سیدمجتبی مومنی- «بمب، یک عاشقانه» دومین ساخته پیمان معادی پیدا است، فیلم قبلی او «برف روی کاجها» بود که با موضوع خیانت بعد از مدتی ممنوعیت در اکران بالاخره مجوز اکران گرفت.
البته بماند که در فیلم اول معادی همه گزینههای فیلم به نوعی خائن محسوب میشدند و اصولا یک فیلم سیاه محسوب میشد. ماجرای فیلم جدید او همان طور که از اسم آن پیداست، قرار است نمایشی متفاوت از سالهای جنگ و البته با نگاهی عاشقانه و متفاوت به حوادث بمباران سالهای جنگ باشد. این فیلم واقعا هم دارای نگاه متفاوتی به سالهای جنگ و بهطور خلاصه «دهه شصت» است.
داستان فیلم
این فیلم روایت میترا (لیلا حاتمی) و ایرج (پیمان معادی) است که چند روزی است قهر کردهاند و باهم صحبت نمیکنند. میترا و ایرج آنچنان در سکوت مشترک شان فرو رفتهاند که حتی زمان بمباران نیز به همراه سایر همسایههای شان راهی زیر زمین و پناهگاه نمیشوند. چون به قول خودشان چیزی برای از دست دادن ندارند، هرکدام در گوشهای پتویی به دور خود میپیچند و کتابی در دست میگیرند تا آژیر سفید شنیده شود و برق وصل شود. درحالیکه رابطه عاشقانه میترا و ایرج در طبقه سوم در آستانه فروپاشی است، در زیرزمین یک عشق پاک و معصومانه از جنس عشقهای اساطیری در حال شکلگیری است.
چیدمان و لباس متناسب
یکی از مواردی که در میان فیلمهای دهه شصت و سال های جنگ وجود دارد؛ رعایت چیدمان و پوشش و چهرهپردازی و طراحی صحنه به خصوص دکور و وضعیت خیابانها و خودروهاست که عموما درست انجام نشده و نقص دارد. این مورد در مورد فیلم بمب تا اندازه زیادی رعایت شده است و این فیلم به دلیل طراحی صحنه و لباس شخصیتها یکی از روایتهای کم عیب در این ژانر سینمایی است. این نکته از چیدمان منزل تا ساختار مغازهها و لباس و ماشین و موتورهای در حال تردد و حتی اندازه و مدل کوچهها مشهود است. البته بماند که کارگردان در مورد پوشش شخصیت زن و یا اصالتا خانمهای داستانش این مورد را به خوبی رعایت نکرده است.
آروزهای فرو خورده
نگاهی که کارگردان به روزهای بمباران و دهه شصت دارد بیشتر شبیه آرزوهایش برای دهه شصت است. از حجاب و وضعیت خانمهای درون فیلم گرفته تا شعارهایی که دانش آموزان در مدرسه میدهند و اداهایی که از مدیر مدرسه میبینیم. اداهایی که میخواد نشان از استکبار ستیزی او باشد ولی اسباب سخره او میشود.
ما در این فیلم به زحمت یک یا دو خانم با پوشش حجاب میبینیم در حالی که تقریبا در تمامی تصاویر مستندی که از سال های شصت و زمان جنگ میبینیم، خانمها حجاب کامل و قریب به اتفاقشان چادر به سر دارند. شاید اگر از خودمان بپرسیم، چه میشود اگر پسر بچهای در حین بمباران و وضعیت قرمز که همهی اهالی ساختمان در پناهگاه دور هم جمع شدهاند، عاشق دختر همسایهشان شود، بیشتر به این میرسیم که کارگردان دوست داشته وضعیت آرمانی و آرزوهای خودش را بسازد.
شخصیت پردازیهای فیلم
فیلم اثر بهتری میشد اگر کمی شاخ و برگ اضافهی خویش را میزد و با پرداخت بیشتر روی این دو عاشقانهی موازی که یکی عامل محرک دیگری میشود، به ریتم روانتر و سلیستری میرسید و به شخصیتها در گذر از یکدیگر بیشتر میپرداخت. چرا که در طول مدت فیلم، ما اطلاع چندانی از شخصیتها پیدا نمیکنیم و یا به بیانی دیگر فیلم از شخصیتپردازی های ناپختهاش رنج میبرد و همین امر دلیل برقرار نشدن ارتباط مخاطب با آدمهای داستان میشود. ما تنها لحظههای کش داری از زندگی تعدادی آدم را با شناخت کلی که در حد تیپ باقی میمانند را میبینیم و چیز بیشتری دستگیرمان نمیشود.
توالی زمانی
بمب، میخواست به نوستالژیهای دهه شصت هم اشاراتی داشته باشد که شاید فضا را نوستالژیک(خاطرهانگیز) کند. تیلهبازی، ضبط کردن کاست موزیک از روی هم، شیر کاکائو شیشهای و کیک، خانهها، فضای مدرسه، دیوارنویسیها و… مواردی از این اشارات هستند. اما همین فضای مدرسه، باعث دو پاره شدن اثر شده است. لحن طنازانه این سکانسها، گرچه هم اجرای خوبی دارند و هم دید انتقادی پیمان معادی نسبت به سیستم آموزشی آن دوران را مطرح میکنند، اما هیچ تناسب و سنخیتی با دیگر سکانسهای بیرون از مدرسه ندارند. چرا که لحن بخش دیگر فیلم نه تنها آنچنان طنازانه نیست، بلکه خیلی هم خط کشی شده است. همین امر باعث میشود که گویی ما با دو سبک فیلم مواجه هستیم. احساس میکنیم که کارگردان دچار یک اختلاف زمانی شدید شده بود و در جایی بین دهه شصت و دهه نود گیر کرده است و نمیتواند تفکیک را به درستی در ذهن خود و طبیعتا در اثر نهاییاش انجام دهد.
شایعه موثر
یکی از شگردهایی که هنوز برای بهتر و بیشتر دیده شدن فیلمها بکار میرود و هنوز هم تاثیر دارد. ترویج شایعه است. شایعه های مثل اینکه؛ توقیف میشود، مجوز اکران عمومی نمیگیرد، برای اکران عمومی سانسور میشود. این شایعه در ایام جشنواره فجر هم باعث دیده شدن این فیلم شده بود. این جریان حتی در جریان اکران عمومی و سینمایی این فیلم هم بیتاثیر نبوده است. این فیلم دومین فیلم معادی، جز فیلمهایی است که مدت زیادی شایعههای زیادی پیرامونش بود. شایعههایی که کمک موثری به آن میکرد.
در پایان میتوان اثر معادی را به عنوان دومین اثر سینمایی؛ ترسیم آرزوهای خود از دهه شصت و سالهای جنگ و در عین حال با نقصهای فراوان ارزیابی کرد که به نظر نگارنده ارزش وقت گذاری برای دیدنش اتلاف وقت است.