پایگاه خبری تحلیلی نما/ حسین معینی- در شماره پیشین نامهای از مرحوم هاشمیرفسنجانی به حضرت امام(ره) را بررسی کردیم که در آن به چالش نیروهای انقلاب با جریان لیبرال با محوریت بنیصدر اشاره کرده بود.
مواجهه نیروهای خط امام(ره) و جریان لیبرال در نیمه دوم سال ۱۳۵۹ به اوج خود رسید و بنیصدر و «دفتر هماهنگی مردم با رئیسجمهور» با همه توان خط تخریب چهرههای شناخته شده نیروهای حزبالله را کلید زدند که در صدر آنان شهید بزرگوار «آیتالله دکتر محمدحسین بهشتی» قرار داشت. در این ایام انواع و اقسام تخریبها علیه بهشتی طراحی و اجرا میشد و این در حالی بود که رئیس دستگاه قضا به حکم امام(ره) از پاسخگویی و ایجاد دوقطبی منع شده بود! بهشتی مظلومانه در برابر موج دروغپردازیها و شایعات سکوت کرده و همه تیرهای زهرآگین دشمنان را به تن میخرید تا انقلاب نوپای اسلامی صدمه نبیند! در این میان، در آخرین روزهای پایانی اسفند ماه سال ۱۳۵۹، گلایههای خود را خدمت امام امت طی نامهای محرمانه منتشر کرد. نامهای که در ۲۲/۱۲/۱۳۵۹ با این تعبیر آغاز شده بود: «سنگینی وظیفه، فرزندتان را بر آن داشت که این نامه را به حضورتان بنویسد و حقایقی را به عرضتان برساند.»
تقابل خط امام و خط نفاق
بخشی از این نامه به تبیین دو خط متفاوت مدیریت کشور اختصاص یافته بود:
«دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آنکه جنبه شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط میشود. یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی که در عین زنده بودن و پویا بودن باید سخت ملتزم به وحی و تعبد در برابر کتاب و سنت باشد. بینش دیگر در پی اندیشهها و برداشتهای بینابین، که نه به کلی از وحی بریده است و نه آنچنان که باید و شاید در برابر آن متعبد و پایبند و گفتهها و نوشتهها و کردهها بر این موضع بینابین گواه است.
بینش اول در برابر بیگانگان و هجوم تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی و نظامی آنها سخت به توکل بر خدا و اعتماد به نفس و تکیه بر توان امت اسلامی و پرهیز از گرفتار شدن در دام داوریها یا دلسوزیهای بیگانگان معتقد و ملتزم. بینش دیگر، هر چند دلش همین را میخواهد و زبانش همین را می گوید و قلمش همین را مینویسد، اما چون همه مختصات لازم برای پیمودن این راه دشوار را ندارد در عمل لرزان و لغزان.
بینش اول به نظام و شیوهای برای زندگی امت ما معتقد است که در عین گشودن راه به سوی همه نوع پیشرفت و ترقی، مانع حل شدن مسلمانها در دستاوردهای شرق یا غرب باشد و آنان را بر فرهنگ و نظام ارزشی اصیل و مستقل اسلام استوار دارد.
بینش دیگر با حفظ نام اسلام و بخشی از ارزشهای آن جامعه را به راهی میکشاند که خود به خود درها را به روی ارزشهای بیگانه از اسلام و بلکه ضد اسلام میگشاید. بینش اول روی شرایطی در گزینش مسئولان تکیه میکند که جامعه را به سوی امامت متقین و گسترش این امامت بر همه سطوح راه میبرد. بینش دیگر بیشتر روی شرایطی تکیه میکند که خود به خود راه را برای نفوذ بیمبالاتها یا کم مبالاتها در همه سطوح مدیریت امت اسلامی و حاکم شدن آنها بر سرنوشت انقلاب هموار میسازد.»
مظلومیت خط امام
هجمه خط نفاق علیه خط امام(ره) که به دستور ایشان خود را به رعایت سکوت برای حفظ وحدت و انسجام ملی ملزم میداند، تا آنجایی سنگین است که شهید بهشتی چنین گلایه دارند: «امروز در بیشتر دستگاههای نظامی و انتظامی و مؤسسات و سازمانهای دیگر، جریانهایی میگذرد که عناصر متدین و دلسوخته را بسیار افسرده کرده و میکند. اینها احساس میکنند به جرم اینکه در راه حاکم شدن اسلام تلاش کرده و با مخالفان حاکمیت اسلام بر ارتش و شهربانی و ژاندارمری و نهادهای دیگر دولتی درگیری و ستیز داشتهاند، امروز در جمهوری اسلامی با حمایت رئیسجمهور و همفکران ایشان در جبهه ملی و نهضت آزادی و با همدستی خلقیها همهجا سرکوب میشوند و میروند که به سرنوشت مؤمنان در جنگ اصحاب اخدود دچار گردند و ما نقموا منهم الا ان یومنوا بالله العزیز الحمید.»
در ادامه چالشهای پیش آمده بر اثر حاکمیت دیدگاه دوم را بیان کرده و مواردی را به منظور استحضار حضرت امام(ره) برمیشمارد و شکایت نزد ایشان میبرد و نمونهای از اقدامات رئیسجمهور را چنین شرح میدهد: «آقای رئیسجمهور در کارنامهشان که پریروز به صورت سرمقاله در روزنامهشان منتشر شده و رسماً دستگاه قضایی را به ایجاد یک بلوای جدید در جامعه تهدید میکند که اگر دستگاه قضایی بخواهد ایشان را با کسانی که در حوادث روز چهاردهم اسفند دانشگاه تهران زخمی و مصدوم شده و در دادسرای تهران از ایشان شکایت کردهاند از نظر رسیدگی قضایی در دو کف مساوی بگذارد، از ریاستجمهوری کنارهگیری خواهد کرد، آیا ایشان خواهان آن نوع دستگاه قضایی هستند که اگر کسی از رئیسجمهور شکایت کرد با دو طرف شکایت یکسان رفتار نکند؟»
و در نهایت مینویسد: «چندی است که این اندیشه در این فرزندتان و برخی برادران دیگر قوت گرفت که اگر اداره جمهوری اسلامی به وسیله صاحبان بینش دوم را در این مقطع اصلح میدانید، ما به همان کارهای طلبگی خویش بپردازیم و بیش از این شاهد تلف شدن نیروها در جریان این دوگانگی فرساینده نباشیم.»
منبع: هفته نامه صبح صادق