پایگاه خبری تحلیلی نما/ نسیم اسدپور- اگر این شبها شبکه دوم سیما را نمیبینید، تجدید نظر کنید و شاهد سریالی متفاوتتر از سریالهای دیگر باشید که در عین سادگی، توانسته است بیش از بسیاری از تولیدات مدعی، به سبک زندگی سالم ایرانیـ اسلامی بپردازد. «حکایتهای کمال» عنوان این سریال خودمانی است که شبنشینی را دوباره زنده کرده است و این تنها یک بُعد از ویژگیهای این سریال محسوب میشود.
داستان این سریال با بازی خوب جمعی از هنرمندان توانمند تلویزیون و سینما مانند محمود پاک نیت، شهره لرستانی و حمید ابراهیمی به زندگی یک نوجوان در دهه 40 میپردازد که به دلیل یک اشتباه سهوی، تابلوی سپاه دانش را پایین میاندازد. همین سبب میشود خانوادهاش از روستایشان رانده شده و به شهر تهران بیایند و خانهای را اجاره کنند. در این میان قصههایی از روزهایی که بر این نوجوان میگذرد در سریال به تصویر کشیده شده است. این سریال با زبانی طنز و شیرین آنچه بر خانواده نسبتاً بیبضاعت کمال میگذرد روایت میکند که این را میتوان از برجستهترین ویژگیهای این سریال دانست؛ زیرا خانوادهای بسیار شاد و خوش با وجود مشکلات فراوان مالی در کنار هم زندگی میکنند و توکل به خدا را از دست نداده و این را به فرزندان خود نیز میآموزند. در واقع این سریال به سبکی بسیار دلنشین این فرهنگ را تبیین میکند که ثروت و ثروتمند بودن ارزش نیست، بلکه صداقت و درستی است که میتواند به انسان ارزش و شخصیت بدهد. داستانهای این نوجوان با نام حکایتهای کمال، روزگاری را که برق و رادیو تازه در میان خانههای ایرانی جا باز کرده، حکایت میکند؛ با وجود این حتی برای نوجوانان دهه شصتی نیز نوستالژیک است؛ زیرا نوجوانان آن دهه نیز برخلاف نوجوانان امروز با محدودیتهای زیادی روبهرو بودند.
«حکایتهای کمال» اقتباسی از رمانی به همین نام است که «محمد میرکیانی» آن را نوشته و قهرمان داستانش نیز نوجوانی به نام کمال است.
«سیدحسین امیرجهانی» نویسنده این سریال، ایده گرفتن از دغدغههای تربیتی رهبر معظم انقلاب را در نگارش این فیلمنامه و ساخت سریال مؤثر دانسته و گفته است: «دغدغهای که رهبر معظم انقلاب در این باره داشتند این بود که چرا کودک امروز ما فکر کردن بلد نیست؟ چنین موضوعی و آموختن فکر کردن به بچهها از سنین ابتدایی یکی از اهداف ما در این سریال بود.»
ویژگی خوب دیگر این سریال، نشان دادن روابط خوب خانوادگی است. خانواده برای هم وقت میگذارند، برای هم اهمیت قائل هستند و هرگز همدیگر را حتی در کمک به پدر برای نانآوری خانواده تنها نمیگذارند؛ برای نمونه در یکی از قسمتهای سریال همه اعضای خانواده با همدیگر به خانه یکی از آشنایان میروند تا در تهیه تشک و لحاف عروسی به پدر کمک کنند.
موضوع دیگری که «حکایتهای کمال» از آن غافل نشده است، پا را فراتر از خانواده به محله گذاشتن است؛ یعنی از سبک زندگی ایرانی در رابطه با همسایه نیز غافل نشده است؛ همسایگانی که روزگاری از فامیل بهتر و از برادر نزدیکتر بودند؛ اما متأسفانه این روزها از چنین روابطی خبری نیست و کمتر همسایهای حال همسایه خود را میپرسد.
قطعاً این سریال نمره خوبی در کارنامه رسانه ملی دارد؛ سریالی ساده و پر از آموزههای شیرین که ای کاش زمان بهتری برای آن در نظر گرفته میشد؛ زیرا هر چند ویژه مخاطب نوجوان نیست؛ اما میتواند برای آنان منحصر به فرد باشد. بیشک هیچ یک از ما، قصههای مجید را فراموش نمیکنیم؛ قصهای که برای نوجوانان دهه 60 نه قصه، که زندگی بود؛ بنابراین بهتر بود در «حکایتهای کمال» نیز به مخاطب نوجوان و زمانی که میتوانند برای دیدن آن بگذارند توجه بیشتری میشد. یا حداقل پس از این زمان تکراری را برای آن در نظر میگرفتند که نوجوانان بتوانند با خیالی آسودهتر این سریال را تماشا کنند و دغدغه دیر شدن خواب شبانگاهی را نداشته باشند.
در هر حال باید ساخت چنین سریالهایی را به فال نیک گرفت که دور از سلبریتیسازی و سلبریتی محوری، تنها به دنبال ترویج فرهنگ درست هستند و باید بیش از پیش مورد توجه مدیران رسانه ملی قرار بگیرند.
منبع: هفته نامه صبح صادق