به گزارش نما امیر اسماعیلی از فعالان رسانه ای در صفحه شخصی اش نوشت: اولین بار که قرار شد در مسجد محل مکبر شوم هنوز مدرسه نمیرفتم. یک هفته هر کسی در خانه قامت نماز میبست مثل صاعقه فرود میآمدم و میشدم مکبر نمازش. تمرینهایم خوب بود و زود اعتماد به نفس مکبری! مرا پیدا کرد.
روز موعود، نماز اول (نماز ظهر) مکبری نوبت من بود. کفشهایم را در آبدارخانه مسجد و در جای امنی جاساز کردم و رفتم کنار پایه چوبی منبر با زاویه 45 درجه کنار سجاده امام جماعت ایستادم. میکروفون را روشن گرفتم و برای امتحان دوتا فوت کردم که مثلا کار کردن و سالم بودنش را امتحان کنم. کار میکرد و سالم بود. امام جماعت آمد. سلام کردم. علیک سلام داد. ایستاد و گوشه عمامه را باز کرد و روی شانه انداخت. «الله اکبر تکبیره الاحرام!» میکروفون در دست راستم بود. هر رکعت هم که تمام میشد یکی از انگشتهای دست چپم را کف دستم جمع میکردم و فشار میدادم که رکعتها را گم نکنم. رسیدیم به رکعت آخر. چهارتا انگشتم را کف دستم جمع کرده بودم. منتظر بودم تا امام جماعت سر از سجده برداشت بگویم: «الله اکبر! الحمدالله» و او تشهد بگوید و سلام بدهد و در همین فاصله من ذکر خاتمه نماز را برای آخرین بار در ذهنم مرور کنم و تا سلام را داد امام جماعت سر از سجده دوم که برداشت باز هم بلند شد و ایستاد. پشت سرش نصفیها نشسته بودند. بعضیها ایستادند و بعضیها نیم خیز مردد بودند بین بلند شدن و نشستن.
چند نفری از آنها که نشسته بودند هم بلند شدند. امکان نداشت. با هیچ کدام از تمرینها و برنامهریزیهایم نمیخواند. هیچ ذهنیت و ذکر و برنامهای برای رکعت پنجم نداشتم. بغض کردم. مانده بودم چه کار کنم. میکروفون را رو پایه منبر گذاشتم و پابرهنه از مسجد پریدم بیرون. تا خانه دویدم و گریه کردم. فکر میکردم تمام نمازگزارهای مسجد دارند دنبالم میدوند و من مسبب پنج رکعتی شدن نمازشان بودم. تا یک هفته خجالت میکشیدم مسجد بروم، حتی برای برداشتن کفشهایم.
این ایام خیلی از روزها حس پابرهنه دویدن تا خانه را دارم.
تمام نمازگزاران مسجد دنبال یك مكبر
چند نفری از آنها كه نشسته بودند هم بلند شدند. امكان نداشت. با هیچ كدام از تمرینها و برنامهریزیهایم نمیخواند. هیچ ذهنیت و ذكر و برنامهای برای ركعت پنجم نداشتم.
۱۳۹۷/۱/۱۵