محمد مهدی اسلامی- محرمالحرام سال ۱۳۵۷ آمده بود تا حسين زمانه را در مقابل يزيديان زمان به پاي دارد اما اينبار پيروزي ظاهري و باطني هر دو نصيب پيروان حسين عليهالسلام گرديد.
شاه در روز عاشورا كه به همراه فرح، و چند تن از فرماندهان ارتش از فراز تهران در بالگرد حضور خيرهكننده مردم را تماشا ميكرد، از اطرافيان خود پرسيد: پس طرفداران من كجا هستند؟ گفتند: در خانههايشان. اين حضور ميليوني و اين جواب درواقع تيرخلاصي بر آخرين اميدهاي شاه بود.
امامخميني(ره) در سخنراني اول ماه محرم در نوفللوشاتو، با اشاره به فلسفه قيام امامحسين(ع) و مسئوليت مردم ايران در اين مقطع فرمودند: «همانطوري كه سيدالشهدا، به تكليف شرعي الهي ميخواست عمل بكند، غلبه [هم] ميكرد تكليف شرعيش را عمل كرده [بود]، مغلوب هم ميشد تكليف شرعيش را عمل كرده [بود]؛ قضيه، تكليف است. قضيه اين است كه مقابل يك نفري كه دارد همه حيثيات اسلام و مسلمين را ميبرد و سلطه پيدا كرده است بر مقدرات مسلمين و سلطه ميدهد كفار را بر بلاد مسلمين، ارتش ايران را به دست مستشارهاي امريكايي ميسپارد، مخازن ايران را به جيب اين و آن ميكند، فرهنگ ايران را ضايع كرده، . . . يك همچو آدمي كه بر مسندي نشسته است، اين استنكار لازم دارد؛ يعني بر همه مردم لازم است كه اين را به او بگويد كه بيا پايين از اين مسند، همه مكلف هستند.»
به دنبال اين سخنراني و تمهيدات هسته مركزي هماهنگي مبارزات براي برگزاري هرچهباشكوهتر تظاهرات عزاداري ماه محرم، مقامات رژيم روزهاي پرتنشي را پيشبيني ميكردند. دولت نظامي ازهاري، به مثابه آخرين تيرِ تركشِ رژيم شاه بود كه شايد بتواند در سايه ايجاد ترس و هراس، به اوضاع ناآرام انقلابي خاتمه دهد. ولي مبارزان مذهبي و در راس آن شوراي انقلاب، اهميت فرصت بهوجودآمده در محرم را دريافته و آماده بهرهبرداري از اين فرصت بودند. روز اول محرم، تظاهرات آرامي در اكثر نقاط كشور برگزار شد. مردم تهران شب اول محرم را تا صبح بيدار ماندند و بر پشت بامهاي خود نداي تكبير اللهاكبر سر دادند. در همان شب، جمعيت كثيري در خيابانهاي تهران جمع شده بودند و عليه شاه شعار ميدادند كه بهناگاه سربازان سررسيده و آنان را به گلوله بستند. فرداي آن روز، سراسر تهران تعطيل بود. مردم بهطوركامل دست از كار كشيدند. عدهاي از مردم كفن پوشيده، جلوي دانشگاه تهران در مقابل سربازان مسلح به راهپيمايي پرداختند. ماموران نظامي در منطقه سرچشمه تهران، تعدادي را به شهادت رساندند و سپس اجساد آنان را جمع كرده و با كاميون از محل بردند. مشابه همين حوادث در شهرهاي شيراز، همدان، اصفهان و ديگر شهرهاي كشور اتفاق افتاد. ازهاري، نخستوزير وقت، هشدار داده بود كه دشمنان خارجي، طراح اين ناآراميها هستند و تاكيد كرد حكومت نظامي اجازه برگزاري هيچگونه تظاهراتي را نخواهد داد. روحانيان و مراجع تقليد به مردم توصيه كردند كه به تظاهرات و عزاداريهاي خود ادامه دهند. پس از پيام مراجع، مردم بيشازپيش به صحنه آمده و به تظاهرات خود تداوم دادند. در تظاهرات سه روز نخست محرم، تعدادي به شهادت رسيدند. در قزوين نيز تعدادي زير تانكها ماندند و در مشهد مردمي كه ممنوعيت تظاهرات را ناديده گرفته بودند، به گلوله بسته شدند.
ارتشبد ازهاري در واكنش به تظاهرات شبانهروزي و فريادهاي اللهاكبر، اعلام كرد كه مخالفان، صداي اللهاكبر و شليك تير را بر روي نوار ضبط كردهاند و با پخش آن قصد دارند جنگ رواني راه بيندازند. مردم با سردادن شعارهايي چون "ازهاري بيچاره باز هم بگو نواره، نوار كه پا نداره" به ادعاي او پاسخ دادند. جالبآنكه خود شاه اين حرف ازهاري را باور كرده بود كه اين موضوع در خاطرات احسان نراقي منعكس است.
شركت مردم در راهپيماييها در اعتراض به شاه و رژيم پهلوي هر روز بيشازپيش گستردهتر ميشد. خبر تدارك اين راهپيمايي، مسئولان رژيم شاه را به تكاپو انداخت تا از برگزاري آن جلوگيري نمايند.
راهپيمايي روز عاشورا در مركزيت مبارزات تصميمگيري شد و مورد تاييد امام امت قرار گرفت. احمد بهاري فرد از همراهان شهيد عراقي در پاريس در اين خصوص ميگويد «امام به شهيد عراقي فرموده بودند كه برنامه راهپيمايي تاسوعا و عاشورا را درست كنيد و دو مرتبه برگرديد به پاريس. از پاريس به تهران آمد و راهپيمائي تاسوعا و عاشورا را راه انداخت. شهيد عراقي از شب قبلش برنامهها را رديف كرد. منزل شهيد عراقي براي همان راهپيمائي جلسهاي بود. آقاي عسگراولادي و آقاي توكليبينا و خيلي از آقايان بودند. ما در هيئت ثامنالائمه بوديم و عكس امام را در آنجا چاپ كرده بوديم. صحبت شد كه در روز راهپيمائي، هر گروه و دستهاي عكس شهيد خودش را ميآورد. ما ميخواهيم عكسي بياوريم كه در تمام راهپيمائي از آن استفاده شود و وحدت رويه باشد. آن روزها هر كسي عكس شهيد خودش را ميآورد. البته عكس آقايان علما و همين طورعكس دكتر شريعتي را هم ميآوردند و اين كار باعث ميشد كه وحدت كلمه نباشد. عكس را به شهيد عراقي نشان دادم، انگار خدا دنيا را به او داد. پرسيد: "تو از اين عكس داري؟" گفتم: "بله، هزار تا داريم. آماده است. صبح كجا ببريم؟" شهيد عراقي آدرسي داد كه به آنجا ببريم. آقايان عسگراولادي، توكلي بينا، حيدري و همه كساني كه آنجا بودند خيلي خوشحال شدند.بسياري از كارهاي راهپيمايي در اين جلسه تصميم گيري شد. هماهنگي با تمام گروهها و مساجد، با تمام آنهائي كه سركرده بودند و در انقلاب نقشي داشتند و زحمتي كشيده بودند. مثلا من يادم هست با نظر شهيد عراقي كابل برق را از پمپ بنزين ميدان آزادي آورديم، چون برقهارا خاموش ميكردند. ما كارمان برق بود. بلندگو را آنجا روشن ميكرديم و يكمرتبه برقها قطع ميشدند، براي همين سيم را از يك جاي ديگر آورده بوديم، كابل برق آورده بوديم، باتري گذاشته بوديم كه سخنرانيها قطع نشوند. اساسا معمار، كار راهانداز و كار درست كن، شهيد عراقي بود، چون همه گروهها ايشان را قبول داشتند. در راهپيمائي تاسوعا و عاشورا آقاي موسوي اردبيلي سخنراني كردند.»
درباره محتواي شعارها، گروههاي نهضت آزادي و مليگرا و برخي چهرههاي محافظهكار نظر داشتند كه در صورتي در راهپيمايي تاسوعا شركت ميكنند كه شعار عليه سلطنت داده نشود. شهيد محلاتي در اين خصوص در خاطرات خود گفته است: «يادم هست دكتر سحابي گفته بود كه بهتر است به همان ترتيبي كه اروپاييها اعتراض دارند، سكوت كنيم و هرچه ميخواهيم بگوييم و خواستههايمان را روي پرده بنويسيم و برداريم و حركت كنيم و اين، اثرش در دنيا بيشتر است. نهضت آزادي هم اعلاميه داده بود كه شعار مرگ بر شاه داده نشود و اين امر را منتسب به آيتالله طالقاني ميكردند. من خيلي عصباني شدم و شب يادم هست كه جلسه گذاشتيم. من تلفن كردم به همان ستاد برگزاري مراسم، به برادراني كه بالا بودند در نزديكي حسينيه ارشاد. . . گفتيم كه اين نميشود و فردا بايد شعار مرگ بر شاه داده شود. افراد را جمع كرديم فرستاديم توي بخشهاي مختلف، حتي از روحانيت مبارز، هركداممان تقسيم ميشديم به يك منطقهاي كه شعارهاي آن منطقه را كنترل و هدايت كنيم.»
تظاهرات روز تاسوعا به صورت مقدمهاي براي تظاهرات گسترده و باشكوه روز عاشورا درآمد. بادامچيان در اين خصوص ميگويد « در راهپيمايي روز تاسوعا ميخواستيم همه گروهها شركت كنند، اما عدهاي مثل نهضت آزادي گفتند به شرط آنكه شعار مرگ بر شاه ندهيد، حاضريم اين راهپيمايي را تاييد كنيم. اعلاميه را كه منتشر كرديم، اسامي را با نظر شهيد بهشتي به ترتيب حروف الفبا منتشر كرديم. عدهاي آمدند به اين رويه اعتراض كردند و بهانه آوردند كه بايد نام آيتالله طالقاني را اول مياورديد و اين توهين به ايشان است. گفتيم از خود ايشان بپرسيد، اگر ايشان نظرشان چنين بود، ما حرفي نداريم. ايشان نظر شما را ندارد. حتي در روز راهپيمايي، وقتي در يكي از ده مسير اعلام شده از جلوي مسجد امام در كنار آيت الله مهدوي كني حركت كرديم، فردي كه پشت بلندگو شعار ميداد خسته شد، خودم به جاي او رفتم و شروع به شعار دادن كردم. يك شعار ما به صورت غير مستقيم به سلطنت بر ميخورد. ديدم آيت الله مهدوي آمدند كه اين شعار را نده، اينها گفتهاند اگر ادامه دهيد ما رها ميكنيم. آن روز خيلي مراعات وحدت را كرديم. بعد كه به سر كوچه مسجد قبا رسيديم، تمام كساني كه هماهنگ كننده بودند، ناراحت بودند كه مردم به ما خيلي فشار آوردند كه شعار مرگ بر شاه بدهيم، چرا نگذاشتيد. گفتيم ميخواستيم ميزان تبعيت پذيري توده مردم را از هسته مركزي آزمايش كنيم. انصافا ديديم كه با بينش همراهي كردند و شعار ندادند، اما فردا هرقدر خواستيد شعار مرگ بر شاه بدهيد. مدتي بعد در خيابان آزادي بودم كه محمد خليلنيا از جبهه ملي را ديدم، گفتم آقاي بادامچيان خيلي عالي شد، گفتم خدا به ملت بركت بدهد. گفت اما شما و آخوندها خراب كرديد، فردا مردم خستهاند و نخواهند آمد و آبروي حركت امروز را هم از بين خواهيد برد. گفتم دفترچه يادداشت همراهت داري؟ كنارش يادداشت كن، فردا با اينكه شماها نخواهيد آمد جمعيت بيشتر خواهد شد و فردا آنچنان مرگ بر شاه خواهيم گفت كه آمريكا هم بشنود. گفت حالا خواهيم ديد. روز عاشورا كه آن جمعيت عظيم در خيابانها جوشيد و شعار مرگ بر آمريكا گفتند، ياد او بودم و او تا چند وقت خود را نشان ما نميداد.»
رنگ عاشورایی نهضت امام -7
آزمون صبر در تاسوعای 1357
شاه در روز عاشورا كه به همراه فرح، و چند تن از فرماندهان ارتش از فراز تهران در بالگرد حضور خیرهكننده مردم را تماشا میكرد، از اطرافیان خود پرسید: پس طرفداران من كجا هستند؟ گفتند: در خانههایشان. این حضور میلیونی و این جواب درواقع تیرخلاصی بر آخرین امیدهای شاه بود.
۱۳۹۸/۶/۲۲