به گزارش نما، اگر اهل دنبال کردن رسانهها و فضای مجازی باشید، احتمالا آخرین باری که خبری از حوزه آموزشوپرورش به گوشتان خورده، بحث همخوانی آهنگ یک خواننده در چند مدرسه در تهران باشد. اتفاقاً همان زمان، رسانهها و شخصیتها هم بهشدت حساسیت به خرج دادند و از اعضای کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس و مسئولان وزارت آموزشوپرورش که در این حوزه مسئولیت داشتند گرفته تا چندین مدیر و مسئول و چهره بیارتباط، همه موضعگیری کردند و واکنش نشان دادند. اما چرا کسی در برابر دردها و مصائب بزرگ آموزشوپرورش، واکنشی نشان نمیدهد؟
گزارش امروز را مرور کنید، آمار مطلوب تعداد دانشآموز در کلاس و اینکه در مدارس کشورهای پیشرفته چه میگذرد به کنار، طبق قوانین خودمان، تعداد دانشآموز در یک کلاس، بسته به اینکه چه مقطعی باشد، نباید از سیوچند نفر بیشتر باشد، درحالیکه هنوز مانند دهه شصت، کلاسهای شصت نفره داریم، آنهم نه در سیستان و بلوچستان و کرمان و هرمزگان، بلکه در تهرانی که تازه برخی شهرستانیها معترضاند که چرا بیشتر امکانات بهسوی آن روانه میشود.
پیشازاین، چندین بار از نبود عدالت آموزشی و تبدیلشدن فقر به یکنهاد اجتماعی، یعنی تشکیل طبقه مرفهین باسواد و مستضعفین کمسواد نوشتهام. دیگر سالهاست که دانش آموزان روستایی ما، حائز رتبههای برتر کنکور نمیشوند و موفقیت، حاصل بهرهمندی از مدرسه غیرانتفاعی، کلاسهای اساتید برتر، آموزشگاه، آزمون آزمایشی و در یک کلمه پول است. مافیای آموزشی هم، زمین حاصل خیز این عرصه را، محمل مناسبی برای درآمدزایی دیده و به جان خانوادهها افتاده است. این در حالی است که حداقل سه بند قانون اساسی، بر برابری آموزشی برای تمام فرزندان ایران، تأکید کردهاند. علاوه بر این، در مدارس ما، درصد قابلتوجهی از اعتیاد دانش آموزان به مواد مخدر گزارششده است که به قول یک نماینده مجلس، همین آمار ادعایی هم یکپنجم آمار واقعی است.
نکته دیگر، تقلیل سطح آموزشوپرورش به نزاع بین مناسک است. مدرسه، یعنی محلی که باید پرورشگاه روح و فکر فرزندان ما باشد، به مفهومی روزمره بهویژه در عرصه فرهنگ رسیده است. مدیر و مربی مدرسه، آنجایی که قرار است گزارش و آماری به مسئولان مافوق خود ارائه کنند، جشن دهه فجر و روز دانشآموز، آنهم بهصورت بسیار سطحی برگزار میکنند و آنجا که در یک اردو، میخواهند نشاطی برای دانش آموزان ایجاد کنند، از آهنگ اروتیک یک خواننده مبتذل بهره میگیرد. آن مدیر و مربی هم میدانند که چگونه با ارائه آمار و تحویل گزارش، در ارزیابیهای اداره کل آموزشوپرورش، در شاخصهای تربیتی، امتیاز بالا بگیرند، همانطور که دانشآموز همان مدرسه میداند چگونه از معلمش نمره بگیرند و در برابر مدیر و مربیاش، آنطور باشند که آنها میخواهند. تبعات این نظام تربیتی سطحی که رفتار دوگانه و مزورانه را رشد میدهد، همین حالا هم در جامعه بهخوبی روشن است و به مرز هشدار رسیده است.
هر وقت از دردهای آموزشوپرورش میگوییم، مسئولان، بحث بودجه را به میان میآورند، اما روشن است که اغلب نقدهای پیشگفته، راهحل بودجهای ندارد. البته آموزشوپرورش، غیر از بودجه، مظلومیت مضاعف دارد و آنهم نبود یک نظام فکری، برنامه راه روشن و ثبات مدیریتی است. در هشت سال دولت احمدینژاد، سه فرد مختلف، عهدهدار وزارت آموزشوپرورش بودهاند و در دولت فعلی هم که تا اینجا، ۶ سال از عمر آن گذشته، چهار نفربر مسند وزارت نشستهاند. بودجه کم است، نقشه راه، روشن نیست، مدیریت بیثبات است و در یککلام، ارادهای برای تحول در آموزشوپرورش نیست.
سید محمد بحرینیان
آموزش نه، پرورش اصلا!
اگر اهل دنبال كردن رسانهها و فضای مجازی باشید، احتمالا آخرین باری كه خبری از حوزه آموزشوپرورش به گوشتان خورده، بحث همخوانی آهنگ یك خواننده در چند مدرسه در تهران باشد.
۱۳۹۸/۷/۱