مدارس تهران و چند شهر بزرگ دیگر کشور تعطیل و محدودیتهای ترافیکی در آنها افزایش یافته است؛ نفس کشیدن برای شهروندان کلانشهرهای ایران سخت شده و به کودکان و بیماران توصیه اکید شده است به جز در موارد ضروری از خانه خارج نشوند؛ توصیهها و جملاتی که حالا بیش از همیشه برایمان تکراریاند و از آن عجیبتر اینکه بیتأثیر هستند؛ نه ما مردم با شنیدن این اخبار و آلودگی که در برابرمان قرار دارد، استفاده از وسایل نقلیه شخصی را کنار میگذاریم و برای تکرار نشدن این جملات تلاشی میکنیم و نه مسئولان برنامهای مؤثر برای برطرف کردن این پدیده دارند. هر سال بر تعداد روزهای آلوده در شهرهای بزرگ افزوده میشود و تماشای آسمان آبی به آرزو و رویا تبدیل شده است؛ اما ما در مقابل به جای چارهجویی، به شکل شگفتانگیزی به این وضعیت بحرانی عادت کردهایم و رسانهها و مسئولان هم سکوت کردهاند.
با این اوصاف، حالا دیگر هیچ تردیدی وجود ندارد که همه آن جنجالها و پرداختهای ویژه یک جریان سیاسی خاص و رسانههای منسوب به آن و هیاهوها و خبرهای هر روزه و مصاحبههای مناقشهبرانگیز چهرههایی که امروز بر کرسی مسئولیت تکیه زدهاند، درباره آلودگی هوا، بنزین تولید داخل، برجسازیهای غرب تهران و... نه از سر دلسوزی و نگرانی برای سلامت مردم و حل مشکل آلودگی هوا، بلکه با هدف تخریب، کاسبیهای سیاسی و... بوده است؛ وگرنه چه فرقی است میان آثار مخرب و بیماریزای آلودگی هوا در سال 88 و روزهایی که دولتی دیگر بر سر کار بود با امروز که دولت و شهرداری بر سر کار هستند که به منتقدان آن زمان و افراد به اصطلاح فعال محیط زیستی پست و مقام میدهند! جز آنکه منتقد دیروز و مسئول امروز، تنها در بند منافع شخصی و جناحی خود است؟ به این ترتیب، به نظر میرسد آلودگی برای منتقدان دیروز نه تنها مضر نبوده؛ بلکه منافع بسیاری هم داشته است.
كاسبیهای سیاسی مسئولان از آلودگی هوا!

چه فرقی است میان آثار مخرب و بیماریزای آلودگی هوا در سال 88 و روزهایی كه دولتی دیگر بر سر كار بود با امروز كه دولت و شهرداری بر سر كار هستند كه به منتقدان آن زمان و افراد به اصطلاح فعال محیط زیستی پست و مقام میدهند!
۱۳۹۶/۹/۲۷

