الناز پیش بهار-سراسیمه از پله های دادگاه پایین می آید. چهره اش برافروخته است. موهایش را که ناموزون از زیر روسری به بیرون آمده اند، مرتب می کند، سپس نگاهی به دست چپش می اندازد، تقلا می کند و حلقه را از انگشت در می آورد و به سرعت داخل جیب، می چپاند. گویا از مواجه شدن با آن، ترس دارد. سر خیابان دستی تکان می دهد، یک تاکسی می ایستد، سوار می شود و می رود.
و هر روز این قصه برای ده ها زن تکرار می شود؛ چرخه معیوبی که حاصل نابخردی های پیش از ازدواج، بی کفایتی در مدیریت چالش های زناشویی و یا در موارد استثناء مقوله های غیرقابل حلی است که آب به آسیاب جدایی می ریزد و ناگهان همه چیز را از یکدیگر فرو می پاشند.
خواسته یا ناخواسته، طلاق مقولهای است که به طور روزانه در جامعه شاهد آن هستیم؛ اگر چه نهادها و سازمان های مربوطه در پی کاهش آن هستند، اما به نوعی اجتنابناپذیر و به شکلی انکارنشدنی، در حال رخ دادن است.
وقتی پیشامدی اتفاق می افتد، حال مطابق میل ما باشد و یا نباشد، بایستی مراقبت های لازم را به عمل آورده و آسیب های ناشی از آن را کاهش دهیم. به طور مثال اگر خانه های خود را به شکلی مقاوم بنا نکنیم، با این پیش فرض که زلزله اتفاق ناخوشایندی است، آیا می توانیم از صدمات آن مصون بمانیم؟ قطعا چنین نخواهد بود!
زنان در جامعه ما، نقش های بسیار مهمی بر عهده دارند که یکی از آن نقش ها، وظیفه زیبای مادری است.
مادر برای تربیت فرزند خود، نیاز به آرامش روانی و امکانات مالی دارد که پس از جدایی از همسر، ممکن است این دو مهم به خطر بیفتد. حتی اگر فرزند به مرد سپرده شود باز هم زن برای اینکه بتواند رشد فردی خود را کماکان حفظ کند و پذیرای افسردگی، رکود، تنزل و نیازمندی به دیگران نشود، بایستی بتواند این آرامش و این استقلال اقتصادی را برای خود تدارک ببیند؛ با این شرایط حضور فرزند، اهمیت این الزامات را چندین برابر می کند.
کودک نیاز به مادری دارد که بتواند نیازهای مختلف او را تامین کند؛ به همین سبب اشتغال و توانمندی در شغل یابی و تقویت ویژگی های حرفه ای از مهم ترین فاکتورهای مهم برای زنان به منظور کاهش آسیب های ناشی از طلاق محسوب می شود.
زنانی که تجربه تلخ طلاق را پشت سر می گذارند، بایستی بتوانند روی پای خود بایستند و به قولی گلیم شان را از آب به بیرون بکشند. اگر چه خانواده های ایرانی همیشه حامی فرزندان خود هستند و حتی دختران خود را پس از طلاق حمایت می کنند، اما ممکن است همین حمایت ها، اگر از حد معمول خود فزونی یابد، سبب مشکلاتی نظیر وابستگی به خانواده و ناتوانی در پرورش استعدادهای شغلی زن به دلیل دارا نبودن آن، همچنین دخالت های زیاد در شیوه فرزندپروری مادر و در نتیجه چندتربیتی شدن فرزند و امثال این موارد شود.
حتی نوع رفت و آمد زن پس از جدایی، با خانواده پدری اش دارای قواعد خاصی است که بایستی جداگانه بدان پرداخت. با این حال اشتغال زنان و کسب توانایی در رفع نیازهای مالی سبب می شود تا آنان بتوانند در جامعه، چهره مطلوب تری به خود بگیرند و فارغ از حرف و حدیث های رایجی که از گذشته های دور، متاسفانه بر آرامش آنان پس از طلاق سایه می افکند، به زندگی خود ادامه دهند و در صورت امکان زندگی مشترک را با فرد دیگری و یا در صورت برطرف کردن مشکلات پیشین با کمک یک مشاور خانواده، با همسر سابق خود تجربه کنند که در حالت دوم، بازگشت مسالمت آمیز و مبتنی بر حل مسئله، مزایای بیشتری را می تواند برای زن، مرد و فرزند در پی داشته باشد.
خلاصه کلام آن که سازمان ها و نهادهای دست اندرکار امر طلاق بایستی به مجموعه آسیب های پس از آن که یکی از آنان، توانمندسازی شغلی زنان است، توجه کرده و در این راه از مشاوران شغلی مدد بجویند.
عوارض ناشی از طلاق را برای زنان كاهش دهیم
زنانی كه تجربه تلخ طلاق را پشت سر می گذارند، بایستی بتوانند روی پای خود بایستند و به قولی گلیم شان را از آب به بیرون بكشند.
۱۳۹۷/۹/۱