بود.
میدانید انقلابهای دیگری نیز در جهان رخ داد، مثلا انقلاب اکتبر روسیه1917، انقلاب چین 1949، انقلاب کوبا 1959، اما انقلاب اسلامی ما یکی از تفاوتهایی که با آن انقلابهای دیگر داشت؛ یکی از بعد ایدئولوژیک و مردمی بودن انقلاب اسلامی بود و یکی اینکه ما تا پیروزی انقلاب اسلامی تعداد شهدامان کم بود و واقعاً این با خردمندی و هوشمندی انقلابیون انجام شده بود و یکی از خصوصیات حضرت امام (ره) و انقلابیونی مثل آقای پرورش این بود که انقلاب با کمترین خسارت و با کمترین آسیبپذیری کشور پیروز شد.


 آقای پرورش در تشکیل سپاه پاسداران استان اصفهان چه نقشی داشت؟

آقای پرورش مظهر عقلانیت سیاسی، خردمندی و دوراندیشی بود، آقای پرورش ضمن اینکه درسهای اسلامی تفسیر قرآن و درسهای انقلابی میداد ولی از عقلانیت دوراندیشی آیندهنگری بهرهمند بود و بسیار انسان با احتیاطی بود و زمانی که انقلاب پیروز شد آقای پرورش در تشکیل کمیته دفاع شهری در همین خیابان کمال اسماعیل و بعد سپاه پاسداران تقریبا محور بود و عده زیادی از جوانهای انقلابی اصفهان همان روز 22 بهمن ساواک اصفهان را گرفتند و کمیته دفاع شهری تشکیل دادند که همین کمیته دفاع شهری بود.
3-4 ماه که گذشت از تهران چند نفری آمدند که اینجا را به سپاه پاسداران تبدیل کنند. آقای پرورش نقش محوری در تعیین شورای سپاه استان اصفهان داشت که آقای حجت الاسلام والمسلمین سالک فرمانده سپاه، بنده فرمانده عملیات سپاه، شهید مهندس حبیب خلیفه سلطانی مسئول آموزش سپاه، آقای حسین رضایی مسئول واحد تبلیغات، حاج آقای ابطحی مسئول امور مالی، آقای ناصر مددیان مسئول تدارکات، یک آقایی هم بود مسئول اطلاعات شد که نمیخواهم اسمش را ببرم، چون بعداً مشکلاتی را آفرید و آقای پرورش و مرحوم دکتر واعظی اولین استاندار اصفهان همانجا آن شورا را تایید کردند و همین شورا هم شورای سپاه پاسداران اصفهان نام گرفت.
آقای پرورش حمایت میکرد و انصافاً هم یک شورای مستحکم و متشکل از انسانهایی که هم خط امام و با یک بینش سیاسی بود، سپاه استان اصفهان جزو مستحکمترین سپاهها بود و آقای پرورش مرتب به این سپاه سر میزد و حمایت مادی و معنوی میکرد.


 ارتباط آقای پرورش با آیت الله بهشتی چگونه بود؟

در رابطه با ارتباط استاد پرورش با شهید عالی مقام دکتر بهشتی مظلوم و مقام معظم رهبری من همین قدر خاطرم هست که زمانی که شهید بهشتی میآمدند اصفهان و در خانه خودشان در خیابانی که اسم قدیمش شاپور بود - حالا نمیدانم اسمش را چه گذاشتهاند - ما به اتفاق آقای پرورش خدمت آیت الله شهید بهشتی میرسیدیم یا من آن زمان که دانشجوی دانشگاه تبریز بودم، هر از چندگاهی که می آمدم تهران و میخواستم بروم خانه آقای بهشتی و مسائلم را مطرح کنم، از کانال آقای پرورش وقت میگرفتم، بین آقای پرورش با آیت الله شهید دکتر بهشتی یک ارتباط بسیار صمیمی بود.
مثلا در جنگ کردستان باز ما از کانال آقای پرورش خدمت آیت الله شهید دکتر بهشتی که آن موقع رئیس دیوان عالی کشور بود می رسیدیم. آن موقع قوه قضائیه نداشتیم و این دو بزرگوار در مجلس شورای اسلامی برای حمایت از رزمندگان بسیجیان و پاسداران و برای حمایت از خط امام انصافا نقش و روابط بسیار صمیمی و عالی داشتند.
 
شخصیت آقای پرورش را چگونه توصیف میکنید؟

در رابطه با شخصیت عرفانی و معنوی استاد پرورش، اینها را آدم نمیتواند زیاد بیان کند. ولی واقعا آن قدری که من درک کردم آقای پرورش به معنی واقعی یک انسان مخلص صادق اهل تهجد بود. یعنی معارف قرآنی را که در تفسیر قرآن ایشان بیان میکرد یا حدیث و روایاتی که ایشان میخواند یا برخورد، اخلاق و منشِ ایشان که هیچوقت غرور از خودش نشان نمیداد، نمونه بود.
انسانی بود که آن مبانی عرفان ناب اسلامی را که تجلی آن در اخلاق و رفتار و در اندیشه سیاسی و در نورانیت قلب بود، داشت. ما آن نورانیت را در صورت و سیرت این بزرگوار میدیدیم و من حقیقتاً به این افتخار میکنم که آقای پرورش نقش معلمی ما را داشت و اگر در حال حاضر یا زمان جنگ توانستیم خدمتی کنیم نتیجه تربیت آقای پرورش است، زیرا شعاع نفوذی ایشان یک شعاع واقعا وسیعی بود.
آقای پرورش خانهای در نیروی هوایی ارتش داشت که ما هراز چند گاهی خدمت ایشان میرسیدیم و مسائل سیاسی، جنگ و بعد از جنگ را مطرح میکردیم، انصافاً آیندهنگری ایشان خیلی خوب بود و با آن قلب نورانی که داشت تا اندازهای مسائل آینده را میتوانست تحلیل کند که چه اتفاقاتی ممکن است رخ بدهد.


مقابلهای که آقای پرورش با ملیگراها داشتند چطور بود؟
 وقتی اصل ولایت فقیه در مجلس خبرگان مطرح شد، طیفهای لیبرالها و ملیگراها از جمله بنیصدر به شدت با این اصل مخالفت کردند و از جمله شخصیتهایی که به دفاع از اصل مترقی ولایت فقیه صحبت کرد، ایشان بود.
در اوایل جنگ بنیصدر حاضر نبود که سپاه پاسداران و بسیجیان را مجهز کند، یعنی یک سلاحهایی مثل آرپیجی هفت که آن موقع برای ما خیلی مهم بود را به ما نمیداد. در این میان کسی که از تجهیز سپاه پاسداران حمایت میکرد آقای پرورش و مقام معظم رهبری بودند، من یادم هست اولین پارتی آرپیجی هفتی که از خارج خریداری شد و وارد تهران شد با حمایت مقام معظم رهبری و آقای پرورش دو قسمت شد و یک قسمت را به سپاه پاسداران و یک قسمت را به ارتش دادند.
در شروع جنگ تحمیلی در استان خوزستان که عراقیها تا نزدیکی اهواز آمده بودند، ما به تعداد انگشتان دست هم آرپیجی هفت نداشتیم، یعنی پاسدارها و بسیجیها شبها در سوسنگرد و حمیدیه میرفتند و به تانکهای دشمن میرسیدند ولی صبح که میآمدند آن تفنگهای ژ3 را روی زمین میزدند و به بندهای که فرمانده عملیات بودم میگفتند این تیر ژ3 در تانک فرو نمیرود، حداقل یک آرپیجی هفت به ما بدهید. برای ما آرپیجی هفت آن موقع خیلی مهم بود و آقای پرورش در تدارک و تجهیز و حمایت از بسیج و سپاه پاسداران و همچنین جهاد سازندگی یک نقش محوری داشت.
باز در رابطه با عزل بنی صدر هم آقای پرورش مؤثر بود، یک مطلبی که من خاطرم میآید این است که آقای پرورش در کنار کارهای عقیدتی، سیاسی، فرهنگی با گروههای مسلح مجاهد فی سبیلاللهی که قبل از انقلاب فعال بود ارتباط داشت. مثلاً دو تا از اخویهای من، آقای سید سلمان صفوی و آقای مصطفی صفوی، گروه مسلح توحیدی صف و عدهای دیگر که سلاح و مواد انفجاری و گروه مسلح بودند، اگر در زمان شاه دستگیر میشدند بدون تردید اعدام میشدند. آقای پرورش هم در تدارک و تهیه سلاح و مهمات به اینها کمک میکرد و هم با اینها جلسات مخصوصی را برای کسانی که جهاد مسلحانه میتوانند انجام دهند، برگزار میکرد. یعنی آقای پرورش این روحیه را در کنار این کارهای عادی، جلسات مخفی، جلسات سیاسی، جلسات انقلابی و برای جهاد مسلحانه علیه رژیم شاهنشاهی سازماندهی میکرد.
من همین جا در رابطه با آیت الله شهید بهشتی هم عرض کنم، من از دانشگاه تبریز آمده بودم. گفتم آقا ما یک عدهای از دانشجویان تبریز هستیم و میخواهیم دست به مبارزه مسلحانه بزنیم، آیا به ما اجازه میدهید یا نه. آن بزرگوار گفت تا مرحله جمعآوری سلاح و مهمات شما مجاز هستید. ولی هر نوع عملیات نظامی و هر نوع انفجار و هر نوع کاری که بخواهید با سلاح انجام بدهید باید مجوز آیتالله خمینی(ره) را بگیرید. گفتیم آقا ما که به امام (ره) دسترسی نداریم. ایشان فرمودند از من اجازه بگیرید. یعنی ایشان با کمال قاطعیت و شفافیت به ما گفت اسلحه و مهمات جمع کنید، ولی اگر خواستید عملیات انجام دهید باید مجوز بگیرید.
همان زمان ما رفتیم پیش مرحوم آقای مهندس بازرگان. وی یک شرکت مهندسی در خیابان شاهرضا (خیابان آزادی) داشت. همین سوال را از مرحوم مهندس بازرگان کردم، آقای مهندس بازرگان گفت این چه فکر خامی است؟ شما چه کار به سلاح و مهمات دارید؟ شما بروید معلم شوید، اگر توانستید یک کلاسی را خوب تدریس کنید، بعد از یکسال بیایید پیش من تا بهتان بگویم که چه کار کنید. ببینید این دو تا تفکر است.
اینهایی که میگویم برای سال 56 است، یکی تفکر انقلابی بود که شهید بهشتی یا آقای پرورش داشتند و در کنار کارهای فکری و عقیدتی به فکر جهاد مسلحانه و سرنگونی نظام شاهنشاهی بودند و یک فکر هم مرحوم مهندس بازرگان و ... بود، البته آدم مومن و نماز خوانی بود. ولی خب دو تا فکر بود.
موقعی که دفاع شهری را تشکیل داده بودیم و عضوگیری میکردیم، هیچ حقوقی نداشتیم. اولاً لباس ما شخصی بود، یعنی حتی لباس هم برای پاسدارانمان نداشتم، حقوق هم نداشتیم که بدهیم. مرحوم استاد پرورش به من 50 هزار تومان داد و گفت این را به پاسداران که شبانهروز زحمت میکشند، بدهید و ما به هر پاسداری خواستیم هزار تا هزار و پانصد تومان بدهیم، هیچکسی واقعا قبول نکرد.
جوانانی مثل حسین خرازی و سید علی بنیلوحی گفتند ما آمدیم جانمان را برای انقلاب و برای اسلام بدهیم. ما برای حقوق نیامدیم، طوری شد که ما آن 50 هزار تومان را داخل یک جعبه حلبی در اسلحه خانهای که آقای حسین خرازی مسئول اسلحه خانه بود، نصب کردیم. در آن هم باز بود و گفتیم هر کسی پول احتیاج دارد بیاید از این بردارد حالا سال 58 است، حدودا بیش از یک ماه طول کشید تا این پول تمام شد.
من خاطرم هست یک جوان خوبی آمد هزار تومان برداشت. دو هفته بعد دیدم دویست تومان را برگردانده. گفتم آقای فلانی چرا پول را برمیگردانی؟ گفت: من خرجیام 800 تومان بود، 200 تومان اضافی آوردم. ببینید اولاً مخارج چه جوری بود، مخارج یکماه 800 تومان بود، ثانیاً اخلاص این بندگان خدا. بعداً هم که خواستیم حقوق بدهیم و سپاه تشکیل شد حقوق پاسداران ما 2 هزار تومان بود که اگر ازدواج میکردند 2 هزار و 500 تومان میشد.


آقای پرورش برای تشکیل سپاه پاسداران و در نظر گرفتن آن در قانون اساسی نقش داشت؟

ایشان در تدوین اصل 150 قانون اساسی که مربوط بود به تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی نقش داشت، باز بنی صدر و طیفهای لیبرال و ملیگراها مخالفت جدی کردند با اینکه سپاه تشکیل شود. گفتند ارتش هست.
در متن مذاکرات کامل مجلس خبرگان قانون اساسی آمده، انصافاً آقای پرورش که خودش سابقه کار با گروههای جوانان مجاهد مسلح را داشت و قبل از انقلاب خودش هم در تمرینهای تیراندازی باکلت شرکت میکرد، آن جایی که بحث تأسیس سپاه پاسداران و اصل 150 و 151 بود، یک دفاع منطقی و هوشمندانهای کرد و سنگ تمام گذاشت.
انصافاً امثال بنده و طیف بزرگی از جوانان انقلابی اصفهان خودشان را مدیون اندیشه، تفکر، اخلاق، رفتار و آن بعد معنوی و پرورشی و بعد معلمی این استاد بزرگوار میدانیم. آقای پرورش معلم دیروز، امروز و فردای جوانان این مرز و بوم میتواند باشد و این ها سخنان چند دقیقهای یکی از شاگردان این استاد فرهیخته بود که خود در حال حاضر به مقام دستیار و مشاور عالی فرمانده کل قوا نایل آمده است و افتخارات خود را مدیون پایه فکری انقلابی خود میداند که از سرچشمههای تربیتی امثال پرورشها شکل گرفته است.

۱۳۹۵/۹/۱۷

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...