برخي اصلاحطلبان در فضاي عمومي با عبور از روحاني مخالفت ميكنند اما عبوركنندگان را معرفي نميكنند. برخي ديگر سايه مجدد پوپوليسم را بر بالاي سر كشور براي انتخابات 1400 نشان ميدهند. عبور از حمايتشدگان عرصه قدرت بيش از 20 سال است به مثابه يك باور مشروط و نانوشته به ادبيات سياسي كشور وارد شده است: گاه به خاطر يادآوري حمايت، گاه به عنوان گوشزد كردن مطالبات و گاه به عنوان تهديد و گاه به عنوان شاخصي براي مخالفت با عدول كانديداي پيروز از مواضع اوليه استفاده ميشود. در جبهه انقلاب اين موضوع يك بار نه در يادداشتها و سخنرانيها كه در عمل اتفاق افتاد و آن هم باور به فاصله گرفتن رئيسجمهور از باورهاي بنيادين تشيع، فقه، روحانيت و نگرش به نوع انسان بود. يك بار براي هميشه اين عبور اتفاق افتاد و هر قدر هم پيش ميرويم حجت خود را براي درستي تصميم برجستهتر ميبينند. به تعبير ديگر علت عبور به خاطر حركت گريز از مركز و ايجاد يك ريل ناشناخته و نارفته در حوزه فكري ـ معرفتي و رفتاري بود.
اما در حوزه اصلاحطلبي مسئله بسيار عميق و چارچوبمند است. شاخص عبور از امثال روحاني و حتي خاتمي چه ميتواند باشد؟ شكل ظاهر كار اين است كه شما به شعارها و وعدهها عمل نميكنيد و ما نيز با شما عقد اخوت نبستهايم. لذا تا زماني كه به شعارهاي خود پايبند باشيد ما نيز همراه شما هستيم وگرنه اين شكل ظاهر، منطقي و شيك ماجرا است اما «عبور» در قاموس اصلاحطلبي از چارچوب مشخص، تعريف شده، نانوشته و سوخته ديگري تبعيت ميكند.
خاتمي يا روحاني به كدام شعار خود عمل نكردند كه با عبور مواجه ميشوند؟ گشايش در زندگي مردم با اصلاح نظام با خطكش استانداردهاي غربي؟ براي فهم اين مسئله بايد چارچوب فكري عبوركنندگان را كاويد. آيا اصلاحطلبان ناب براي گران و ارزان شدن كالا و ارز، عدم رونق و اشتغال، ركود، اشرافيگري و ... از روحاني عبور ميكنند؟ هرگز، مگر در رسانههاي آنان اين مسائل به تيتر اصلي يا مطالبه تبديل ميشود؟ مطالبات اصلاحطلبان در ايران 200ساله است و از چارچوب ثابتي پيروي ميكند. اگر سه مسئله اصلي در دستور كار دولتمردان جمهوري اسلامي ايران قرار گيرد واجد عبور اصلاحطلبانه است:
1 ـ تأكيد بر ولايت فقيه و سياستهاي كلي نظام 2 ـ تأكيد بر اجراي شريعت و اسلام اجتماعي توسط حكومت 3 ـ نفي غربگرايي و اصرار بر استكبارستيزي. هر رئيس جمهوري بر اين سه اصل اصرار ورزد مورد تنفر اصلاحطلبان است و هر كس با اين سه درگير شود مورد حمايت آنان خواهد بود، حتي سكوت هم در اين دوگانه قابل پذيرش نيست. خاتمي در آذرماه 1383 به صورت دقيق از مدل حمايت ـ عبور پرده برداشت كه: «اصلاحات مدنظر من در چارچوب نظام است، فراتر از جمهوري اسلامي سراب است. كدام دروغ را گفتم و ...»
ترجمه عريان عبور از... به اين معني است كه حتي احساس و بوي براندازي و درگيري با نظام موجب حمايت است اما اگر احساس كنند حفظ نظام و همسويي با آن مدنظر انتخاب شونده است حتماً عبور اتفاق خواهد افتاد. مطمئن باشيد هيچ كس در جريان اصلاحات به خاطر ركود و اشتغال از روحاني عبور نخواهد كرد. هيچ كس به خاطر تحقق نيافتن شعار انتخاباتي «اگر ما رأي بياوريم هيچ كس در فقر مطلق نخواهد بود» از روحاني عبور نميكند. حمايت از روحاني عروج و افولي دارد. عروج زماني بود كه روحاني به جاي رئيسي با نظام رقابت ميكرد. از 38 سال زندان و اعدام و در بند بودن جوانان صحبت ميكرد و افول زماني است كه مذاكره با امريكا را ديوانگي ميداند، اختلاف را حرام و سپاه را يك جريان مردمي معرفي ميكند و اصحاب فتنه را پشت دروازههاي قدرت به بستنشيني واداشته است. اين روحاني واجد عبور است. اصلاحطلبان ناب با مفهومسازي انتصابي- انتخابي، رئيسجمهور را واجد صلاحيت براي ورود به امر قضا، نيروهاي مسلح، حوزه رهبري، شوراي نگهبان و... ميدانند وگرنه باورشان به دموكراسي ميميرد.
اگر روحاني هر روز با اين سامانهها و نهادها درگير باشد، واجد حمايت است و اگرهمنشيني و همسويي داشته باشد واجد عبور است. خاتمي نيز همينطور بود. علي افشاري كه مدعي است عبور از خاتمي را در نشستي در دانشگاه امير كبير كليد زدهاند، انتخاب زمان كليد زدن را روزي ميداند كه دو جناح (زمان اصلاحات) پس از دورهاي كشمكش با تدبير رهبري به هم نزديك شده بودند و نامه رهبري به كروبي مبني بر عدم طرح قانون جديد انتخابات در مجلس را موعد عبور از خاتمي ميداند، چرا كه نزديكي دو جناح شرط رأي دادن به خاتمي نبوده است. بايد خاتمي شعار ايران براي همه ايرانيان، شعار دموكراسيخواهي، تشريفاتي كردن ولي فقيه و حذف بخش اسلاميت و بخش انتصابي نظام را دنبال كند تا همسو و اصلاحطلب محسوب شود وگرنه «فرصتسوز»، «اردك لنگ»، «سيدخندان»، «دروغگو» و... لقب خواهد گرفت. روحاني اين مدل مطالبه و مواجهه را خوب فهميده است كه امثال زيباكلامها از او اشتغال نميخواهند، آنان «لذت را نه در ايستادگي كه در ذلت» ميدانند. لذت ازنگاه آنان مهم نيست چگونه به دست ميآيد، مهم اين است كه با استانداردهاي حيات غربي ارضا شويم و پز بدهيم. حركت «جانب مركز» روحاني بدون ترديد موجب عبور از وي خواهد شد و حركت گريز از مركز موجب همسويي و حمايت از وي ميباشد. اين روحاني و اين ميدان انتخاب.
عبور از خاتمی و روحانی چرا؟!
دكتر عبدالله گنجی
۱۳۹۶/۹/۲۵

