با گذشت 39 سال از عمر انقلاب اسلامي، صف بندي جبهه استكبار عليه نظام اسلامي از روزهاي آغازين صريحتر و خصمانهتر شده است، به گونهاي كه مواضع يكسال اخير سردمداران نظام سلطه عليه ايران در طول تاريخ انقلاب بينظير بوده و صراحتاً از براندازي نظام اسلامي سخن به ميان آورده و البته تمامي ظرفيتهاي خود و متحدانشان را نيز براي تحقق آن بهكار گرفتهاند. نكته مهم در ميان دلايل تلاش براي براندازي و تغيير در ايران، احساس نگراني از قدرت و توان نظام اسلامي است كه اين روزها در قدرت و توان موشكي و نفوذ منطقهاي ايران متمركز شده و پيش از اين بهانه آنها قدرت هستهاي ايران و بهانههاي ديگري بود كه به تناسب زمان تغيير مي كرد.
براي نسل جوان كشور كه پيشينه تسلط بيگانگان بر اين كشور را درك نكرده است، درك چرايي اين تخاصم دشوار است و به همين دليل ممكن است به بهانهجوييهاي ظاهري قدرتهاي سلطه عليه ايران در موضوعاتي نظير حجاب و حقوق بشر بسنده كند و بعضاً در ورطه دستگاههاي تبليغاتي آنها گرفتار شود، اما مروري بر گذشته تاريخ انقلاب چرايي اين تخاصم را آشكار ميكند. همانگونه كه سال گذشته ترامپ رئيسجمهور امريكا در يكي از نخستين موضعگيريهاي خود عليه ايران اسلامي از آن رمزگشايي كرد. او 15 بهمنماه سال گذشته در گفتوگو با سيانان ميگويد: ايران اگر با امريكا باشد، امريكا نه با هستهاي ايران مشكل دارد و نه توان موشكي ايران. اين گزاره در اصل ترجمان همان واژه «سلطه»اي است كه امريكا در گذشته بر ايران داشت.
ايران در طول صد سال گذشته به دليل موقعيت ژئواستراتژيك خود مورد طمع قدرتهاي سلطه بود و به همين دليل در هر دو جنگ بزرگ جهاني، نقش مهمي در پيروزي متفقين داشت و به همين دليل در دوران رقابت دو ابرقدرت جهاني در نيمه دوم قرن بيستم، امريكاييها با تلاش براي تحكيم سلطه خود بر ايران، عملاً ظرفيت ايران را به عنوان خط مقدم تقابل با بلوك شرق بهكار گرفته و سيستمهاي امنيتي داخلي نظير ساواك و سامانه ارتش ايران را براي دفاع از منافع منطقهاي امريكا بهكار گرفته بودند، به گونهاي كه تمام خريدهاي تجهيزاتي و سازماني ارتش ايران در سالهاي پاياني حكومت محمدرضا بر پايه حفظ و تقويت سلطه امريكا در منطقه طراحي و به اجرا درآمده بود.
سلطه حقارتآميز مستشاران امريكا در حوزههاي نظامي، صنعتي و اقتصادي، عملاً ايران را به يك مستعمره امريكا تبديل كرده بود و حقارتآميزتر آنكه با تصويب قانون كاپيتولاسيون امكان پيگيري تخلفات و جنايات مستشاران امريكايي عليه مردم ايران را با قانون مصوب در مجلس و دولت شاهنشاهي سلب كرده بود، همان قانوني كه امام خميني (ره) در آبانماه سال 1343 در مقابل آن بهپا خاست و نظام شاهنشاهي نيز به زعم خود با تبعيد امام به تركيه و سپس به عراق تصور كرد كه قادر به مهار هرگونه مخالفت داخلي در ايران است، مضافاً بر اينكه با حاكم كردن يك نظام پليسي وحشيانه با بهرهگيري از خشونتآميزترين شكنجهها عليه نيروهاي انقلابي، و تلاش براي محو آثار و نشانههاي دين اسلام در عرصه سياسي و اجتماعي كشور كه حتي به تغيير تاريخ رسمي كشور در سال 1355 از مبناي هجرت پيامبر گرامي اسلام به تاريخ مجعول شكلگيري رژيم شاهنشاهي انجاميد، در عين مخالفتهاي صريح با ارزشهاي اسلامي و تلاش براي گسترش فرهنگ و فساد غربي عملاً بقاي سلطه خود را بر رژيم ايران و امكان غارت مستمر منابع نفتي و مالي ايران را تضمينشده مييافت.
اما به رغم همه اينها فروپاشي اين سلطه و قطع دست آنها از غارت منافع ملي ايران تنها دليل مخالفت با انقلاب اسلامي نبود، چراكه به سرعت توانستند با حضور مستقيم نظامي خود در منطقه و جايگزين كردن عربستان و برخي ديگر از كشورهاي منطقه خلأهاي ناشي از دست دادن سلطه بر ايران را جبران كنند. آنچه زمينهساز تشديد تقابل و خصومت عليه ايران گرديد، از يك سو توفيقات حضرت امام در تشكيل يك نظام سياسي بر مبناي ارزشهاي ديني در تقابل دو قدرت حاكم در غرب و شرق جهان بود و از سوي ديگر توان اداره كشور و جبران خلأ حضور مستشاران نظامي و صنعتي بيگانه بود، چرا كه آنها تصور ميكردند كه با رفتن و اخراج آنها از ايران، نظام از هم ميپاشد و در كوتاهترين مدت ايران ناچار به توسل مجدد به بيگانگان خواهد شد، اما نهتنها اين اتفاق نيفتاد، بلكه تشكيل سريع سازوكارهاي دولت اسلامي و برگزاري چند انتخابات در يكسال كه نماد تشكيل يك نظام مردمسالار ديني بود، در عين مقابله با هجمهها و تهديدهاي نظامي و امنيتي، عملاً قابليتهاي نظام اسلامي را آشكار كرد و اين منشأ تهديد اصلي براي قدرتهاي سلطه بود.
پيشرفتهاي علمي و صنعتي ايران، با اتكا به ظرفيتهاي داخلي، تحكيم اقتدار دفاعي با رسيدن به توان بازدارندگي با بهرهگيري از سلاحهاي متعارف، ظرفيتسازي براي گسترش فرهنگ انقلاب و موج فزاينده نفوذ آن در منطقه كه تزلزل رژيمهاي دستنشانده امريكا نظير رژيم صهيونيستي و عربستان را در پي داشت، همگي براي تشديد خصومت استكبار عليه مردم ايران و آنچه اين روزها در بيان و عمل قدرتهاي سلطه در مقابله با نظام اسلامي كه در قالب تشديد تحريمها، تحريك اغتشاشات و تلاش براي محكوميت ايران به بهانههاي واهي حقوق بشري در مراجع بينالمللي جريان دارد، نشان از قدرت و توان آنها نيست، بلكه بيانگر استيصال آنها در برابر نظامي است كه توانسته است 39 سال در مقابل پيچيدهترين فشارها، تهديدها و تحريمها بايستد و با عزت و اقتدار، اهداف خود را به پيش برده و حوزه نفوذ خود را عين دفع تهديدات مستقيم تا هزاران كيلومتر آنسوتر گسترش داده و از سوي ديگر با كسب نصابهاي علمي و صنعتي در عين تحمل شديدترين تحريمها، قابليت الهامبخشي خود را تثبيت كند.
تخاصم از سر استیصال
عباس حاجینجاری
۱۳۹۶/۱۱/۱۴