نسخه چاپی

صفر شدن راهبرد ترامپ

حداقل در ۲۰ سال گذشته، بخش عمده‌ای از تصویرسازی جهانی برای راهبردهای امریكایی و به‌ویژه در غرب آسیا، از طریق بزرگنمایی و تاكتیك‌های عملیات روانی و تكیه بر اهرم‌های سست و تضمین نشده، دنبال شده است.

به گزارش نما، حداقل در ۲۰ سال گذشته، بخش عمده‌ای از تصویرسازی جهانی برای راهبردهای امریکایی و به‌ویژه در غرب آسیا، از طریق بزرگنمایی و تاکتیک‌های عملیات روانی و تکیه بر اهرم‌های سست و تضمین نشده، دنبال شده است. شاید بتوان گفت که یکی از دلایل شکست استراتژی‌های امریکا در غرب آسیا یا در قبال ایران، به همین دلیل بوده که امریکا تکیه‌گاه اصلی خود را بر دو عامل فوق قرار داده و حاصل استراتژی‌های آنها، فقط شکست نبوده، بلکه تولید فرصت و پیامد و نتایج راهبردی برای ایران یا دیگر بازیگران هوشمند بوده است.

تکیه‌گاه امریکا برای فتنه تروریسم در سوریه و عراق، از طریق کوتوله‌های منطقه‌ای و امثال عربستان و روش و تاکتیک‌های رعب‌افکنی و عملیات روانی دنبال شده و اکنون و پس از هزینه‌های گوناگون مالی، لجستیکی، نیروی انسانی، نظامی و امنیتی و سیاسی و خصوصاً حیثیتی، به‌جای هژمونی‌سازی از طریق تروریسم وهابی-داعشی، به نقطه فرسایش قدرت، واگذاری منطقه به بازیگران اصلی مقاومت و محور مقاومت و دیپلماسی التماسی برای حضور بی‌سروصدا رسیده است. اگر قبلاً حرکت یک ناو آن‌ها از سواحل امریکا، موجب سقوط دولت‌ها و حکومت‌هایی در جهان می‌شد، امروز بزرگ‌ترین کاروان از ناوهای هواپیمابر و ناوگروه‌های حمایتی آن باید با نزاکت و کمال سرافکندگی از تنگه هرمز عبور کنند و تروریست‌های سنتکام خواستار آرامش و امنیت در تنگه باب‌المندب باشند.

راهبرد صفر کردن نفت ایران که از نگاه اقتصاد مقاومتی و مؤلفه‌های عملی، این ظرفیت را دارد که تماماً به نفع ایران و یک بحران انرژی در غرب و حتی امریکا منجر شود، بازهم به‌دلیل تکیه بر امارات و عربستان و شرط‌بندی برای اینکه بتوانند نیازمندی تولید بازار نفت را پاسخ دهند، یک فرصت برای صفر کردن استراتژی ترامپ است. تولید مازاد این دو کشور از آنچه در اوپک تعیین سهمیه شده، یک اقدام غیرقانونی است و از سوی دیگر چون، یک نماد تکراری از دشمنی این دو رژیم قبیله‌ای علیه ایران و ابزاری در دست امریکا و رژیم صهیونیستی است، می‌تواند و باید غیرقابل اجرا شود.

ستون فقرات راهبرد ترامپ، همراهی این دو رژیم است که به‌جز ابزارهای حقوقی اوپک و ابزارهای سیاسی و بین‌المللی، از طریق ابزارهای ساده قابل مدیریت است. ماهیگیران سواحل جنوبی ایران، بخشی از ظرفیت‌های مردمی هستند که باید در کنار ظرفیت‌های حکومتی و دولتی و امنیتی به میدان آمده و از عبور تمامی نفت‌کش‌های سعودی و اماراتی از حوزه دریایی ایران ممانعت به‌عمل آورند. اقدام این دو رژیم یک دشمنی آشکار علیه منافع و امنیت ملی ایران است و حوزه آبراهی هرمز تنها زمانی می‌تواند اجازه عبور کشتی‌های کشورها را بدهد که یک «عبور بی‌ضرر» باشند.

کشتی‌های ماهیگیری سواحل جنوبی ایران برای این کار یک ظرفیت مردمی است که از حمایت حافظان امنیت خلیج فارس و تنگه هرمز برخوردارند. همین منطق حقوقی در زمان و شرایط مناسب برای مدیریت تردد تروریست‌های سنتکام نیز قابل اجراست و فقط یک گام برای صفر کردن استراتژی ترامپ، کافی است.

۱۳۹۸/۲/۸

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...