نسخه چاپی

تبعات اجتماعی آقازادگی سالاری به جای شایسته‌سالاری

شیوع ویروس ژن سالاری!

در شرایطی كه جوانان شایسته بسیاری درگیر یافتن یك شغل معمولی با حقوقی بخور و نمیر هستند، آقازاده‌ها یا رئیس هیئت مدیره شركت‌های بزرگ یا شهردار می‌شوند یا فرماندار!

به گزارش نما حميدرضا عارف متولد 57 در سن 23 سالگي و همزمان با سمت معاون اولي پدرش در دولت اصلاحات، فعال اقتصادي در پروژه‌هاي چند هزار ميلياردي شد. بعد هم اين روزها در شرايطي كه ديگر همسن و سالان وي در موفق‌ترين حالت به اشتغال در يك شركت خصوصي مشغول هستند، به عنوان سرمايه‌دار و تاجر براي انتخابات اتاق بازرگاني ثبت‌نام كرد. سيد‌‌احمد عراقچي به سمت معاون ارزي بانك مركزي رسيد. محمد‌هادي آخوندي از فعالان در پيمانكاري‌هاي وزارت راه است. بعد از پسر بهمني كه شهردار هشتگرد شد، كميل لاهوتي هم به شهرداري چمخاله و چاف مي‌رسد. در ادامه نيز فرشاد عباسي با 27 سال سن و در حالي كه هيچگونه سابقه فعاليت اجرايي ندارد، شهردار گيوي شد. زهير مطهري به سمت سرپرستي اداره كل مطبوعات و خبرگزاري‌هاي داخلي منصوب شد، مهدي وكيلي، سمت مديرعامل شركت صنعتي كاوشگران آتيه صبا (وابسته به وزارت تعاون) را نصيب خود كرد و الی ماشاء‌الله از فرزندان مسئولان و بستگان تراز اول حال حاضر كه بدون‌سابقه يا كم‌سابقه و با وجود متولد دهه هفتاد و شصت بودن سمتي درخور براي خود دست و پا كرده‌اند و هيچ كس هم نيست از اينها بپرسد ژن خوب شما تومني چند؟!

اينها همگي حماسه‌آفرين‌هاي ژن خوب هستند كه به تعبير اكثريت جامعه آقازادگانى هستند كه جز آقازادگى هنر و برترى خاصي نسبت به معمولى‌ترين افراد جامعه هم ندارند. اين را نتيجه نظرسنجي برنامه پايش درباره «ژن خوب» هم نشان داد كه در آن ۶۵ درصد مردم دسترسي به رانت را عامل موفقيت يك عده مي‌دانند.
هرچند كه همه چيز يك سر آغازي دارد، اما بايد گفت اتفاقاً آغاز اين قصه كه به «ژن خوب» معروف شد خيلي پيش‌تر از اظهارات جنجالي پسر عارف كليد خورد، آن هم وقتي بود كه نقش مهدي هاشمي در پرونده كرسنت روشن شد. يا حتي مي‌توان به وقتي اشاره كرد كه #ژن_خوب باعث شد تا يك نماينده مجلس حتي يك نام مستقل هم از خود نداشته باشد و در اخبار از آن به نام «دختر صفدر حسيني» نام ببرند.

شايد جدي‌تر شدن ماجراي خودبرتر‌بيني فرزندان مقامات و به كار بردن واژه ژن خوب از اين انتصاب‌ها كه فارغ از هر شايسته‌سالاري است، برگردد به آنجايي كه در برابر رانت ميلياردي پدر، دختر معتقد بود «سهم خود را از سر سفره انقلاب برداشتند!» گفته بي‌بنيه‌اي كه جز طايفه‌گرايي و برتربيني مسئولان به عنوان داعيه‌داران دلسوزي براي ملت، واقعيت ديگري نداشت.
در ادامه جنجال فيش حقوق ٥٧ ميليون توماني (براي هر ماه و وام چند صد ميليوني با بهره ٤ درصد) ‏صفدر حسيني در قامت مديرعاملي صندوق توسعه ملي هم مشخص شد، داماد وي، سيدهاني ميرمحمدعلى (داماد صفدر حسيني) كه ظاهراً تا قبل از وصلت با اين خانواده از ژن مرغوبي برخوردار نبود و به شغل آزاد مشغول بوده است، توسط محمود اسلاميان، مدير هلدينگ صندوق بازنشستگي در هلدينگ صباجهاد و هلدينگ غذايي و كشاورزي و دارويي صندوق بازنشستگي به عنوان عضو هيئت مديره منصوب شده است.

شايسته‌سالاري يا آقازادگي؟!
بعد از اين بود كه مقايسه واژه شايسته‌سالاري و آقازادگي بيشتر نمايان شد و توجهات را بيشتر جلب كرد. از آنجايي كه ماه زير ابر نمانده و نمي‌ماند، معرفي برخي آقازاده‌ها در قامت فرزند، داماد، برادر بلندپايه‌ترين مقامات دولتي، به عنوان فعالان كلان اقتصادي، تاجر و شيفته ورود به اتاق بازرگاني ايران، اين سؤال مهم را به وجود آورد كه برخي افراد در بازه سني 25 تا 35 سال و در شرايطي كه ديگر جوانان هم سن آنها مشغول گذراندن سربازي و كلاس كنكور ارشد و دكتري بوده و در موفق‎ترين حالت، موفق به اشتغال در يك شركت خصوصي يا دولتي با حقوقي بخور و نمير شده‎اند، چگونه به يكباره به سرمايه‎داراني كلان و صاحبان شركت‎ها و سرمايه‎هايي ميلياردي مبدل شده‌اند؟

اين روايت فرزند محمدرضا عارف، وزير ارتباطات و معاون دولت اصلاحات از شرح فعاليت‎هاي اقتصادي‌اش بود كه تا حدودي پاسخ اين معما را روشن كند. وي با انتشار كليپ جنجالي خود در فضاي مجازي ضمن رد اتهامات درباره استفاده از رانت پدرش گفت كه توانايي‌هايش به دليل «ژن» و «خون خوب» پدر و مادرش بوده است.

نقد خودي‌ها!
اظهاراتي كه حتي در دايره حاميان خود نيز مورد نقد قرار گرفت، چنانچه زيباكلام معتقد بود پست گرفتن دارندگان ژن‌هاي خوب عواقب بدي براي كشور در پي خواهد داشت. محمدعلي ابطحي در كانال تلگرامي خود گفت: با همه ارادتي كه به دكتر عارف دارم تعبير پسر آقاي عارف در مورد تأثير ژن خوب در موفقيت‌هاي اقتصادي‌اش بوي نژادپرستي مي‌دهد. حتي كنايه حسام‌الدين آشنا،مشاور رئيس‌جمهور به «ژن خوب» پسر عارف هم جالب بود كه نوشت: سعدي از زبان حكيمي كه به فرزندانش نصيحت مي‌كرد به ما آموخت: نه همه بزرگ‌زادگان موفق شده‌اند و نه همه افراد موفق بزرگ‌زاده بوده‌اند.

البته بودند كساني كه در مقام دفاع برخاستند، چنانچه محمدعلي وكيلي يكبار گفت از كار فرزندانم اطلاع نداشتم؛ آنها را دعوا كردم! در جايي ديگر هم نوشت: اگر پسرم نياز مالي نداشت، نمي‌رفت براي دو ميليون حقوق در شركتي مديرعامل شود! علي مطهري هم معتقد بود كه اگر پسر عارف نبود سروصدا نمي‌شد و اين نشان صفاي باطن ايشان است كه اينطور صحبت مي‌كنند.

اما اين مردم بودند كه با مقايسه بين ژن آقازاده‌ها و معمولي‌ها ضمن تمسخر ماجرا معتقد بودند رانت و خويشاوندگرايي كم‌كم جايگزين شايسته‌سالاري مي‌شود و اين آقازادگان جز آقازادگى هيچ هنر و برترى‌ای نسبت به معمولى‌ترين افراد جامعه هم ندارند. اين را هم بايد گفت كه آقازادگي في‌نفسه نه بد است و نه دستمايه شرمندگي، البته اگر حرمت آقازادگي حفظ شود؛ چنانچه همچنان در دايره مسئولان بلند‌پايه و مقامات دولتي چنين افرادي ديده مي‌شوند.

اما قبح‌شكني از تعريف آقازادگي در قالب ژن خوب در حالي است كه موج بيكاري در كشور بيداد مي‌كند و بسياري از جوانان به‌رغم استعداد و توانايي فعاليت در كشور حتي قادر به يافتن شغل مناسبي با درآمد حداقلي هم نيستند. توهماتي كه فرزندان اين مقامات با تكيه بر استعداد خود دارند معضلي است كه در بلند‌مدت مي‌تواند نا‌اميدي را در بسياري از جوانان ريشه دهد. شايد اگر برخي مسئولان ما در كنار نگراني براي فرزند خود نگران فرزندان وطن بودند، به استعدادهاي بهتري در جاي جاي اين كشور مي‌رسيدند!

رويه برخي مسئولان دولتي و فرزندان و بستگانش در تصاحب بلاوجه مناصب دولتي و خصوصي كه يا با استفاده از رانت است يا با استفاده از فشار و لابي، تبعات ناگوار بسياري در پي دارد. دلزدگي، بي‌انگيزگي، بسط حس بي‌عدالتي، سرخوردگي و جابه‌جا نشدن نخبگان و موروثي شدن قدرت تنها بخشي از فاجعه‌ اجتماعي استمرار رويه كنوني است.
منبع: روزنامه جوان

۱۳۹۶/۶/۸

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...