نسخه چاپی

همسر دانشمند شهید در گفتگو با نما:

پایبندی شهید حج به اصل ولایت فقیه/ ایشان تاكید زیادی برای عدم تاخیر در وقت نماز می‌كردند

عکس خبري -شاخصه اصلي شهيد پايبندي به ولايت فقيه بود/ ايشان تاکيد زيادي براي عدم تاخير در وقت نماز مي‌کردند

وقتی به شهادت رسید همه تعجب كرده بودند و می‌پرسیدند مگر ایشان دكتر مكانیك بود؟ گمان می‌كردند درس حوزوی خوانده و طلبه بود. به‌قدری فروتن بود كه كسی باور نمی‌كرد ایشان دكتر است. در قضیه هسته‌ای با شهید شهریاری كار كرده بود. نمی‌شود خیلی از پروژه‌هایش را گفت.

فرشته روح‌افزا دکترای الکترونیک، عضو شورای فرهنگی و اجتماعی زنان و خانواده و شورای عالی انقلاب فرهنگی و همسر شهید دکتر سید احمد حاتمی کلشتری است. دکتر حاتمی از دانشمندان برجسته پژوهشگاه فضایی ایران بود که در سال 1394 در خلال حادثه سقوط جرثقیل در مکه به شهادت رسید. خبرنگار نما به بهانه ایام حج با این بانوی فرهیخته در خصوص همسر شهیدشان به گفتگو نشست که قسمت اول آن پیش روی شماست.


از ویژگی‌های شاخص اخلاقی همسر شهیدتان برایمان بگویید.

بارزترین خصوصیت اخلاقی ایشان که همه بدان اذعان دارند، راستگویی و صداقت ایشان است. ایشان کاملاً مخالف دروغ بود. حتی به شوخی حاضر نبود دروغ بگوید. «النجاه فی الصدق» برای ایشان خیلی اهمیت داشت و مجدّانه به آن عمل می‌کرد. در کلام و رفتارش بسیار مؤدب بود. ساده‌زیستی برایشان ارزش داشت و مقید به آن بود. تا وقتی لباسشان خوب و قابل استفاده بود می‌پوشید و به همان‌هایی که داشت قناعت می‌کرد. اگر برای ایشان هدیه‌ای می‌خریدیم و نیازی نداشت به دیگری می‌بخشید. اگر می‌خواستیم برای ایشان چیزی تهیه کنیم می‌گفتند به نیازمندان بدهید. تا آنجایی که می‌توانست به سایرین کمک می‌کرد چه به صورت قرض دادن و چه هدیه دادن و بخشیدن. بقیه هم می‌دانستند که ایشان همیشه در صف اول کمک به آنهاست. به‌شدت برایشان مهم بود آنچه که دارد با همه داشته باشد. همه هم این خصوصیت ایشان را می‌دانند. نماز جمعه و نماز اول وقت ایشان ترک نمی‌شد. در مدتی که با هم زندگی کردیم هر جا که می‌رفتیم هیچ‌وقت نشد نماز اول وقت را عقب بیندازد. تقریباً در همه مساجد نماز خوانده بود. به محض اینکه می‌رسید و وقت اذان بود می‌رفت و نماز می‌خواند. دائم‌الوضو بود. حقیقتاً از ایشان گناه کبیره ندیدم.


 در باره ولایتمداری آن شهید بزرگوار بفرمایید.

خیلی پایبند به ولایت و مأنوس با قرآن بود. یک ربع بیست دقیقه قبل از اذان صبح بلند می‌شد نماز شبش و سپس نماز صبح را می‌خواند و به تدبر در قرآن می‌پرداخت. بعد قرآن را از رو می‌خواند و در آخر به تفسیر‌های آیت‌الله جوادی آملی گوش می‌داد. سپس سر کار می‌رفت. خیلی از قرآن به ولایت می‌گفت و بحث ولایتمداری را از آیات قرآن تبیین می‌کرد.


شنیدن صبغه علمی شهید حاتمی از زبان شما مغتنم است.

یک شخصیت برجسته علمی و با تقوا بود. دو کتاب در باره قرآن نوشته است، ولی هیچ جا برای اظهارنظر و سخنرانی نمی‌رفت و دنبال ابراز خود نبود. در سکوت کار علمیش را می‌کرد. ایشان عضو هیئت علمی پژوهشگاه فضایی ایران بود، اما کسی از سطح علمی و فعالیت‌های علمی در زمینه‌های مختلف و اختراعاتشان خبر نداشت. البته بخشی از آن قابل بازگو نبود و آن بخش دیگر را هم خودشان جایی مطرح نمی‌کرد. در خفا کار می‌کرد و برایش مهم نبود دیگران چه قضاوتی در باره‌اش می‌کنند. هر جا مثلاً محل کار یا بین اقوام موقع نماز می‌شد ایشان را پیشنماز می‌کردند. اگر مسجدمان روحانی نداشت اهالی محل ایشان را پیشنماز می‌کردند. وقتی به شهادت رسید همه تعجب کرده بودند و می‌پرسیدند مگر ایشان دکتر مکانیک بود؟ گمان می‌کردند درس حوزوی خوانده و طلبه بود. به‌قدری فروتن بود که کسی باور نمی‌کرد ایشان دکتر است. در قضیه هسته‌ای با شهید شهریاری کار کرده بود. نمی‌شود خیلی از پروژه‌هایش را گفت. شخصیتی است که در زمینه‌های مختلف کار کرد.


در باره اختراعاتشان هم بگویید.

ایشان اختراعی در باره بدنه هواپیما داشت که ثبتش کرد و مربوط به 20 و چند سال پیش بود. موقعی که این اختراع را کرد ایران نبودیم. اطلاعات اختراعش را به هیچ‌کس نداد و با خودش دفن شد. ایران نمی‌توانست از آن استفاده کند، چون زیرساخت‌های ساخت بدنه هواپیما را نداشتیم. سال‌های سال جاهای مختلف از جمله ناسا دنبال آن بودند. گفت: «این اطلاعات را به خارج از کشور نمی‌دهم که بروند با آن مسلمان‌ها را بکشند، چون آنها با چنین هواپیمایی آدم می‌کشند.» ایشان از هر چیزی که در خدمت بیگانه قرار می‌گرفت پرهیز داشت. یک مقاله ISI نداشت و می‌گفت: «علمم را به بیگانه نمی‌فروشم.» تا آخر در هیئت علمی ماند و صرفاً حقوق هیئت علمی را می‌گرفت.

در واقع ظاهرشان یک استاد دانشگاه معمولی، ولی در باطن یک دانشمند شناخته نشده بود.
می‌توانست، ولی خودش نخواست.


خاطره‌ای از ایشان شنیدنی است.

قبل از اینکه به آخرین سفرشان یعنی حج بروند، دو نشست دانشجویی در مشهد داشتم. یکی دو هفته درگیر آن بودم. یک هفته مانده به رفتن ایشان به تهران برگشتم. به من گفت: «می‌خواهم به مشهد بروم.» گفتم: «شما هفته دیگر می‌خواهید به حج بروید، بچه‌ها کی شما را ببینند؟ خانواده کی دور هم باشیم؟ شما مکه را بروید و برگردید با هم به مشهد می‌رویم.» اول اصرار داشت به مشهد برود، ولی بعد قبول کرد. روز 16 شهریور از تهران رفت و چهار روز بعد آن حادثه اتفاق افتاد و ایشان به شهادت رسید. به همان میزانی که شهادت ایشان اذیتم کرد این قضیه هم مرا عذاب می‌داد که نگذاشته بودم به مشهد برود. حجت‌الاسلام قاضی عسگر با من تماس گرفت که توانستیم پیکر این عزیزان را تحویل بگیریم. پنج‌شنبه شب با آخرین هواپیمایی که از جده به تهران برمی‌گردد بدن‌های این شهدا را می‌فرستیم. می‌خواستیم به فرودگاه امام خمینی برویم که اعلام کردند هواپیما از جده به فرودگاه هاشمی‌نژاد مشهد رفت.


 و این شهید به آرزویش رسید!

نمی‌دانم چه دعایی کرده و از خدا چه خواسته بود. ایشان را دور حرم مطهر ثامن‌الحجج(ع) طواف دادند. امام رضا(ع) ایشان را طلبیده بود. بعد پیکرشان در نماز جمعه تهران تشییع شد.


۱۳۹۶/۶/۷

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی: