16 سال قبل از 22 بهمن؛
قانون و سنت الهي بر پيكار دائمي بين حق محوران و باطلگرايان است
«الذين آمنوا يقاتلون في سبيل الله والذين كفروا يقتاتلون في سبيل الطاغوت»
آغازگر اين پيكار باطلگرايان هستند و اهل ايمان در مقابل آنان دفاع از ارزشها دارند و حتي جهاد ابتدايي آنها هم در واقع دفاعي است.
اين جنگ گاهي علني است مانند 8 سال دفاع مقدس، گاهي پنهاني است مانند جنگ نرم و جنگ رواني و جنگ سرد. جنگ هم قواعد خود را دارد و مؤمنين نميتوانند مقرر كنند كه چون از امداد الهي برخوردارند بدون تدبير و امكانات ميتوانند بر دشمن خود پيروز شوند.
جنگ گاهي نظامي، گاه سياسي، گاه اقتصادي و گاه تبليغاتي است كه دشمنان انقلاب اسلامي همه آنها را عليه ايران اسلامي بكار گرفتهاند و در همه جبههها شكست خوردهاند. و اكنون ما در مرحلهاي نهايي در نبرد با استكبار قرار داريم كه با مقاومت مكتبي و تدبير و مديريت قوي در اين آخرين نبرد هم پيروز خواهيم شد. انشاءالله
اما باز ما نبايد غفلت كنيم و تصور كنيم كه استكبار با ما ديگر كاري ندارد يا در آينده كاري نخواهد داشت. بايد بدانيم تا حق هست، باطل دشمن حق است و از هر دشمني كوتاهي نميكند. باطل و باطلگرايان ميدانند كه اگر با چهره واقعي و شعارهاي اصلي، آشكارا به مصاف حق بيايند شكست آنها در همان مرحله اول قطعي است. لذا با فريب و خدعه و شعارهاي پوششي به جنگ اهل حق ميآيند. آنها ناچارند با برنامه كار كنند. برنامههاي 5 ساله و 10 ساله و گاه طولاني مدت كه در اين سه دهه برنامه دهه اول شكست خورد و دو برنامه 10 ساله آنها با رهبري رهبر هوشمندمان يكي در نهايت در فتنه 78 شكست خورد و ديگري در فتنه 88.
حالا فتنه سوم ده ساله را شروع كردهاند كه محور اصلي در اين برنامه فرهنگي و اقتصادي است.
در برابر اين فتنه سوم بايد آمادگي داشته باشيم به ويژه براي جهاد اقتصادي و جهاد فرهنگي و مقاومتي مكتبي بكار گرفته شود. زيرا آنها وقتي از جنگ علني مأيوس ميشوند به جنگ غيرمحسوس متوسل ميشوند و اين جنگ غيرمحسوس با نفوذيها و مزدوران آنها اداره ميشود. دروغ و فريب و شايعهسازي و تخريب نهادي و چهرهها در اين زمان افزايش مييابد تا هنگامي كه كار به رسوايي برسد. آنگاه ديگر بي پروا به صحنه ميآيند و ابايي از زير پا گذاشتن همه ادعاها ندارند. به انقلاب اسلامي نگاه كنيد. در سال 40 آنها با فريب اصلاحات ملوكانه و رفراندوم مردمي به صحنه آمدند تا اسلام را براندازند. شعار رفراندوم و همه پرسي ملي و رأي مردم و آزادي مزدورانشان گوش همه را كر كرده است.
وقتي امام مقابله مردمي و ديني را شروع كرد. آنها به همين مردم حمله كردند به فيضيه ريخته و در نهايت با بي رحمي كامل كشتار انجام دادند. امام و سران روحانيت را دستگير كردند و تصور داشتند كار را تمام ميكنند . اما مقاومت اسلامي ادامه يافت و به ناچار امام را رها كردند تا بلكه به سازش برسند. ولي امام در سخنراني مسجد اعظم سال 43 آنها را كاملاً نااميد ساخت، متوسل به كاپيتولاسيون آمريكايي شدند، اما دلاورمردان موتلفه نقشه آنها و آمريكاييها را با نثار جان خود باطل كردند. آنها با تقويت پنهاني سازمان منافقين و سازمان چريكهاي كمونيست خواستند رهبري مبارزه را از روحانيت، امام و مردم متدين بگيرند. تقريباً در فضاي 50 تا 54 هم موفق شدند اما باطل هميشه رسوا شدني است.
در سال 1354 دو سازمان منافق و كمونيست با هم بر سر قدرت جنگيدند و چهره آنها بر مردم مبارز آشكار شد. «نقل فتوا» و روشنگري روحانيت و ياران موتلفه در زندان و بيرون زندان كه از سال 55 شروع شد متدينين را از آنها دور كرد و راهي جديد آغاز شد كه با پيام امام خميني در ارديبهشت 56 و رهبري امام و مرجعيت و مديريت روحانيت مبارز و مدرسين و ياران موتلفه آغاز شد و در طي دو سال به پيروزي سرنوشتساز 22 بهمن 1357 رسيد. شاهنشاهي سقوط كرد، شاه گريخت، ژنرال هايزر و آمريكاييها فرار كردند و نظام جمهوري اسلامي تأسيس شد و جبهه باطل در برابر جبهه حق به گونه ديگر جبههآرايي كرد.
سعي در براندازي: تخريب و جنگ و استراتژي گورباچفيسم
استكبار پس از پيروزي انقلاب اسلامي، طراحي براندازي نظام را داشت، از راههاي مختلف:
1- روي كار آمدن عناصر مزدور با چهرهسازي از آنها(بني صدر، قطب زاده و عناصر غير انقلابي سازشكار و اهل تسامح و ليبرال) لذا خط امام با امثال بهشتي و باهنر و رجايي در برابر جبهه غيرانقلابي و در مقابله با چهرههاي مزدور و وابسته ايستاد. هنگامي كه استكبار دريافت براندازي نظام با تركيب جديدي كه پديد آمده ميسر نيست رسوا شده دست به ترور 72 تن، (هفتم تير) و شهداي هشتم شهريور و ترورهاي كوچه و خيابان و بازار و محرابهاي امامت جمعه برد. اين ترورهاي فردي وجمعي نتيجه معكوس براي استعمار داشت. تركيب جديد، براي استكبار جهاني خيلي دردآور بود. ارتش و سپاه در اختيار امام، نهادهاي مردمي مانند كميته امداد كه رسيدگي به محرومان و مستضعفان را داشت آقاي عسگراولادي در جامعه اصناف و بازارهاي اسلامي. مرحوم حاج سعيد اماني در دولت وزراء امثال شهيد عباسپور و كلانتري و قندي عضو در تشكيلات حزب جمهوري اسلامي. در رأس جامعه مدرسين آيت الله مشكيني، در رأس جامعه روحانيت آيت الله مهدوي.
لذا دست به انفجار و ترور توسط منافقين زد و بعد رأس گروه ترور و انفجار كه بني صدر، مسعود رجوي و سلطنتطلبها بودند با هواپيماي شاه فراري به پاريس گريختند. اما ترورها هم باعث روي كار آمدن عناصر وابسته نشدند.
2- جنگ تحميلي و تحريم اقتصادي، حمله صدام به ايران براي براندازي بود و 8 سال جنگ تحميلي با همه حمايتهاي استكبار جهاني، همراه با تحريمهاي غرب، نتوانست ملت ما را به زانو در آورد. ولي صدام را در هم ريخت و آمريكا مجبور به تغيير سياست در منطقه گرديد و قطعنامه نيز به نفع ايران تمام شد و بالاخره معلوم گرديد كه براندازي نظام اسلامي ميسر و ممكن نيست و بايد استراتژي غرب تغيير يابد و يافت.
استراتژي استحاله از درون و گورباچفيسم
موفقيت ايران اسلامي تحت رهبري ولي امر مسلمين در بازسازي پس از جنگ و سازندگيها موجب شد كه استكبار در پي اجراي سياست گورباچفيسم در ايران برآيد و حزب جبهه مشاركت كه از 115 نفر هم پيمان بطور مخفي تشكيل شد و جريان اصلاحات و روي كار آمدن به اصطلاح، اصلاحطلبان موجب شد آقاي خاتمي در ايران بر سر كار آيد و غرب شاديكنان او را آيت الله گورباچف بنامد و از وي در جهان استقبال كند و او هم به جاي اسلام انقلابي، اسلام صلح و دوستي اصلاح طلبي را تبليغ نمايد و افرادي بر سر كار آيند كه بخشي از آنها را امروز در غرب در پناه استكبار يا در زندان مييابيم.
مهاجراني، علي افشار، اكبر گنجي، تاجزاده، عبدي، شهلا لاهيجي، و امثال آنها ...
اما پس از چند سال متوجه شدند كه آقاي خاتمي يك رئيس جمهور در ايران است كه اگر مقام معظم رهبري، هواي كار او را نداشته باشد. كاري نميتواند بكند و از آن پس بود كه در يك حركت انتقامجويانه، حضرات اصلاحطلب، تا شعار مرگ بر خاتمي هم رفتند و او را تهديد كردند كه اگر تابع آنها نباشد، او را از قطار پياده ميكنند همانطور كه او را بر قطار سوار كردند!!
در اين رفتار خشن اصلاحطلبان نكتهاي مخفي است كه آنهايي كه وي را سوار قطار كردند، كدامند؟ جالب است كه در اين رابطه فتنه 78 شكل ميگيرد كه رهبري و مردم با حضور گسترده مردم اميدهاي كاذب غرب را به باد دادند. در انتخابات 84 ملت به كسي رأي داد كه شعارهاي انقلابي را همراه با رفتاري مردم پسند در شهرداري به صحنه آورده بود تا به آمريكا و طراحان جهان استكبار بگويند كه در ايران اسلامي با وجود ولايت فقيه و مردمي هوشيار جايي براي گورباچفسيم و استراتژي استحاله نيست و طراح استراتژي استحاله كه ژنرال پاول وزير خارجه آمريكا بود با شكست كامل پروژهاش استعفا داد و از صحنه سياست آمريكا اخراج گرديد.
استراتژي تحريم و راهكارها
با روي كار آمدن احمدينژاد استكبار جهاني مجبور به تغيير استراتژي گرديد.
اين بار چند سال طول كشيد تا در انتخابات 88 همه توان داخلي و خارجي خود را به كار گيرد تا چهرهاي را كه در طول 20 سال به اصطلاح در آب نمك خوابانده بود بر سر كار آورد. مير حسين موسوي آن تير در تركش آنها بود.
همان حضرات كه گفته بودند خاتمي را از قطار پياده ميكنند او را كنار زدند و مهرهاي جديد كه وجهه وموقعيتي داشت و تودههاي عادي او را نخست وزير مورد علاقه امام خميني و اداره كننده امور در 8 سال جنگ تحميلي ميدانستند به صحنه آوردند و جالب بودكه همه ديدگاههاي التقاطي و انحرافي، ليبرال و ملي گرا، مسأله دار و رسانههاي آنان به حمايت از ميرحسين برخاستند و از همه ترفندهاي تبليغاتي از رنگ سبز و تكه پارچه خرافاتي بر مچ دست بستن تا رقص در ماشينهاي در حال حركت تا شعارهاي مردم فريب استفاده كردند. و رهبري مدير و مدبر كه ميدان را باز گذاشت تا همه آنان هر چه دارند به روي دايره بريزند و ريختند.
ارتباطات با دختر ديك چني آمريكايي در دبي تا همكاري و همفكري همه ضد انقلابهاي خارجي با جريانات گوناگون داخلي، داستاني شگفت است كه بجاي خود اگر منتشر شود بسيار خواندني و عبرتآموز است. تجربه انتخابات 84 ، حضرات استكباري را به طراحي (پس از انتخابات) رسانده بود كه اگردر انتخابات نتوانستند مهره خود را بر اجراي كشور حاكم سازند، در پي اغتشاش و به اصطلاح انقلاب رنگي برآيند و اگر گورباچف نيامد و مهره بعدي نتوانست رأي بياورد به خيابانها بريزند و خواسته اصلي استكبار را برآورده سازند.
امامت، رهبري فرمود و امت متوجه شد و بصيرت يافت و دانست كه هوشياري در اين طراحيهاي بسيار پيچيده كافي نيست و «بصيرت» لازم است. و در 9 دي طومار طرح فتنه را در هم پيچيد، عوامل و فتنهگران دستگير شدند و شكست قطعي يافتند.
به ناچار استراتژي تحريم و تشديد تحريم در دستور كار قرار گرفت كه ديگر راهي نمانده است. استراتژي تحريم يك استراتژي آمريكايي است و آمريكا با اميدي كاذب به مؤثر بودن آن، آنها را با جديت كامل پيگيري ميكند و ساير كشورها را تحت فشار ميگذارد كه آنها هم ايران را تحريم نمايند.
اين استراتژي: «برانداز» نيست «فشار آور» است.
«مقطعي» است و «دائمي» نميتواند باشد.
«دو طرفه است» يعني تنها بر ايران فشار نميآورد بر آمريكا و بيشتر از آمريكا بر ساير كشورها فشار ميآورد.
«قابل چاره» است. «غيرقابل علاج» نيست.
چاره آن «مقاومت» است و «تدبير صحيح امور» و «تغيير نتايج آن».
در مقاومت:
*از نظر اقتصادي، اقتصاد بايد مقاومتي شود.
*«اقتصاد مقاومتي» نياز به فرماندهي مقاومتي، برنامهها و تدابير و سياستگزاري و مديران اجرايي مناسب و مطلع و انقلابي با تجربه دارد.
*از نظر سياسي، «سياست مقاومت» نياز به مديران مقاوم، فهيم و سريع التحرك و قاطع ولي انعطاف پذير در هر شرايط و اختيارات دارد.
*از نظر اجتماعي «بهره گيري از همه نيروها» «بسيج توده مردم»، «توجيه و تبليغ مردم»، «صرفه جويي عمومي» «كم كردن هزينهها براي مردم»، «حفظ تعادل معيشتي»، «ايجاد انگيزه مقاومت در مردم»، «اميدواري به پيروزي نهايي» و «خنثي كردن جنگ نرم و رواني» مورد نياز است.
در اين نبرد آخرين؛ «راهكار» ، «تسليم» نيست زيرا «تسليم» موجب «تشديد بيشتر تحريم» ميشود.
راهكار، پشيمان كردن دشمن با بسيج آرام همگاني است و اين نبرد فرماندهان و مديران و نيروهاي كارآمد و به روز ميطلبد. از مديران ضعيف و مسئولان دلسرد و خسته و «باندهاي محدود» كاري برنميآيد.
«الذين قالوا ربنا ا...ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكه»
هفته نامه شما
بادامچيان با تحليل دو فتنه قبلي عنوان كرد:
فتنه سوم ده ساله را شروع كردهاند
![عکس خبري -بادامچيان: اصلاحات رفته و مرده است](https://www.namanews.com/Pictures/7042.jpg)
برنامههای 5 ساله و 10 ساله و گاه طولانی مدت كه در این سه دهه برنامه دهه اول شكست خورد و دو برنامه 10 ساله آنها با رهبری رهبر هوشمندمان یكی در نهایت در فتنه 78 شكست خورد و دیگری در فتنه 88. حالا فتنه سوم ده ساله را شروع كردهاند كه محور اصلی در این برنامه فرهنگی و اقتصادی است.
۱۳۹۱/۸/۱۹
![اخبار مرتبط](/Images/RelatedNews.png)
![نظرات کاربران](/images/Comments.png)