عجله تیم ترامپ برای کسب یک دستاورد سیاسی در دیپلماسی خارجی تا در رقابتهای انتخاباتی امریکا خرج نماید، آنها را واداشت تا به ریسکهای جدید دست بزنند و در دام توصیههای صهیونیستی و ارتجاع عرب قرار گیرند. ترامپ سپاه را در لیست تروریسم قرار داد و برای به تسلیم واداشتن ایران، صفر کردن درآمدهای نفتی را با عدم تمدید معافیت خریداران نفت ایران آغاز کرد و از عربستان و امارات خواست تا با افزایش تولید نفت، جلوی افزایش قیمت را بگیرند. برای مؤثر کردن این اهرمهای فشار، زبان تهدید نظامی هم بدان افزوده شد تا لیبرالهای فاسد و فتنهگران داخلی جان بگیرند و ایران را مجبور به مذاکره برای تسلیم شدن کنند. واکنش ایران یک راهبرد موازنه مؤثر و بازدارندگی مؤثر را شامل شد. نیروهای امریکایی و فرماندهی منطقهای آنان، مصداق تروریسم قرار گرفته و بر ضرورت برخورد با آنان تأکید شد و راهبرد صفر شدن صادرات نفت از خلیج فارس در ازای صفر شدن درآمدهای ایران، به خوبی اتخاذ شد. رخدادهای منطقهای در خطوط لوله نفت عربستان یا در بندر فجیره و یا در بغداد و تلویح غیرعلنی در لبنان، به راهبردهای فشار اقتصادی و چنگ و دندان نشان دادن امریکا و متحدان آن پاسخ داد. به اروپا نیز مهلت داده شد تا به تعهدات برجامی برای بهرهمند شدن ایران از مزیتهای حداقلی اقتصادی عمل کنند و راهبرد پلکانی برای کاهش تعهدات ایران آغاز شد. حاصل کلام این شد که موازنهسازی هم اروپا را بر سر عقل آورد و هم ترامپ و تیم سرافکنده او را خجلتر کرد. ترامپ از شروط متکبرانه خود عقبنشینی کرد، بولتون دو هفته ناپدید شد و مسیر اخراج از کاخ سفید برایش فراهم گردید. میانجیگریهای ژاپنی، عمانی و عراقی راه افتاد و ترامپ در ژاپن با این امید که در پایان راند اول بتواند مذاکرهای تحمیلی را کسب کند، از ایران و ایرانیان تمجید کرد، در حالی که چند روز قبل ایران و ایرانی را تروریست نامیده بود. حاصل راند اول این شد که ناوهای امریکایی به اقیانوس هند کوچ کردند، ولی برای سلامت پایگاههایشان پرچم سفید بلند کردند. جایگزینی نفت امارات و عربستان، تبدیل به سراب شد و اروپاییها برای راهبرد پلکانی ایران خواستار مذاکره شدند. راند دوم با شاخصهای جدیدی شروع شده است. اروپا زمزمههایی دارد که بوی تسلیم در مقابل فشار امریکا دارد، ولی میدانند که گزینهای خسارتبار را میپذیرند. ترامپ که از مذاکره با ایران ناامید شده، بولتون، کوشنر و پمپئو را فعال کرده و دوباره خط و نشان جنگ نرم و ادامه فشار تحریم اقتصادی میکشند و در تدارک معامله قرن به بحرین رفتند که با شکست نتانیاهو در تشکیل کابینه و انحلال کنست و تظاهرات گسترده روز قدس در ۹۵۰ شهر ایران و ۱۲۰ کشور جهان، خیانت قرن را در شرایط شکست قرن ملاحظه کردند. نشستهای سهگانه عربستان هم که شورای همکاری خلیج فارس، نشست فوقالعاده اتحادیه عرب و نشست سازمان همکاری اسلامی در مکه را بسیج کرده بود، به چیزی فراتر از بیانیهخوانی منجر نشد و ناکام ماند.
منطق کارآمدی در راهبرد جدید ایران، موازنهسازی بازدارنده بود که به کمترین هزینه، گزینههای راهبردی ترامپ را بیاثر کرد. اکنون راهبرد صفر کردن درآمد نفتی ایران غیرممکن است و دندانهای امریکایی کشیده شده و به قول صهیونیستها باید با عملیات روانی و جنگ نرم، راند جدید را سامان بدهند و از پیامدهای شکست خود بکاهند. اروپا هم یا بر سر عقل میآید و ترامپ نیز مجبور میشود چرخش ۱۸۰ درجهای انجام دهد و یا اینکه منتظر غافلگیری در گامهای جدید ایران میشوند، که در کلام رهبری معظم انقلاب با اساتید دانشگاه تأکید شد.
شاخصهای مرحله جدید موازنهسازی ایران
هادی محمدی
۱۳۹۸/۳/۱۱