«آتنا» دختری که حالا قصه پر غصه قتل او را همه ایرانیان میدانند، قصهای شبیه ماجرای ستایش، دختر بچهای که در حاشیه پایتخت جمهوری اسلامی ایران قربانی جنون جنسی پسری شد که تنها 18 سال داشت، قصهای شبیه ماجرای دختری به نام «ندا» که به دلیل 70 بار آزار و اذیت از سوی ناپدریاش در مدت بسیار کوتاه در یکی از بیمارستانهای کشور بستری است؛ قصه تکراری که با نامهای متفاوت، همانند پدیدههای اعتیاد، مصرف مشروبات الکلی، کاهش سن فحشا و... به گونهای نگرانکننده رو به افزایش است و منحنیهای صعودی آمارها زنگ خطر را برای کشور و جامعه ما به صدا درآورده است؛ خبرها و آمارهایی که در رسانهها منتشر میشوند، درد و نگرانی برای مردم ایجاد میکنند و کمی بعد فراموش میشوند تا نام قربانی دیگری بر صدر اخبار بنشیند و آمار تازهای از بزههای اجتماعی منتشر شود؛ اما این حوادث و آژیر قرمز افزایش معضلات و آسیبهای اجتماعی زمانی نگرانکنندهتر میشود که در کلام و رفتار و سیاستگذاری مسئولان اثری از پیگیری آنها، برنامهریزی برای کنترل و یافتن راههایی برای درمان این دردها یافت نمیشود و همه دغدغه مسئولان به مسائل سیاسی و جدل بیانتهای سیاسی ختم میشود. اگر به شعارهای انتخاباتی اردیبهشت ماه گذشته، اگر به صفحه اول روزنامههای کشور، اگر به سخنرانی رئیسجمهور و دیگر چهرههای سیاسی و مسئولان در ماهها و سالهای اخیر نگاهی بیندازید، چند جمله را پیدا میکنید که به این مسائل معطوف شده باشد و کدام یک نگران معضلات روزافزون اجتماعی و افزایش معضلات اجتماعی هستند؟! متأسفانه، مسئولان در خوشبینانهترین حالت سرگرم بازیهای سیاسی شده و از مسائل اجتماعی و بحرانهای فرهنگی غافل شده و نسبت به آنها بیتفاوتند؛ موضوعی که امتداد آن میتواند زمینهساز بحرانها و تکانههای اجتماعی به مراتب سختتر باشد که رفع آثار و نتایج منفی آن امکانپذیر نخواهد بود.