روزنامه اصلاحطلب «آفتاب یزد» مینویسد: «دولت ماهها پس از توافق هستهای، به هوای چیدن میوههای برجام نشست و بر پایه این دلخوشی، برنامهها و سیاستهای کاری خودـ دوران پسابرجامـ را نوشت، اما ماحصل این انتظار، فرصتسوزی، از دست رفتن منابع موجود به هوای گشایش برجام و در نهایت کاهش صبر اجتماعی با استمرار فشارهای اقتصادی بود... با گذشت ماهها از انتخابات و علیرغم هشدار حامیان و آگاهان، موتور دولت دوازدهم دور لازم را پیدا نکرد... انتظار این بود که دولت دوازدهم در اتوبانی که فراختر از قبل شدهـ با سنگ تمام مجلس در رأی به کابینه و داشتن چهار سال تجربه کاریـ با سرعت راه بپیماید نه اینکه با دنده سنگین حرکت کند و ترافیکی از مطالبات را پشت سر خود ایجاد کند!» این جملات اگرچه پیشتر نیز از زبان بسیاری از منتقدان عملکرد دولت و چهرهها و رسانههای منتقد برجام نیز بیان شده است، اما بیان آن از سوی رسانهای همچون آفتاب یزد، که همواره در دفاع و مطلوب نشان دادن توافق با غرب و به ویژه آمریکاییها پیشگام بوده است، معنای دیگری دارد؛ نوشتاری که البته تنها به این روزنامه اصلاحطلب محدود نیست و روزنامههای دیگری، چون «قانون» و «شرق» نیز پیشتر بر این موضع تأکید کردهاند که اکنون و پس از گذشت چند سال از برجام و محقق نشدن انتظارات ایران از این توافق، با وجود اجرای مو به مو و حتی فراتر از متن این توافق از سوی جمهوری اسلامی ایران دیگر نمیتوان به ثمر دادن این توافق و منتفع شدن کشور امیدوار بود؛ اما حال که برجام به این نقطه رسیده و آمریکاییها هم هر روز تهدید میکنند که از آن خارج خواهند شد، چه باید کرد؟ آیا آنطور که مقالهنویسان و ستوننویسان این نشریات مینویسند، باید امتیازات بیشتری به غرب داد و اجازه انتقاد را از منتقدان داخلی گرفت تا گشایش اقتصادی به وجود آید؟ یا آنکه باید با استفاده از آنچه در دوران پسابرجام رخ داد، به قدرت درونی کشور بازگشت و برای تقویت قدرت درونی و حل مشکلات با تکیه بر نیروی جوان و کارآمد کشور و کشورهای قابل اعتماد در مسیر پیشرفت گام برداشت؟ تصمیم با ماست، اصرار بر یک تجربه تلخ یا پای گذاشتن در مسیر پیشرفت به کمک توان درونزای کشور.