بعضیها كه اصلاً دنبال این نیستند حق را مطرح كنند. هر چه دلشان بخواهد میگویند. با حق زاویه پیدا میكنند و حتی متناقض با آن هم میشود.
چند روزی از بیست ساله شدن هفته نامه شما گذشته بود که محفلی صمیمی با جمعی از مدیران رسانه ها شکل دادیم تا بدون هزینه های گزاف، از بیست سال زحمات همکارانمان تشکر کرده باشیم. از دورانی که دکتر اسدالله بادامچیان به یاری استاد سید علی اکبر پرورش هفته نامه را با کمترین امکانات بنیان نهاد، تا این روزها که برادر کوچکتر هفته نامه به صورت روزانه و الکترونیک در اختیار مخاطبین قرار می گیرد؛ همیشه آنچه کار ما را به پیش برده است، آرمانگرایی، صمیمیت و شور انقلابی بوده است.
مدیران رسانه در وسط روز کاری خود قبول دعوت کردند و از «نماینده امروز» که در جبهه اصولگرایان است و هفتگی منتشر می شود تا «آفتاب یزد» که اصلاح طلبند و روزانه و حتی رسانه های برخطی همچون «خبرآنلاین»، جمع ما را گرمی بخشیدند. با اینکه محفل صمیمانه بود و نشست خبری تلقی نمی شد، «شرق» و «جماران» خبرنگار هم آورده بودند و این جمع ما را پوشش خبری نیز دادند. فضا صمیمانه بود و سخنان به درازا کشید، شوخی چند باره جمع، آرزو برای حضور خودشان در جشن صدسالگی هفته نامه شما بود، «علی صالح آبادی» و «مهدی رحمانیان» از انصاف مرحوم عسکراولادی یاد کردند، «محمدعلی نادعلی زاده» جملاتی از امام (ره) خواند و اجرای قانون شفاف سازی اطلاعات را برای بهبود عملکرد رسانه ها ضروری دانست، بعضی هم سر بحث انتخابات را باز کردند، مثلا «عباس جاسبی» از تکرار شعارهایی همچون بهینه سازی تولید و رفع نواقص بانکداری گفت که به امتداد بیشتر شدن شعارها اوضاع بدتر شده است و خواستار اقدام عملی در این راستا شد و «منصور مظفری» پرسید نامزد حزب تا آخر خواهد ماند یا نه؟
انعکاس همه گفته های این سه ساعت که صریح اما صمیمی بود، محدودیت فضای هفته نامه مقدور نبود، اما گزیده ای و فرازهایی از آنچه در این محفل ما گذشت است را در ادامه تقدیم می کنیم.
حبیبی: لازمه تحقق جمهوریت تعدد احزاب است
هنوز جمع حضار تکمیل نشده بود و لقمه های نهار به اتمام نرسیده بود که سردبیر تهران تایمز از دبیرکل حزب پیرامون فعالیت های انتخاباتی این روزها پرسید. محمد نبی حبیبی با تأکید بر اینکه جلسه رسمی نشده و دوستان از خود پذیرایی کنند، پس از آنکه شرح داد لازمه تحقق جمهوریت تعدد احزاب است، گفت: یک ایراد کلی به رقابت های انتخاباتی وارد است، الآن برنامه ها و مدیران رقابت نمی کنند و سخنرانی ها رقابت می کنند و متأسفانه در رفتارهای پوپولیستی حرف هایی می زنند که مورد باور مردم قرار می گیرد. ما معتقدیم احزاب می توانند رقابت ها را به برنامه ای تبدیل کنند. اگر با تعهد وارد رقابت شوید، آن وقت حزب پاسخگو است و برای ماندن خودش مجبور است به وعده هایی که داده عمل کند.
بر این اساس از اوایل سال جاری برای انتخابات سال 1396 جلساتی را در شورای مرکزی و معاونت سیاسی مؤتلفه اسلامی برگزار کردیم. تصمیم گرفتیم در انتخابات ریاست جمهوری اولاً نامزد داشته باشیم و ثانیاً در انتخابات شوراها هم نظراتمان را با جبهه پیروان خط امام و رهبری یکی کنیم.
بدون تنگ نظری شایستگان را به کار می گیریم
حبیبی در بخش دیگری از سخنان خود – در حالی که به مرور جلسه شکل رسمی تری یافته بود- رکن دومی چشمانداز پانزده ساله حزب را چنین شرح داد: حزب در شئونی که در اداره یک کشور میتواند دخالت یا تصدی کند باید برنامه داشته باشد. طبعاً وقتی میگوییم برنامه منظورمان کلیگوییهای برنامهای نیست. داشتن برنامه برای حزب را شبیه نسخه نوشتن پزشک میدانیم. ممکن است نسخه خیلی خوبی نباشد، اما برای حزبی که ادعا میکند برنامه دارد نسخهنویسی لازم است. خیلی جاها این مثال را زدهام، در خود مؤتلفه اسلامی هم همینطور که برای هر شأنی که حزب میگوید برنامه دارم باید کار کارشناسی انجام شود و کارشناسان نظر بدهند که اگر موضوع اداره آموزش و پرورش باشد باید به تعدادی افعال در این جمعبندیها برسند که اگر آموزش و پرورش را تحویل ما بدهید ما این 80 فعل را انجام میدهیم تا از نقطه ـ به نظر ما نامطلوب ـ به نقطه مطلوب برسیم. منظورم از داشتن برنامه این است.
معمولا در انتخاباتها بعد از اینکه یک نامزد انتخاباتی حائز اکثریت آراء میشود، تازه شروع به ارزیابی برای انتخاب مدیران میکنند. ما در موتلفه اسلامی یک بانک اطلاعات مدیران تشکیل دادیم و بر اساس آن میتوانیم مثلا برای فلان نقطه دور افتاده در کشور یک بخشدار انتخاب کنیم. اگر نامزد موتلفه اسلامی رئیسجمهور شود، از همان روز اول یک پشتوانه دوگانه دارد؛ یعنی هم برنامه و هم مدیران شناخته شده دارد.
بانک اطلاعاتی ما هم بدون تنگ نظری و انحصارطلبی به دنبال نیروهای درخور است و سعی کردیم از داخل و خارج مؤتلفه مدیرانی که به درد کارهای مختلف کشور می خورند را پیدا کنیم. چون یک حزب اگر پیروز هم شود به تنهایی نمی تواند کشور را اداره کند چون بنابر این است که شایستگان مسئولیت بگیرند ولی طبیعی است که باید همفکر ما باشد.
اسلامی: رسانه رکن کار حزبی است
پاسخ سوال حرفه ای «تهران تایمز» که تمام شد، محمد مهدی اسلامی، مدیر مؤسسه مطبوعاتی شما با تجلیل از پیشکسوتان و همکارانی که نشریه را تا به امروز رسانده اند، و ذکر یاد مرحوم پرورش که نام «شما» را از مخفف «شهدای مؤتلفه اسلامی» پیشنهاد داد، گفت: اواخر سال 1375 بود که انتشار هفته نامه شما با علم به دشواری های راه چاپ یک نشریه حزبی، آغاز شد؛ در حالی که یکی از پرهیجان ترین انتخابات های کشورمان را پیش رو داشت. این آغاز پرشور، حضور در عرصه و تحلیل مسئولانه را موجب می گشت که بر اساس یک وظیفه حزبی بود.
نشریه رکنی رکین در کار حزبی است و حداقل یکی از سه وظیفه راهبردی حزب (تولید فکر و ارائه برنامه برای اداره کشور، کادرسازی و توزیع فکر در سطح اعضا و جامعه) را بر عهده دارد و ما توانستیم بیست سال به تبیین مواضع برای اعضا و افکار عمومی پرداخته ایم و خدای را شاکریم که توفیقمان داد تا با انتشار «هفته نامه شما» در این دو دهه، در همه مواردی که اعلام نظر یک حزب ضروری بوده است، با شفافیت و صداقت، مواضع حزب مؤتلفه اسلامی را در معرض نظر عموم قرار دهیم. البته به مرور زمان به رسانه های حزب افزوده شد و هرچند کار مبتنی بر خرد جمعی اجازه موضع گیری به لحظه را نمی دهد، اما از جمله از مهرماه 1391 همزمان با دهمین مجمع عمومی، روزنامه الکترونیکی شما منتشر گردید که تواتر موضع گیری را از هفته به روز رساند. در تمام این دوران که با مدیریت جناب آقای دکتر بادامچیان آغاز شد و اساتید من آقایان ترقی و همدانی آن را ادامه دادند و در این شش سال اخیر که بنده خدمتگزارم نیز، اصل مهم برای ما برآیندگیری از خرد جمعی حزب و اعلام موضع بر آن منهاج بوده است.این رویه موجب امکان خدمات پسینی پس از تصمیم گیری افکار عمومی بر اساس نظرات حزب می گردد. مثلا اگر در انتخاباتی نامزدی معرفی نماید، مواضع ما همچون سندی در دست مخاطبمان باقی می ماند و همچون برخی ائتلاف های گذشته که اثری از نامشان نیست، شاهد آن نخواهیم بود که کسی برای پاسخ گویی در قبال شعارهای منجر به رأی باقی نمانده است.
میرسلیم: پذیرش خطا بخشی از اخلاق حرفه ای است
به نظر می رسید علاقه برای شنیدن سخنان مهندس سید مصطفی میرسلیم، بیش از دیگر میزبانان بود. وزیر اسبق ارشاد -که این روزها ریاست هیأت امنای مؤسسه مطبوعاتی شما را نیز بر عهده دارد- چند بار به سوابق خود با برخی مدیران رسانه ای حاضر در جمع اشاره کرد و از روزهایی یاد کرد که تلاش کرده بود با رنگی شدن روزنامه ها، حذف ویژه خواری از تخصیص سهیمه کاغذ و ... راه را برای رسانه ها تسهیل نماید. او تأکید کرد: نکتهای را در این جمع دوستانه تأکید میکنم که فکر بسیاری از مردم، بهویژه آنهایی که بیشتر اهل مطالعه و اندیشه اند مشغول به آن است و البته یک جنبه عام دارد و یک جنبه خاص و این نکته برای همه حرفهها مطرح است، ولی در هر حرفه جلوه خاصی به خودش میگیرد که ممکن است با بقیه یکسان نباشد. غیر از موضوع آگاهی و تجربه، اخلاق حرفهای از مسائل بسیار مهم است. خود من نزدیک 40 سال است در زمینه مهندسی با سرفصل مهمی به اسم اخلاق مهندسی آشنا شدهام. در اینجا که سالگرد تولد خواجه نصیرالدین طوسی است برای روشن شدن موضوع مثالی میزنم: اگر با کالایی سر و کار داشته و از آن ناراضی باشید و اشکالی در آن کالا وجود داشته باشد ممکن است نظرتان نسبت به فروشنده برگردد که او مراعات صداقت را نکرده و جنسی را به ما قالب کرده، ولی اخلاق حرفهای میگوید ای بسا اشکالی که در این کالا هست تقصیر فروشنده نیست و ممکن است فروشنده این را میدانسته و آن را به شما فروخته است که کاسبی کرده باشد، اما اشکال کالا به طراحش برگردد. اگر از تنگی آب را ریختید و نصف بیشترش بیرون از لیوان ریخت معلوم میشود طراحی تنگ اشکال داشته است. اخلاق حرفهای میگوید وقتی چنین مسئلهای پیش آمد کسانی که طراح آن بوده اند باید جوابگو باشند. این خسارتی که وارد آمده است چه به لحاظ فردی و چه به لحاظ اجتماعی باید بررسی شود و کسانی که در این قضیه دخیل و مؤثر بوده اند بازخواست و مجازات شوند. حالا ببینید در کشورمان از اخلاق حرفهای چقدر دوريم. چه ابزارهایی طراحی و ساخته میشوند و مردم هم دیگر حساسیت خودشان را از دست دادهاند و ناله هم نمیکنند، ولی عقدهای در وجودشان جمع میشود. این خطرناکتر است. اگر میدانستند اعتراض کنند اعتراضشان به جایی میرسد همین امر موجب تسلیشان میشد. چون چنین اتفاقی نمیافتد در وجودشان جمع میشود. کسی هم که طراحی کرده است اصلاً به این فکر نیست که کارش ایراد داشت عذرخواهی و اصلاح کند. در سال گذشته شرکت تویوتا ناچار شد چند میلیون از خودروهایش را فراخوان بدهد. مسلمان هم نبودند. خیلی برایش گران تمام شد، اما اخلاق حرفهای ایجاب میکرد که وقتی اشتباه کرده است سر تسلیم در مقابل مشتریانش فرود بیاورد و بگوید: اصلاح میکنم. فراخوان داد و اصلاح کرد. در این صحنه مرد میخواهد که اشتباهش را بپذیرد و زیر بار مسئولیتش برود. این میشود اخلاق حرفهای در مهندسی.
اخلاق حرفهای در پزشکی و در همه زمینهها مطرح است، اما در عرصه آگاهیرسانی، دوستان عزیز! محضرتان جسارت نباشد، خودتان هم میدانید و فقط میخواهم یادآوری کرده باشم. یادآوری به دورانی برمیگردد که در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در خدمتتان بودم و برای اولین بار این بحث را در آنجا در جمع دوستان مطبوعاتی مطرح و از آنها استدعا کردم این را هم جزو مواد آموزشی و تربیتی برای کسانی که وارد عرصه آگاهیرسانی میشوند قرار بدهید.
اقلاً سه جمله را که در زمینه آگاهیرسانی مطرح هست عرض میکنم. بقیهاش را به خودتان وامیگذارم. جمله اول اینکه وقتی میگوییم آگاهیرسانی طبعاً باید آنچه که حق است بگوییم. نیمی از حقیقت را گفتن و نصف دیگرش را نگفتن اشکال ایجاد میکند. ممکن است کسی که شغل آگاهیرسانی را به عهده گرفته است بگوید دلیلی ندارد هر آنچه حق است بگویم، ولی آنچه که میگویم باید حق باشد و مثله هم نشده باشد. حالا ببینید در صحنه اطلاعرسانی چقدر مراعات این نکته را میکنیم؟ اصلاً نانمان را در این میدانیم که نیمی از حق را بگوییم یا نصف حق را بزرگ کنیم و نصف دیگر را به سرش بزنیم و کوچکش کنیم. ممکن است بگوییم ما که فرصت، مجال و امکانش را نداریم هر آنچه حق است مطرح کنیم، ولی آیا خدا وکیلی مطالبی که در زمینه آگاهیرسانی در تمام رسانهها اعم از فضاهای حقیقی و مجازی بیان میشوند حقند؟ بعضیها که اصلاً دنبال این نیستند حق را مطرح کنند. هر چه دلشان بخواهد میگویند. با حق زاویه پیدا میکنند و حتی متناقض با آن هم میشود. از شگردهای ویژه واژهپردازی و جملهپردازی استفاده میکنند، از زیر بار مسئولیت میگریزند و مطلبی را مطرح میکنند که اصلاً به ذهن گوینده و تولیدکننده آن متبادر نشده است. چقدر از نظر شرعی و قانونی ایجاد مسئولیت میکند و حتی گوینده مطلب میتواند از لحاظ قانونی پیگیری و درخواست اصلاح کند. من هم یک آدمم و ممکن است اشتباه کرده باشم. چقدر خوب است صمیمیت را در فضای آگاهیرسانی جامعهمان برقرار کنیم. بدون تعارف خدمتتان عرض میکنم و قصد جسارت به هیچکدامتان را ندارم، اما درددل کلی میکنم. ما گرفتار فضای بیمار آگاهیرسانی در جامعهمان هستیم. شاید شرایط اقتصادی یا سیاسی یا جمع اینها این فضا را ایجاد کرده باشد.
نباید از اصلاح خطا خجالت کشید
میرسلیم فراز دوم سخنان خود را چنین ادامه داد: در این عرصه غیر از آگاهیرسانی صادقانه باید تحلیل مسئولانه ارائه بدهیم. بعضی از ارباب رسانه وارد این مقولات نمیشوند و میگویند تحليل در سطح کار ما نیست و به ما ربطًى ندارد كه مناسبات علت و معلولی را کشف کنیم و در اختیار مخاطب قرار بدهیم. حق آگاهیرسانان این است که به مخاطبانشان بگویند از دیدگاه ما عواملی که منجر به چنین نتیجهای شده چيست.البته در این کار نبايد مسئولیتشان را فراموش نکنند. یعنی اگر متوجه شدند در تحلیلشان اشتباه کردهاند خجالت نکشند از اینکه فردا اصلاحش کنند و بگویند در تحلیلمان مناسبات علت و معلولی را بهدرستی تشخیص ندادیم و اینجای کارمان اشکال دارد و حالا کامل و اصلاح شدهاش را خدمتتان تقدیم میکنیم. خیلی کم دیدهام در فضای رسانهای چنین کاری انجام شود که تحلیلی را مطرح کنند و بعد متوجه شوند تحلیل اشکال داشته و سطحی بوده و درست نبوده و در جامعه هم منتشر شده است و درصدد اصلاحش برآیند. اصولاً بزرگان ما مسئولانه برخورد میکردند. باورتان نمیشود در آگاهیرسانی استادی از استادان ما مطلبی را سهواً ـ و به دلیل عجلهاش نه عمداً ـ ارائه داد و شب که به خانه رفت وجداناً نتوانست آرام بگیرد و متوجه شد کار نیمبند و ناقصی کرده است. به خانه تکتک دانشجوهایش زنگ زد که ببخشید من اینجا را نیمبند و ناقص تعریف کردهام، میخواهم ذهنتان را اصلاح کنید. احساس مسئولیت میکند. این یعنی تحلیل مسئولانه. چه کسی حاضر است به صحنه جامعه بیاید و بگوید تحلیلی که ارائه دادم نیمبند بوده و کامل نبوده و نقص داشته است و باعث گمراهی شدهام. نهتنها این کار را انجام نمیدهیم، بلکه تمرین هم نمیکنیم. موقعی که برای آموزش میبینیم تحلیل مسئولانه باید جزو مواد آموزشی ما باشد. البته نمیخواهم بگویم از تحلیل مسئولانه محروميم. اینطور نیست، ولی در عین حال در این عرصه اهتماممان صد در صد نیست و موارد متعدد اشکال پدید میآید که تحلیل کاسبکارانه است و نه مسئولانه و برای روشن کردن اذهان مخاطبان.
رسانه باید نظریهپردازی کند
فراز سوم سخنان مهندس میرسلیم درباره «ارائه نظریه» بود: نظریهپردازی حق اصحاب و ارباب رسانه است. تولید فکر ارزش است. راجع به مقولهای دور هم بنشینیم و هماندیشی و از محصول هماندیشی برای تولید فکر استفاده کنیم و به صورت یک نظریه در بیاوریم و در اختیار مردم قرار بدهیم. همین خودش موجب رشد اجتماعی میشود. همان اوایل و در زمان ناصرالدین شاه یکی از عواملی که باعث شده بود به مطبوعات بپردازند و «وقایع اتفاقیه» را چاپ کنند این بود که در جامعه باعث رشد افکار عمومی شوند و مردم را از سطحی که فقط به نان بخور و نمیرشان فکر کنند ارتقا بدهند و به آنها بگویند به سطحی بالاتر فکر کنید. به آنها نظریه و مطلب بدهند و باعث روشنگری شوند. کسانی را که در تاریکیها به سر میبردند به نور رسانند: «مِنَ الظُّلُماتِ أِلَی النُّورِ». این کار اهمیت بسیاری دارد. واقعاً اصحاب رسانه هادیان اجتماعی اند. وارد این عرصه شدن مقام شاگردی انبیاست. متأسفانه در جامعه رسانهایمان از این لحاظ فقیريم. گرداندن رسانهمان، توسعه دادن تعداد مخاطبها از نظر کمّی و... ما را محروم میکند از اینکه اینگونه قدم برداریم. ضریب نفوذ رسانهها زیبنده نظام جمهوری اسلامی ایران نیست. یا در صحنه آگاهیرسانی گرفتار عدم صداقت میشویم یا در صحنه تحلیل ، مسئولیتمان را فراموش میکنیم یا در صحنه نظریهپردازی از اینکه گامی برای روشنگری برداریم غفلت میورزیم. عنقریب وارد صحنه انتخابات میشویم و میدانید ممکن است چه مسائلی به لحاظ تظاهر، خودنمایی، تزویر و دغل مطرح شوند. چگونه ممکن است از اصحاب رسانه کمک بگیرند. دور از جان شما، واقعاً قصد توهین ندارم، ولی میدانید و آگاه هستید چگونه امکان دارد با هم زد و بند کنند. یک موقعی وقتی دوستان در ارشاد جمع میشدند میگفتند تا سکه ندهید وقتتان را بیهوده تلف کردهاید. باید اول چیزی بدهید تا راه باز شود. سالهای 1372، 1373 انحرافهای عجیب و غریبی را در آنجا کشف کردیم . واقعاً برایمان جای سئوال داشت که آیا ممکن است در عرصه مطبوعات اینقدر مسائل مالی اثرگذار باشند؟ خبرنگار ما اینطوری باشد؟ عجب! در مطبوعات ورزشی که واویلاست. خدا رحم کند. قطعاً در ایام انتخابات تشدید خواهد شد. ما قانونی را گذاشتهایم که کسانی که از بیتالمال تغذیه میکنند حق ندارند در این صحنهها وارد شوند. همه مطبوعات که اینطوری نیستند. بیشترشان آزادند. تا آخرین روز هم میتوانند کار تبلیغات را انجام بدهند و برایشان منع قانونی هم وجود نخواهد داشت. چند روزنامهای که از بیتالمال سیراب میشوند حق ندارند در این عرصه ورود کنند. بقیه که اینطوری نیستند. از این حق و امکان چگونه استفاده خواهند کرد تا بتوانند مردم را آگاه کنند. مردم ما واقعاً مظلومند. منهای ضعفهایی که در انتخابات به لحاظ قانونی وجود دارد که آگاه کردنش به عهده اصحاب رسانه است متأسفانه مصادیق و آنچه که حق است و میتواند انجام شود انجام نگرفته است. در مسجدی بودم، پیرمردی آمده بود در انتخابات رأی بدهد و نزدم آمد و گفت ممکن است برایم بنویسید؟ من نمیدانم چگونه انتخاب کنم. فهرست بلندبالایی هم گذاشته بودند و باید از داخل آن انتخاب میکرد. اصلاً ماتش برده بود چه کار کند. باید از یک فهرست 1200 نفره اسم 30 نفر را مینوشت. گفتم داداش! خودم که 30، 40 سال است در سیاست دارم شمشیر میزنم مات و مبهوت ماندهام. تکلیف شما که معلوم است. اگر من بنویسم ممکن است رأی خودم هم در آن باشد. گفت بنویس! تو چه کار داری. آیا این یعنی انتخابات مسئولانه و متعهدانه؟ آیا واقعاً اجازه دادهایم مردم بفهمند به چه کسی و برای چه دارند رأی میدهند؟ کدام یک از مطبوعات به صحنه آمد که از اين نقص انتقاد کند؟ چرا برای هر منطقه شهرى یک نامزد نداشته باشیم؟ چرا باید به یک فهرست رأی بدهیم؟ آیا اصحاب رسانه ما احساس مسئوليت میکنند که چنین آگاهیای ايجاد شود؟ مردم هم ناچار قبول کردهاند که گويا همین روش درست است! ما که در کشورمان انتخابات حزبی نداریم تا بگوييم میخواهيم به این 30 نفر که از حزب فلان است رأی بدهيم. چه زمانی باید این قضیه را تحلیل کنیم ؟ اشکالاتی که در تهران، اصفهان و غیره پیش آمد به این نقص برمیگردد. این قدرت سیاسی نیست، ضعف سیاسی است. وزارت کشور! چرا نباید قانون را اصلاح كند؟ چرا در این راستا یک قدم برنمیدارند؟ کدام اصحاب رسانه جرأت میکند این حرف را بزند و پایش بایستد و از حق درست آگاهیرسانی به مردم دفاع کند؟ مردم بفهمند با چه کسی باید سر و کار داشته باشند و به چه کسی رأی بدهند و فردا از او مسئولیت بخواهند. استدعا دارم حالا که به انتخابات نزدیک میشویم در زمینه آگاهیرسانی فقط به کلیات اكتفا نكنيد. میپرسید مثلاً چه بگوییم؟ میگویم یکی از موارد همینی است که الان مطرح کردم. آنچه که امروز شاهدش هستیم با آنچه که 40 سال پیش وجود داشت فرق دارد. رسانههای ما شکل نوینی پیدا و سعی کردهاند از ابزارهای جدیدی استفاده کنند و جلوههای خوبی به خود بدهند و هر چه بهتر مطالب را روشن کنند. اینها نکاتی است که خوشبختانه اتفاق افتاده است. در دوران وزارت وارد عرصهای شدیم که برای اولین بار مطبوعات رنگی شدند. الان برای شما عادی است، اما آن موقع تحولی بود. اینکه چگونه از رنگ برای جذابیت مطلب استفاده کنند مهم بود. روشهای بسیاری وجود دارند که میتوان از آنها در عرصه اطلاعرسانی و فضای مجازی بهره جست و کمک گرفت. خیلی از رسانهها بسیار خوب کمک میکنند و انشاءالله خداوند به برکتشان بیفزاید. برخی هم خیانت میکنند و عدهای هم آگاه نیستند و هنوز در عهد بوق به سر میبرند.
آماردرمانی اعتماد مردم را سلب می کند
مدتى است كه چیزی در کشور باب شده است که من عنوان «آماردرمانی» و حتی «آماردستاویزی» را به آن میدهم. اطلاعات آمارى كشور تقریباً مقدس است. آمار محاسبه و تدوين شده تا به اطلاعات دست یابيم و مراجعه کنیم، ولی نبايد آن را دستاویز کارهای خودمان قرار دهيم. اینکه نرخ یا درصدی به گونه اى مطرح شود ـ با مطرح کردن بخشی از حقیقت ـ که به مردم بباورانند كار چشمگيرى و پیشرفتی رخ داده است، فریبی بیش نیست. بحث تخصصی است و عامه مردم که به بحثهای تخصصی آماری آشنا نیستند. کسی که اهل تحلیل است میداند حق را چگونه بیان کند. در سخنرانی میگویم ما به 4/7 درصد رشد رسیدهایم. مخاطب میگوید عجب بهشتی است! این مقدار رشد یعنی ما چقدر از نظر اشتغال و تولید پیشرفت کردهایم. هر کسی که وارد اقتصاد میشود میداند رشد 4/7 درصد چه معناهایی دارد، اما تمام حق اين نیست. پس چرا گفته شد؟ چرا آمار اینگونه مطرح شد؟ آیا اینها خدمت است؟ وزير محترم چرا قضیه را یک بُعدی به رئیسجمهور گزارش. دادى؟ این چه خودشیرینیای است که کردی؟ رئیسجمهور ما نمیداند آمار چیست، اما تو که میدانستی. چرا این کار را کردی؟ اصحاب رسانه کدامتان نقد فرمودید؟ منِ میرسلیم باید نقدش کنم؟ چرا اطلاعات آمار بهجای آگاهیرسانی ابزار تحمیق قرار میگیرد؟ شما باید تحلیل بدهید که از این اطلاعات سوء استفاده و به مردم خیانت میشود. این کار را نکنید. اگر دو رسانه این نقد علمى را میکردند دیگر تکرار نمیشد.اساسا اگر انتقاد سازنده نباشد فضا به سمت خودکامگی می رود.
من که میدانم 4/7 درصد رشد یعنی چه؛ وقتى هیچ اثری برایش نمیبینم از خود مى پرسم چه اتفاقی افتاده است؟ بررسی میکنم و از کارشناس امر میپرسم سهم فروش نفت در اين رقم چقدر میشود؟ جواب میدهد 2/5 درصد. آیا انصاف است آنچه که 2/5 درصدش از فروش نفت ماست با افتخار مطرح کنید؟ آیا درست است؟ آیا برای التیام مردم است یا سلب اعتماد آنها از نظام؟ برخورد با اطلاعات آماری از کارهای بسیار مهم رسانه و مطبوعات است. باید به عنوان یکی از کارهای مقدسشان تلقی کنند که اگر منِ مسئول خواستم از آن سوء استفاده کنم، مرا هو کنند که فلانی داری خیانت میکنی. آنچه که گفتی فقط برای این بود که بر ضعف خودت سرپوش بگذاری. نخواستی به آگاهی مردم بیفزایی. اگر چنین بود صادقانه به مردم میگفتی ما خام فروشى كرده ايم!
باید برای موفقیت نظام تلاش کرد. شاید باورتان نشود خودم به جناب رئيس جمهورى نامه نوشتم که عزیز من! تو باید موفق شوی. میدانی چرا؟ برای اینکه اعتماد مردم به این نظام سلب نشود. خدای ناکرده تو هم شکست بخوری مردم میگویند این هم که نشد. پس به چه کسی مراجعه کنیم؟ نباید اینطوری شود. خدمت آقایان و مرحوم عسکراولادی اولین دیدار سیاسی با آقای دکتر روحانی را در حالی انجام دادیم که هنوز ایشان در کاخ ریاست جمهوری مستقر نشده بود و در مرکز تحقیقات استراتژیک حضور داشت، چون ستادش آنجا بود. در آنجا خدمتشان رفتیم و تبریک گفتیم که در خدمتتان هستیم و چشمداشت هم نداریم، ولی میخواهیم شما موفق شوید، زیرا میخواهیم نظام موفق شود. امروز میگوییم چیزهایی به ضرر مردم رخ داد و حیف شد. در خاطره سیاسی مردم چه میماند؟ اینکه اینها هم آمدند و کاری انجام نشد. پس از خودشان مأیوس میشوند كه نکند ما اشکال یا ایرادی داریم. ما ایرانیها اشکالی نداریم. من نوعى با مسئوليتى كه مى پذيرم و از پس آن برنمى آيم اشکال دارم!
بادامچیان: طول زمان نباید منجر به کهنگی شود
بخشی از پرسشهای حضار، متوجه امور انتخاباتی بود که مهندس میرسلیم، ترجیح داد پاسخ آنها را به دکتر اسدالله بادامچیان، رئیس ستاد انتخاباتی حزب واگذارد. بادامچیان بیست سال پس از روزهایی که هنوز صفحه بندی کامل رایانه ای نشده بود و اصلاح یک کلمه در صفحه نهایی شده، دشواری های زیادی داشت. او چنین آغاز کرد: من هم به سهم خودم از همه عزیزانمان تشکر میکنم. خدا را شکر میگویم از اینکه به ما توفیق داد آن سال نشریه «شما» را با عنوان شهدای مؤتلفه اسلامی منتشر کنیم. شهدایی که عکسشان را به دیوار مکانی که در آن حضور داریم میبینید. انسانهای بزرگی که یاران امامند و همه میدانند برای خدا، انقلاب و این ملت کار کردهاند. بحمدالله با همین نام شروع کردیم و خوشحالم امروز برادران جوان و جناب آقای اسلامی دارند بهخوبی آن را اداره میکنند. بین نشریات موجود نشریه قابل قبول حزبی است، یعنی بیش از هر جنبهای چهارچوب حزبیش را حفظ و سعی کرده است از تخریب، درگیری، بداخلاقی و امثال اینها خودداری کند. این طریق مرسوم و مشی مؤتلفه اسلامی است. از اینکه در این جشن شرکت کردید ممنونم. البته جشن ما مختصر است، چون هم دستمان باز نیست و اگر دستمان هم باز بود میکوشیدیم اشرافیگری بر ما حاکم نشود. بحمدالله امیدواریم بعد از اینکه همانطور که بعضیها خواستند 100 ساله باشد... چون نشریه، حزب و نظام کهن میشود، ولی نباید کهنه شود. بعضی از احزاب 200 سال است که حزبند. مثل حزب کنگره که نزدیک 100 سال است که حزب است. مهم این است که کهنه نشود. نشریه هم همینطور است. بعضی نشریات هستند که اینگونهاند. انشاءالله آقای اسلامی این نشریه را همینطور جوان نگه میدارد و به نسل بعدی میدهد. همراهی ما با مطبوعات و رسانهها یک امر ثابت شده است. خودم در کمیته استقبال از حضرت امام بودم. همراهی ما با آنها آن هم بعد از خفقان رژیم شاه بسیار جدی بود. نسل ما چندان آن خفقان را ندیده است که یک صلوات برای امام میفرستادیم باید میرفتیم و شکنجه میشدیم. پشت رساله امام اسم دیگری مثلاً موسوی مینوشتیم و نمینوشتیم خمینی، چون در این صورت شکنجه میشدیم. در آن خفقان اینجور بها دادن به مطبوعات بسیار مهم بود. بعضیهایشان که مال دوره طاغوت بودند و همچنین برخی از خبرنگارها شیطنت میکردند، ولی مشیمان این بود کلان رسانه تحول جدیدی را احساس کند. همچنان که در مسئله صاحبان هنر که در روز 23 بهمن سال 1357 از اقامتگاه امام دو بیانیه دادم و از صاحبان هنر سینما و همه هنرمندان دعوت کردم و از آنجا شروع کردیم. به آنها گفتم ما اصلاً به قبل شما هیچ کاری نداریم. یک نظام جدید است. «إِنَّ الاسلامَ یَجُب ما قَبلَه». از حالا میخواهید چه کار کنید؟ انتخاب با خودتان است. نظام عوض شده است و مردم انقلاب کردهاند. دیگر خودتان میدانید.
در حزب جمهوری اسلامی در محضر مقام معظم رهبری و مدتی در خدمت جناب آقای مهندس میرسلیم در بخش تبلیغات همراهی کردیم. در مؤتلفه اسلامی در سالگردها مثل روز خبرنگار همیشه همه را دعوت میکنیم. همه هم میآیند. جدا نمیکنیم یکی این طرف و یکی آن طرف و آقای صالحآبادی! همه با هم ناهاری میخوریم.
خلافگویی رسواکننده خلافگو است
وقتی بادامچیان نام صالحآبادی که این روزها «ستاره صبح» را منتشر می کند را می آورد که قبلا اشاره ای به سوابق مبارزات قبل از انقلاب با بادامچیان کرده است و از جدایی های ناصواب این روزها گله، او هم ساکت نمی نشیند و شوخی ای می کند و جوابی می شنود و خنده بر لبان حضار می نشیند. بادامچیان در ادامه به مشی همکاری و همراهی برای حل مشکلات کشور اشاره می کند و ادامه می دهد: اینکه با مرحوم عسگراولادی خدمت آقای دکتر روحانی رفتیم فرهنگ مؤتلفه اسلامی است. اعتقاد داریم کشور متعلق به 80 میلیون نفر جمعیت است و هر فرد حق شهروندی دارد. لذا ولیّ امرمان تضییع حقوق جمع را نمیکند و میفرماید اگر من و نظام را قبول نداری بیا رأی بده و در سرنوشتت شرکت کن. هیچ جای دنیا سیاسیون چنین چیزی را نمیگویند. این بر مبنای مردمسالاری اصیل اسلامی است. بنابراین تمام تلاشمان در طول این سالها این است که همه بتوانند حرفشان را آزادانه بزنند. منتهی طبعاً آنجایی که اخلاق، انسانیت و ارزشها و نه خود ملت ایران و نه تمدن ما و نه تمدن اسلامی میگوید نباید این حرفها را زد و بداخلاقی، بدگویی، توهین به همدیگر، ناسزاگویی، دروغ، شایعهسازی و تحلیلهای کدورتآور نکرد باید رعایت کرد. آقای صالحآبادی میگوید مروت و مدارا. بعضی مواقع میبینیم طرف در تحلیلش نه رعایت مروت را کرده است و نه مدارا را. این را ملت، انقلاب ما، نظام و رهبری نمیپسندند. منتهی اینهایی که هستند چگونه چاره کنیم؟ با سرکوب؟ نه، اتفاقاً روش زیبای نظام جمهوری اسلامی این است که خود خلافگویی رسواکننده خلافگو باشد و بین مردم بیآبرو شود. ده بار دروغ میگوید و حقیقت خودش برخورد میکند و مخاطب میبیند خلاف است خودش متوجه میشود. بنابراین نمیخواهیم بدی را با بدی چاره کنیم، میخواهیم بدی را با خوبی چاره کنیم. به قول سعدی: « بدی را بدی سهل باشد جزا / اگر مردی احسن الی من اسا ». به آنهایی که خیلی بدی میکنند احسان کنیم. وظیفهمان چنین و سعیمان هم بر این است. بنابراین ادب گفتگو و اخلاق خبری مد نظر است. مشی مؤتلفه اسلامی همین است که این کار را بکند.
مخالف هم باید حرفش را در حد کمال بگوید
نکته دیگری که برایمان مهم است که مطبوعات و رسانهها را با خود مطبوعات و رسانهها در کشور اداره کنیم. فضای یکطرفه و یکسویه در رسانهها خفقان ایجاد میکند و اصلاً مردم رشد نمیکنند. مردم باید حرفشان را بزنند. اگر آقای رحمانیان اجازه میدهند، سریع اشاره میکنم که امسال در روز خبرنگار به خانم خبرنگارشان گفتم چرا نشریه شرق یک مقدار کاهش سطح محتوایی پیدا کرده است؟ برایشان جالب بود که مگر شما شرق را میخوانید؟ گفتم البته که میخوانم. دلم میخواهد نشریه شرق حرف، خط و سلیقهاش را در سطح بالا بزند. خیلی هم خوب بزند. چه اشکالی دارد؟ ما اصلاً همین را میخواهیم. خدا رحمت کند دایی و پدر خانمم حاج سعید امانی را، میگفت اگر میخواهی کج بگویی لااقل رج بگو. به کج بودنش کاری نداریم، آن تفکرش هست، ولی سطحش بالا بیاید. رشد جامعه نخوابد. خود همین بحث جالبی است.
ما نهتنها گفتگوی ملی بلکه همفکری، همکاری، مقاومت و مدارا و چارهاندیشی ملی را قبول داریم. ما 80 میلیون نفر جمعیت هستیم. آیا همه باید مثل هم فکر کنند؟ یا من باید مثل فلانی فکر کنم؟
خنثی کردن توطئهها و تبدیل بدگویی، بدرفتاری و بداخلاقی به خوشگویی، خوشرفتاری و خوشاخلاقی هدف زیبایی است که همگی باید کمک کنید. مربوط به این و آن نیست. من هم گاهی نقشی دارم و در خدمت جناب آقای اسلامی قلمی میزنم، ما اصحاب رسانه بیش از همه مسئولیم و به ما برمیگردد. این مهم است.
با شاخصهها اصلح بودن میرسلیم را ثابت میکنیم
بادامچیان وارد فضای انتخابات شد و با اشاره به اینکه سئوال شده است آیا از آقای مهندس میرسلیم قویتر و بهتر هم در مؤتلفه هست؟ گفت: اصلاً شخص آقای مهندس میرسلیم مطرح نیست. ایشان نامزد حزب مؤتلفه اسلامی است. خودشان هم تصدیق میکنند. امام میفرمود: «ما همه یَک هستیم.» ایشان یِک هم نمیگفت یَک میگفت. تمام سخنان امام در مسجد اعظم در ذهنم هست، چون از بس که شبها تکثیر میگذاشتیم و پر میکردیم تا نوار را با لحن جذاب امام به دست مردم برسانیم. میفرمودند: «ما همه یَک هستیم. کثر الله امثالهم.» بنده، آقای حبیبی، آقای میرسلیم و بقیه دوستانمان یَک هستیم. میرسلیم یعنی مای جمعی متحد و یکپارچه. بنابراین برتر و بالاتر نداریم و همه یکی هستیم.
بادامچیان به اظهار نظر یکی از حضار درباره «گفتگوی ملی» و مدارا تصریح کرد: مدارا و حتی مروت با همه نیاز به تحول اساسی و همهجانبه دارد که بر پایه اهداف و برنامه صحیح و کار جمعی و یکپارچه ممکن است. اگر درونمان متحد نباشیم و روح ما با شما نباشد، دوستانی که با هم دعوا میکنند، چه اصلاحطلب و چه غیر اصلاحطلب چنانچه سر کار بیایند به طرف دیگر راه میدهند؟ دیدیم و تجربه شده است که راه نمیدهند. میگویند زنده باد مخالف من به شرطی که باب میلم حرف بزند. البته آن شرط را نمیگویند. وحدت همه، منتهی به شرط وحدت با من! این امر شدنی نیست و در میدان سیاست این مسائل طبیعی است. اگر مجموعهای مثل شهید رجایی آمد که واقعاً معتقد به این قضیه بود طبعاً بقیه قضایا حل میشود. احساس میکنیم میتوانیم و چون نامزدمان نامزد حزب و جمعی است و به خاطر اینکه فکر، روح، کار، همراهی و مدارای جمعی را دارد حتماً موفق میشود.
یکی از جمع می گوید «برای کاندیدایتان پا رکابی نمیخواهید؟» بادامچیان می گوید «اتفاقاً پا رکابی نمیخواهیم. یگانه میخواهیم. همانطور که گفتیم «یَک» باشیم.» دیگری می پرسد «آیا تا آخر انتخابات میمانید؟» از بادامچیان جواب می شنود: بله، انشاءالله حضورمان را تا پایان مناظره داریم و بعد از آن نگاه میکنیم ببینیم اگر اصلح از نامزد ما بود، طبق آنچه که باور و بدان اعتقاد داریم عمل میکنیم. مگر میخواهیم آخرتمان را به دنیایمان بفروشیم؟ نه دنیایمان را میفروشیم و نه آخرتمان را. اما اگر همچنان دیدیم واقعاً اصلح بود، با دوستان میگوییم در جدول شاخصههایی بر مبنای ارزشهای الهی و انسانی، قانون اساسی و خطوط امام و رهبری بگذار و ببین چه کسی اصلح است. امیدواریم وحدت همه نیروهای ارزشگرایمان با توجه و قبول آنها به جناب آقای مهندس سید مصطفی میرسلیم محقق شود. حتی انتظار بالاتر را دارم و به جناح مقابل هم میگویم اگر دیدید واقعاً آقای مهندس میرسلیم بهتر از بقیه است وظیفهتان این است که بپذیرید.