نفیسه زارعی- از یکی دو سال قبل تاکنون، انتشار اخباری مبنی بر اعمال خشونت جنسی علیه کودکان، سرفصل جدی از بخشهای خبری را به خود اختصاص داده است، سرفصلی که البته گاهی با سیاسیکاری به حاشیه رانده و اصل مطلب و چرایی آن نادیده انگاشته شده، اما در میان تمام این اخبار، فاجعه تأسفبار مدرسه غرب تهران رنگ دیگری به تمام این قضایا داد، ورود رهبر انقلاب در زمینه رسیدگی هرچه سریعتر به این پرونده هوشمندانه از سوءاستفادههای احتمالی توسط ضدانقلاب که البته تازگی ندارد جلوگیری کرد اما مسئله مهم در این میان چرایی روی دادن چنین حادثههایی است، حادثههایی که عدهای سعی مینمایند آن را در راستای اهداف سیاسی خود نظیر اجراییسازی سند 2030 مصادره به مطلوب کنند و در حقیقت با پروپاگاندای رسانهای از نکات قابل تأمل ماجرا غفلت شود، برای آگاهی از این نکات به سراغ دکتر زهرا خلیلی، جامعهشناس رفتیم و با او به گفتگو نشستیم:
اگر بخواهیم ابعاد پنهان ماجرای روی داده در مدرسه تهران را بررسی کنیم، اولین و مهمترین نکته جامعهشناسانه که خطر . آسیب جدی برای ما محسوب میشود چیست؟
طبیعتا در این قضایا باید به ابعاد مختلف جنایت توجه کرد، در وهله اول چیزی که مورد غفلت رسانهها واقع شد این است که بر خلاف سایر موارد گذشته که افراد مورد تعدی دختران و برخی از پسربچههای خردسال بودند اینبار حادثه برای نوجوانان دبیرستانی اتفاق افتاد، خب در این حالت طبیعی است که مسئله صغر سنی مطرح نیست و افراد به سادگی میتوانند خوب را از بد تشخیص دهند و فریب کلامی فرد متجاوز را به سادگی نمیخورند و یا اینکه مسئله زور و اجبار نمیتواند آنها را در دام بیندازد، البته در برخی از این موارد مسئله اعمال زور و تهدید وجود دارد و منتفی نیست، اما این مسئله به سادگی ذهن را به موضوعی که روانشناسان بالینی آن را معضلی برای کودک و نوجوان میدانند میرساند، موضوع بلوغ زودرس که مدتهاست مطرح است و البته نادیده گرفته میشود، بلوغ جنسی در اثر عوامل گوناگون تحریکزا ایجاد میشود که رسانهها و محصولات رسانهای پورن در شدت دادن به آن نقش دارند، این همان فرایندی است که از آن با عنوان پروژههای حیازدا یاد میشود و برای فرد و خانواده و به تبع آن جامعه مخاطرات زیادی را به همراه خواهد داشت.
موضوع تغییر فرهنگی و گرایش به فرهنگهای وارداتی تا چه اندازه در ایجاد جرمهای این چنینی نقش دارد؟
تغییر فرهنگی و گرایش به فرهنگهایی که عموما با فرهنگ مرجع در تضاد است یک سر دیگر این ماجراهاست، ماجراهایی که عمدتا در بستری دور از خانواده شکل میگیرند و به تعبیر بسیاری از روانشناسان و جامعهشناسان جرم پنهان به حساب میآیند، ببینید در همین اتفاق اخیر و یا حتی اتفاقات مشابه موضوع خانواده از هم پاشیده و زندگی جزیرهای برای فرد مجرم صادق است، این افراد عموما متارکه کرده و زندگیهای نابسامانی دارند و این محصول فرهنگ غلطی است که به افراد اجازه میدهد تحت هر عنوانی رکن رکین خانواده را از هم بپاشند در اینجا شما میتوانید عوارض جدایی و افزایش میزان طلاق در جامعه را به وضوح ببینید و میتوانیم بگوییم مرز هشدار آسیبها تنها متوجه زنان نیست بلکه حالا جامعه با مفهوم آسیب عام مواجه است. گرایش به زندگی مرفه، آزادیهای بدون کنترل نوجوانان و عدم نظارت خانوادهها بر رفتارهای آنها محصولی جز ولنگاری فرهنگی و رفتاری به همراه نخواهد داشت، شما وقتی ماجرای این بچهها را میبینید متوجه میشوید آنها رفتارهای آزاد و بدون قید و بندی داشتهاند ، رفتارهایی مثل شرب خمر و یا مصرف سیگار در کنار این مسائل دسترسی آزاد به رسانههای حاوی فیلم پورن از طریق پیامرسانهایی که اکنون آفت آنها بعد از مدت نه چندان زیادی ظهور کرده است همه را به این نکته میرساند که ما با شبکهای از مشکلات و مسائل مواجه هستیم و نمیتوان تنها یک عامل را در این موضوع دخیل دانست.
آیا میتوان از این حادثه نتیجهای شبیه این نتیجه که عدم آموزش جنسی به سبک اسناد بینالمللی نظیر سند 2030 سبب عدم آگاهی و بروز این واقعه شده را گرفت؟
آنچه مسلم است این است که این حادثه نتیجه طبیعی زندگی به سبک غربی است نه حاصل اجرای سند 2030؛ چرا که این دانشآموزان کودک نبودهاند که به خاطر عدم اطلاع از مسائل فریب بخورند، بلکه محصیلن دبیرستانی بودند که همه چیز را در این خصوص میدانستند، از اطرفی نباید فراموش کنیم که تصاویر اینستاگرام برخی از مسئولین این دبیرستان از طرفداری آنها از آزادی روابط به سبک غربی حکایت دارد. آمار رو به افزایش تجاوز به پسران و دختران در غرب، ناشی از نداستن مسائل جنسی نیست، بلکه بلعکس نتیجه فروپاشی خانواده و تحریک مستمری است که به واسطه این آموزشها ارائه میشود و اکنون اصرار برخیها بر اجرای سند 2030 و تبدیل آن به مطالبه عمومی با این پیشفرضهایی که بیان شد چیزی جز خیانت به نسلی نیست که قرار است آینده این کشور به دست آنها و با اندیشههای پاکشان اداره شود.