13 دی ماه سالروز درگذشت نیمایوشیج، شاعر «افسانه» است. شاعری که به زمان پیوست و نمرد، زیرا به نیروی زبان شعر و رسالت آن خوب واقف بود و میدانست که شعر بزرگ میتواند ثمرهای بزرگ پدید آورد. برای وصف نیما مرور سخنان مقام معظم رهبری، در مورد او بهترین مرجع است. ایشان فرمودند: »در شعر نو، دو، سه نفر بودند که شعرهايشان را خيلي ميپسنديدم.
کساني بودند که آن وقت در زمان جواني ما، جزو اساتيد و برجسته هاي شعر نو بودند.به اعتقاد من اينها از خود «نيما يوشيج» بهتر شعر نو ميگفتند. اگر چه او شروع کننده اين راه بود؛ اما به نظر من اينها از او بهتر و پخته تر و برجسته تر شعر ميگفتند. البته صفاي «نيما يوشيج» را هيچکدامشان نداشتند؛ نه اخوان داشت، و نه آن يکي، دو نفر ديگري که من از ايشان اسم نياوردم.
نيما يوشيج - برخلاف آن چيزي که ميگفتند - مردي متديّن بود. مرحوم «اميري» با «نيما يوشيج» از نزديک دوست بود. او براي من نقل ميکرد و ميگفت «نيما يوشيج» آدم متديّني است. او به شعر سنّتي هم علاقه مند بود؛ منتها اين سبک را هم ميپسنديد. البته ميدانيد که ايشان اين سبک را هم از اروپایي ها گرفته بود. اصلاً سبک شعر نوِ ما، سبک ابتکاري به معناي حقيقي نيست؛ سبک شعر اروپايي است، با خيلي از خصوصياتي که آن شعرها دارد. حتّي سبک جمله بندي انگليسي، در شعر نوِ فارسي ما گرته برداري شده است.»
صحبت های رهبری در مورد نیما بهترین تعریف و همزمان بهترین نقد از شاعری است که هم طرفداران زیادی دارد و هم منتقدینی به خود دیده است.
کتاب «اسنادی درباره نیما یوشیج» تألیف علی میرانصاری از انتشارات سازمان اسناد ملی ایران، در سال 75 که به مناسبت بزرگداشت یکصدمین سالروز تولد نیما و براساس دستنوشته های نیما و راپرت وزارت معارف درباره اوست و از نظر زمانی، یک دورهء تقریبا سی ساله را از زندگی نیما (از پانزده تا چهل سالگی 1318-1219ش.) در برمیگیرد.
گزیده ای از سخنان نیما را در این کتاب می خوانیم:
«به صفا دادن قلب خود بپردازید . همه چیز تازه و کهنه است. کهنه است برای اینکه خیلی شبیه به آن بوده و تازه از این جهت که آن را تازه می بینم . بینایی ما شرط است.
چیزی که در این میانه مهم است، انسانیت است. انسان باشید. تازه و کهنه فایده ندارد اگر به فضایل پسندیده موصوف نباشید.» (نک: کتاب آقا توکا، ص 92)
نیما در نامه ای به تاریخ 15 دی ماه 1307 می نویسد:
«بگذار بگویند: این اشخاص بنیان ملیت را خراب کرده اند. این بدنامی ها به من برمی گردد. افتخار من در این است که گمراه اسم گرفته ام ... به خودم می گویم : تویی که بنیان ملیت مملکت کورها را خراب می کنی؟ پس از آن هر کلنگی که بر زمین میخورد، میشنوم چه چیزها خراب میشود .ذوق میکنم. یک قاعده تازه است هر خشتی که گذارده میشود میبینم یک قاعده تازه، یک شعر جدید است.
من بنای شاعری را میسازم. خشتهای کهنهای که میشکنند صدای معاصرین من، صدایی است که از آن خشتها بیرون میآید.» نک: کتاب آقا توکا،ص 78
و در انتها بد نیست وصیت نامه نیما یوشیج را هم بخوانیم:
امشب فکر می کردم با این گذران کثیف که من داشته ام بزرگی که فقیر و ذلیل می شود،حقیقتاً جای تحسر است .فکر می کردم برای دکتر حسین مفتاح چیزی بنویسم که وصیت نامه من باشد. به این نحو که بعد از من هیچ کس حق دست زدن به آثار مرا ندارد بجز دکتر محمد معین ،اگر چه او مخالف ذوق من باشد.
دکتر محمد معین حق دارد در آثار من کنجکاوی کند. ضمنا دکتر ابوالقاسم جنتی عطایی و آل احمد با او باشند، به شرطی که هر دو با هم باشند.
ولی هیچیک از کسانی که به پیروی از من شعر صادر فرموده اند در کار نباشند، دکتر محمد معین مثل صحیح علم و دانش است، کاغذ پاره های من را باز کنید، دکتر محمد معین که هنوز او را ندیده ام مثل کسی است که او را دیده ام اگر شرعا می توانم قیم برای ولد خود داشته باشم دکتر محمد معین قیم من است ولو اینکه او شعر مرا دوست نداشته باشد، اما ما در زمانی هستیم که ممکن است همه این اشخاص نامبرده از هم بدشان بیاید و چقدر بیچاره است انسان!
اختصاصی نما/ نیما یوشیج كه بود و چه می اندیشید
صفای نیما
یك قاعده تازه است هر خشتی كه گذارده میشود میبینم یك قاعده تازه، یك شعر جدید است. من بنای شاعری را میسازم. خشتهای كهنهای كه میشكنند صدای معاصرین من، صدایی است كه از آن خشتها بیرون میآید
۱۳۹۵/۱۰/۱۳