ديروز 8 شاخص مهم از شاخصهاي سقوط 30 رتبهاي آمريكا از نظر اقتدار و وجاهت جهاني را برشمرديم. اينك شماري ديگر از اين شاخصها را در زير ميخوانيد؛
1- ماركسيسم در شرق و ليبراليسم در غرب دو حريف نيرومنداسلام طي 30 سال گذشته بودند. با سقوط ماركسيسم تئوريسينهاي غرب سعي كردند با تلفيق اين دو نحله فكري معجوني بسازند و آن را بهخورد روشنفكران مسلمان بدهند.كساني مثل آنتوني گيدنز در ساخت اين معجون تلاشهاي زيادي كرد، اما موفق نشد. اكنون سكه ماركسيسم و ليبراليسم در ايران و جوامع اسلامي از اعتبار افتاده است . كمتر نخبهاي است كه ننگ پذيرش اين دو نحله فكري را قبول كند. فيلسوفان سياسي غرب از بازتوليد ليبراليسم عقيم شدهاند و حرفي براي گفتن ندارند. آنها حتي چيزي براي صادرات فكري خود به جوامع اسلامي ندارند بلكه براي مصرف داخلي خود هم كم آوردهاند. اين نهمين پله از سقوط ابرقدرتي آمريكاييها است كه تاكنون راهحلي برايش پيدا نكردهاند.
2- رشد روزافزون دامنه نفوذ اسلام و انقلاب اسلامي در جهان امروز بهصورت يك كابوس براي آمريكا درآمده است. آنها ميخواستند ما را در وسعت جغرافيايي ايران محدود كنند و با مشغول سازي خودمان مقدمات فروپاشي نظام را مهيا نمايند اما اين اتفاق نيفتاد. بصيرت مردم و هوشياري رهبري و ذكاوت نخبگان حوزه و دانشگاه اين توطئه را بر باد داد. امروز دامنه نفوذ فكري و ايدئولوژيك انقلاب اسلامي نه تنها جوامع اسلامي را دربرگرفته بلكه جوامع نخبگي ديگر كشورها را هم متاثر كرده است. امروز انقلاب اسلامي در همسايگي آمريكا در تمامي كشورهاي آمريكاي لاتين نفوذ دارد. امروز نفوذ انقلاب در آسيا ، آمريكا و حتي اروپا بهگونهاي است كه بسياري از نخبگان فكري اين جوامع با مختصات فكري و ايدئولوژيك انقلاب اسلامي آشنا شدهاند و با آن همنوايي ميكنند. آمريكاييها با همه تجهيزات و امكانات جاسوسي خود نتوانستند حدود و ثغور اين دامنه نفوذ را دريابند. جهل و غفلت آنها از اين مهم باعث شده است در جايگاه دهمين پله سقوط از ابرقدرتي خود قرار گيرند.
3- قدرت رسانهاي غرب و سلطه آنها در حوزه ارتباط تا نيم قرن قبل يك قدرت بلا منازع بود. اما با ظهور انقلاب اسلامي چتر حفاظتي آنها در عرصه رسانه و ارتباطات سوراخ شد و باران رحمت انديشههاي اسلامي وانقلاب از آن عبور كرد واكنون سرزمينهاي بيشماري را آبياري كرده است. آنها ميخواستند به بهانه نظام چند صدايي و تكريم و تعظيم پلوراليسم وگردش آزاد اطلاعات عملا يك صدا را به گوش جهانيان برسانند و آنهم صداي ليبراليسم بود.اما امروز نشان دادهاند حتي به موازين خود پايبند نيستند و تحمل صداي اسلام را در جوامع اسلامي وجوامع خود ندارند.
اقدام اخير امپراتوري رسانهاي غرب در قطع صدا و تصوير شبكههاي برونمرزي جمهوري اسلامي ايران در اروپا وبخشي از جهان عليرغم همه قوانين ومقررات جهان نشان داد در عرصه رسانه كم آوردهاند و راهي جز حذف و سانسور ندارند.
اين يازدهمين پله از سقوط ابرقدرتي آمريكا است. از طرفي نشاندهنده موقعيت جمهوري اسلامي در بهكارگيري ابزار رسانه براي رساندن پيام اسلام و انقلاب نيز ميباشد .
4- اوضاع جهان بههم ريخته است. از بلوك بنديهاي نوع دو قطبي جهان خبري نيست .جغرافياي سياسي ، فرهنگي وحتي نظامي جهان دچار تغييرات بنيادي شده است . قدرتهايي چون هندوچين از ميان اين گرد وخاكها سربرآوردهاند. روسيه سر ناسازگاري در برخي ترتيبات امنيتي با آمريكا دارد.
جهان اسلام يكپارچه قيام است و چون آتشفشاني گاهي گدازههاي آتش خود را بر سرآمريكا و رژيم صهيونيستي فرود ميآورد.
نظم جديد شكل نگرفته است. تمام ترتيباتي كه آمريكاييها در گروه 8 و 20 و ديگر گروههايي كه سر برميآورند بهكار گرفته، جواب نداده است.اروپاييها معلوم نيست در آينده چقدر هزينه همراهي با سياستهاي آمريكا را پذيرا باشند. اتحاديه اروپا در حال فروپاشي است. كشورهاي عضو يورو كه چهار دهه آهنگ همگرايي را مينواختند با ريختن مردم به خيابان سرود واگرايي را سر ميدهند.
بلاتكليفي و سردرگمي استراتژيستهاي آمريكايي دوازدهمين پله از سقوط ابرقدرتي آنهاست. نظم قديم را جمهوري اسلامي بههم ريخت ونظم جديد با نسخههاي آمريكايي هنوز شكل نگرفته است. بهنظر ميرسد جهان ديگر پذيراي يك نظم آمريكايي نيست. اگر بود تاكنون شكل گرفته بود.
5- دولت آمريكا امروز بدهكارترين دولت جهان است و تا چند سال ديگر ميزان بدهي دولت آمريكا معادل كل توليد ناخالص ملي اين كشور خواهد شد. اقتصاددانان آمريكايي فرمولي براي اجماع و برون رفت از بحران ، ركود، بيكاري و ... ندارند.
هيچ اقتصاددان آمريكايي وجود ندارد كه راهحلهايي كه ارائه ميدهد حتما به حل مشكل اقتصادي منجر شود. آنها با جنبش ضد سرمايهداري روبهرو هستند . فعلا پاسخ آنها به جنبش باتوم و ضرب وشتم است. بهشمار فقرا هر روز افزوده ميشود . آنها با يك لشكر 50 ميليوني قابلمه بهدست وگرسنه روبهرو هستند كه فعلا از پرداخت جيره آنها بر ميآيند اما اميدوار نيستند اين وضع ادامه يابد.
اينكه آنها هيچ راهحلي ندارند بهصورت يك كابوس درآمده است . آمريكا امروز از بازتوليد اقتصاد سرمايهداري عاجز است واين سيزدهمين پله از سقوط ابرقدرتي است و چيزي نيست كه آن را بتوانند پنهان كنند.
6- غرب و بويژه آمريكا به دليل سمومات ليبراليسم وسكولاريسم درحوزه فرهنگ دچار بيماريهاي حيرت انگيزي است. امراض آنها را فقط در اقوام لوط و عاد وثمود ميتوان جستجو كرد. به رسميت شناختن همجنس بازي و براي آن ترتيبات حقوقي نوشتن وبر باد رفتن بنياد خانواده و اصرار آنها بر به رسميت شناختن اين حقوق در نظام بينالملل تعفني را ايجاد كرده است كه خود آنها را نيز آزار ميدهد. اين تصويري كه آمريكاييها در حوزه فرهنگ ارائه ميدهند چيزي نيست كه نخبگان هزاره سوم ميلادي را اقناع كند. فكر ميكنم گاهي توفانهاي طبيعي چون سندي وكاترينا براي زدودن چنين عفونتهايي در جامعه آمريكايي پديد ميآيد. ما نظير اين توفانها را در طغيان انسانها در ايام اقتدار قوم عاد و ثمود ولوط و نوح ديدهايم. اينها هشدار الهي به جوامع ناپاكي است كه مناسبات انساني آنها براساس اصول وحياني شكل نگرفته است. 50 ميليارد دلار خسارت و تلفات جاني قابل ملاحظه در حد يك فاجعه و مصيبت است كه آنها گرفتار آن در توفان سندي بودند. سقوط امروز جامعه آمريكا درحوزه اخلاق و فرهنگ چهاردهمين پلهاي است كه آنها را از مرتبت ابرقدرتي به زير ميكشد. افول تمدنهاي گذشته از همين نقطه آغاز شده است بهطور اجتناب ناپذير تمدن غرب و بويژه تمدني كه صفت آمريكايي را يدك ميكشد از اين قاعده مستثني نيست.
7- شايسته است نخبگان سياسي و مراكز علمي و پژوهشي آمريكا شناسي موضوع مواد ديگر كاهش رتبه اقتدار ابرقدرتي آمريكا را به عنوان يك موضوع علمي و تحقيقي در دستور كار خود قرار دهند. آنچه اينجانب بهعنوان
دم دستيترين موارد فهرست كردم محصول ذهن خودم بود. موارد بسياري را ميشود فهرست كرد كه از حوصله اين قلم خارج است. از جمله شكست اهداف آمريكا در عراق، شكستهاي پي در پي و تلفات در افغانستان بدون دستاورد قابل ملاحظه و... موضوعاتي است كه ميشود در مورد آن تحقيق كرد و به فهرست فوق افزود.
30 پله سقوط آمریكا از اقتدار ابرقدرتی(2)
محمد كاظم انبارلویی
۱۳۹۱/۸/۱۵