حسن احمدی- «بوعزیزی که مثل هرروز به قصد فروش سبزیهای خود روانه بازار تونس شده بود، اجازه نشستن در جایگاه دستفروشها را پیدا نکرد، او نیز به نشان اعتراض، دست به خودسوزی زد.» این عمل بوعزیزی جرقه انقلابی را در تونس زد که به ذهن کمتر تحلیلگری خطور میکرد پیامد آن، دامان اشرافیت حاکم بر جهان عرب را بگیرد و سرآغاز فصلی نوین در تاریخ معاصر گردد.پس از تونس، مصر، لیبی و یمن، اینک بحرین با این پیامد شکننده دست به گریبان است. در این بین، اهمیت تحولات بحرین قدری تفاوت میکند.
چرا بحرین؟
بحرين با وسعتي در حدود 695 كيلومتر مربع، كوچكترين كشور در منطقه راهبردی خليجفارس به حساب ميآيد. از جمعيت حدود 800 هزار نفري آن، حدود 70 درصد شيعه و 30 درصد را اهل تسنن تشكيل ميدهند. پایتخت آن، منامه و از جنوب و غرب با عربستان سعودي، از شرق و جنوب شرقي با قطر و از شمال با ايران همسايه است. زبان رسمي این کشور، عربي است و زبان انگليسي و فارسی نيز در این کشور رواج دارد. این کشور بعد از مدينه، دومين جامعهاي بود که داوطلبانه و بدون جنگ، به دين اسلام گروید. «ابان بن سعيد» نخستين كسي بود که باعث گسترش تشیع در این کشور شد.
تحولات اخیر بحرین از جهات فراوانی از دیگر تحولات متمایز است که وجوه تمایز آن، پاسخ چرایی اهمیت این موضوع نیز هست. موج ناآرامی آغاز شده از شمال آفریقا، اکنون بحرین را نیز با یک چالش جدی مواجه کرده است. از میان وجوه مشترک فراوان عوامل ناآرامی در این کشورها، شعارها و نمادهای اسلامی مستتر در آن، مهمترین عامل مشترک است؛ اما سیاست دولت آلخلیفه در برخورد با تظاهرکنندگان نشان میدهد که عوامل دیگری هم در بروز ناآرامیهای بحرین وجود دارد که تحولات جاری این کشور را از آنچه در مصر، تونس و لیبی گذشت، متفاوت میسازد. ریشه ناآرامی در این کشور به تنشهایی برمیگردد که بهخاطر در انزوا قرار دادن یک اکثریت مطلق حاصل شده است، اکثریتی که بهدلیل هویت غنی عقیدتی و حساسیت غرب و ارتجاع عرب، سالهاست سیاست حاشیهگرایی اجباری را اتخاذ کردهاند و این، مهمترین و شاخصترین وجه تمایز تحولات بحرین با دیگر کشورهای درگیر این چالش است.
از دیگر وجوه تمایز تحولات بحرین با دیگر کشورها این است که اعتراضات در این کشور کاملاً مسالمتآمیز است و معترضان به هیچگونه عملی که گویای بروز خشونت در این تجمعات باشد، دست نزدهاند در حالی که حکومت، این تجمعات مسالمتآمیز را بهشدت سرکوب میکند، این موضوع، علاوه بر اینکه مظلومیت حرکت انقلابی را به افکار عمومی جهانیان نشان میدهد، باعث میشود آلخلیفه بهانهای برای استفاده از خشونت نداشته باشد.
تفاوت دیگر انقلاب بحرین با مصر، یمن و تونس، استفاده آلخلیفه از نیروهای امنیتی و مزدورانی از عربستان، پاکستان و امارات برای سرکوب است که این موضوع، احتمال جانبداری آنها از معترضان داخلی را کاهش داده است و کار را برای معترضان دشوارتر ساخته است. برخلاف آنچه در تونس و مصر گذشت که فرصت چندانی برای غرب فراهم نبود که تحولات را مدیریت کند، در بحرین بهدلیل فرسایشی شدن اعتراضات، این فرصت برای غرب، آمریکا و عوامل منطقهای آنها فراهم آمد تا اعتراضات را هرچند در کوتاهمدت، مدیریت و در جهت منافع خود مصادره کنند.
از دیگر وجوه تمایز، وجود اکثریت شیعی در این کشور است که غرب، آمریکا و عربستان نسبت به آن حساسیت دارند؛ چرا که به گمان آنها در صورت تشکیل یک کشور شیعی در این منطقه، همچنین تکمیل کمان شیعی (هلال شیعی)، پس از عراق، این کشور نیز به پایگاهی برای ایران تبدیل خواهد شد؛ بهویژه آنکه بحرین علاوه بر روابط تنگاتنگ با آمریکا، میزبان ناوگان پنجم ایالات متحده نیز هست. این ناوگان که از سال 1993 در بحرين استقرار یافت، وظيفه حراست از منافع ایالات متحده در خليجفارس- درياي عمان - درياي سرخ - خليج عدن و بخشي از درياي سرخ را بهعهده دارد و اكنون انتفاضه مردمي بحرين، سرنوشت اين ناوگان را در هالهاي از ابهام فرو برده است. همچنین بحرین به لحاظ بانکداری، دومین کشور جهان بعد از سوئیس است و بیش از 200 میلیارد دلار سرمایه در این کشور در گردش است که این فعالیتهای بانکی و اقتصادی، عمدتاً در بندر مالی صورت میپذیرد و این بندر، راهبردیترین منطقه در بحرین است.
موقعیت مختصات دموگرافیک و ژئوپلیتیکی بحرین، از دیگر دلایل اهمیت این جزیره است. این کشور شیعی در همسایگی عربستان سعودی واقع شده و بدون تردید، عربستان، وجود یک کشور شیعی آن هم با ملیت عربی را در همسایگی خود تحمل نخواهد کرد. نگرانی عربستان این است که اعتراضات بحرینیها به منطقه شرقی عربستان یعنی قطیف و الاحساء، که نفتخیز نیز هست، سرایت کند که درواقع، راهبردیترین نقطه این کشور است. به همیندلیل، عربستان با شيعه و سني و طایفهای وانمود کردن این حوادث، ضمن اینکه به دولت آلخلیفه در سرکوب مخالفان مدد رساند، درصدد برآمد با این ترفند، معترضان را در دیگر کشورهای عربی نظیر عربستان، کویت و امارات نیز کمانگیزه کند.یکی دیگر از تفاوتهای این انقلاب با انقلاب مصر و تونس، تفاوت در نوع نگاه حقوق بشری به موضوع است، موضوعی که همواره دستاويز منازعات سياسي بين دولتها بوده است. در حالیکه نهادهای حقوق بشری در دیگر تحولات، مواضع نیمبندی در حمایت از ملتها داشتند، در بحرین سکوت اختیار کردند گویی در این کشور اتفاقی نیفتاده است و حتی برخی نهادها و سازمانهای بینالمللی از اقدامات دولت بحرین نیز حمایت میکنند که آخرین آن، حمایت تمامقد اتحادیه اروپا و شورای همکاری خلیجفارس از دولت آلخلیفه است.
چرا اکنون؟
بهنظر میرسد توجه به اهمیت زمانی موضوع بحرین، از پرداختن به اصل موضوع کمتر نیست. انتخاب این زمان برای اعتراضات از طرف مردم و همچنین انتخاب این مقطع زمانی برای سرکوب شدید معترضان توسط آلسعود و آلخلیفه و سانسور آن، از جهاتی اهمیت دارد: نخست آنکه معترضان با نگاه به تحولات منطقه، این مقطع را بهترین فرصت برای مطالبه حقوق فراموششده تاریخی خود قلمداد کردهاند و با توجه به پیروزی معترضان در دیگر کشورها، احتمال موفقیت خود را دوچندان تحلیل میکنند. عربستان سعودی نیز میخواست قبل از همهگیرشدن و سرایت اعتراضات به کشورش، آنها را بهاصطلاح در نطفه خفه کند و یا در تحلیلی دیگر، آن را مدیریت کرده و به گمان خود از بهوجود آمدن کشوری شیعی در همسایگی خود جلوگیری کند؛ چراکه پس از شکلگیری عراق شیعی، اکنون اگر چشم خود را بر روی تحولات ببندد و انقلابهای بحرین و یمن به نتیجه برسد، عملاً آلسعود در محاصره شیعیان قرار خواهد گرفت.
هجوم سعودیها
نیروهای نظامی سعودی در بامداد روز 14 مارس و با استناد به قانون سپرجزیره(درع الجزیره) - که برای مقابله با تهاجم خارجی به کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس طراحی شده بود - وارد بحرین شدند تا به گمان خود، خطر خارجی(ایران) را دفع کنند. نظامیان آلسعود بلافاصله پس از ورود، با همکاری نظامیان آلخلیفه سرکوب معترضان را آغاز کردند. در این راه، سلفیها تمام امکانات رسانهای و دیپلماتیک خود را به کار گرفتند تا این اشغالگری را مشروع جلوه دهند.
آلخلیفه به کجا میرود؟
به راستی آلخلیفه به کجا میرود؟ پس از بنعلی، مبارک، قذافی و عبدالله صالح، کدام دیکتاتور سقوط خواهد کرد؟ خاندان آلخلیفه که از اعراب شبهجزیره عربستان هستند، از سال ۱۷۸۳ با کمک بریتانیا بر این جزیره سلطه پیدا کردند. این خاندان علاوه بر وابستگی به غرب، از همان ابتدا خود را به اجرای سیاستهای عربستان متعهد میدیدند.شيعيان بحرين با وجود اينكه اكثريت جمعيت اين كشور را تشکیل میدهند، همواره شهروند درجه دو محسوب شدهاند و هرگاه خواستند نارضايتي خود را به آلخلیفه اعلام دارند، پاسخ آلخلیفه چیزی کمتر از سركوب، تبعيد و زندان نبوده و با هر نوع اصلاحات دموكراتيك كه شيعيان خواهان آن بودند، بهشدت برخورد کرده است. اقدامات تبعيضآميز دولت بيشتر متوجه شيعيان است و آلخليفه در يك برنامه طولانیمدت، این اکثریت را از مناصب مهم دولتي دور نگه داشته است و اندک کسانی که به مجلس و مناصب دولتی راه پیدا کرده بودند نیز پس از اعتراضات اخیر، از مناصب خود اخراج شدهاند.شيعيان، عمده فعاليتهايشان را در قالب حركتها و جنبشهاي سياسي اجتماعي متبلور کردهاند. از حركتهاي سياسي اجتماعي بحرين مثل «ابومذيك» در سال 72 هجري قمري، «صاحبالزنج» (قيام سياهان) در قرن سوم هجري و «نهضت قرامطه» به رهبري «ابو سعيد گناوهاي» در سالهاي نخستين كه بگذريم، بحرين در قرنهاي اخير نيز شاهد حركتها و شورشهاي سياسي اجتماعي براي كسب آزادي بوده است و بعد از ورود استعمار بريتانيا در سال 1892 اين جنبشها رنگ و بوي ديگري به خود گرفت و باعث شد تا اولين قيام عمومي در مارس 1895 بر ضد «شيخ عيسي بنعلي آلخليفه»، حاكم وقت بحرين، رخ دهد كه شيعيان بهخاطر ظلمهاي خليفه در حق آنان، از عوامل اصلي قيام بودند و رهبر اين قيام را نيز «سيد شبستري» بر عهده داشت و انگليس با فرستادن «ويلسون» اين قيام را سركوب كرد.
بعد از قيام عمومي مذكور، قيامهاي متعدد ديگري مثل جنبش بحارنه در سال 1920، اعتصاب 1938 كارگران شركت نفت، اعتصاب 1954 سنديكاها بهدلیل ظلم آلخليفه به شيعيان، برخوردهاي 1964، 1963، 1953، 1965 و... را شاهد بوديم تا اينكه در دهههای 1970 بعد از استقلال بحرين، جنبشها تلاش خود را بيشتر بر محور رفع استبداد داخلي و كسب آزاديهاي سياسي متمركز كردند كه شيعيان بهدلیل درگيري با اصل موضوع، بيشتر در اين جنبشها فعال بودند. دهه 1970 و 1980 اوج جنبشهاي سياسي و حركتهاي اسلامي مردم بحرين بود. شيعيان نيز به موازات اين حركتها، فعاليتهاي خود را تشديد كردند كه انقلاب اسلامي ايران نيز در تشديد اين حركتها تأثيرگذار بود. اکنون نیز که به گفته تحلیلگران، دوره بیداری اسلامی است، این اکثریت فراموششده حقوق تاریخی خود را که همواره مورد بیمهری آلخلیفه قرار گرفته بود، مطالبه میکنند. حکومت بحرین نیز سیاست مشت آهنین را در پیش گرفته و با ارعاب، سعی دارد قیام آنان را سرکوب کند. حکومت بحرین با همکاری نظامیان سعودی و امارات در راستای از بین بردن نمادهای شیعی، تاكنون بيش از 50 مسجد و حسينيه را تخریب کرده و به آتش كشيدهاند و بعضاً قرآن کریم نیز مورد جسارت قرار گرفته است. بيش از 2500 نفر از كاركنان ادارات، اخراج و هزاران نفر دستگير شدهاند و همچنين جمع زیادی از استادان دانشگاه، پزشكان و زنان بحريني بازداشت شدهاند، چندین معترض تنها به وسیله ماشین، سرکوب و به شکل فجیع، زیر گرفته شدهاند تا تاج و تخت خلیفه گزندی نبیند. چند حزب و جمعیت مطرح و فعال در صحنه سیاسی بحرین(مانند حزب الوفاق و انجمن عمل اسلامي) در آستانه انحلال قرار دارد و اکثر فعالان سیاسی نیز یا بازداشت شدهاند و یا در آستانه بازداشت هستند و تنها بیش از 90 کودک در بازداشت بهسر میبرند که در این بین، کوچکترین کودک بازداشتی جهان نیز در این کشور است. 18 عضو پارلمان که عمدتاً از جمعیت الوفاق هستند، از پارلمان استعفا دادهاند و چند نفر از جوانان در آستانه اعدامند و بیم آن میرود که آلخلیفه با تغییر بافت جمعیتی، وارد بازی خطرناکی با هویت این جزیره شود و ترکیب جمعیتی را به هم بزند و با سلب تابعیت از ساکنان اصلی این کشور، درصدد انتقامجویی از نیروهای انقلابی برآید و... اینها همه چهره بحرین امروز است و به قول «یوسف سیدالمحافظه» تحلیلگر بحرینی، این کشور اکنون بهشت شکنجهگران و جهنم مدافعان حقوق بشر شده است .
اینها در حالی صورت میگیرد که نهادهای حقوق بشری و مقامات آمريكايي به سكوت يا انفعال خود در قبال این جنایات ادامه ميدهند و رسانههاي تحت سیطره امپریالیسم صهیونیستی از انعكاس وقايع بحرين خودداري میکنند و یا بهصورت جهتدار به انعکاس آن میپردازند. بهنظر میرسد آلخلیفه راهی را میرود که دیگر دیکتاتورهای عرب مثل صدام حسین، حسنی مبارک، بنعلی و قذافی رفتهاند و طبعاً باید منتظر ماند و دید که سرنوشت او نیز چیزی جز سرنوشت مبارک و بنعلی نمیتواند باشد.
اینها همه بخش ناچیزی از جنایات آلخلیفه است که بر مردم مظلوم بحرین روا داشته میشود و باوجود خشونتهای قرون وسطایی بهکار گرفته علیه انقلابیهای بحرینی مانند؛ زیرگرفتن معترضان با ماشین و توهین به عزت و کرامت زنان بحرینی، انقلابیها تاکنون کوچکترین اقدام تلافیجویانه غیرمسالمتآمیزی - که ابتداییترین حق آنها برای دفاع از خود است- را انجام ندادهاند. بهراستی اشکهای ساکنان جزیره ایمان – بحرین - را چه کسی پاک میکند؟
چه كسی اشكهای ساكنان جزیره را پاك میكند؟
شیعیان بحرین با وجود اینكه اكثریت جمعیت این كشور را تشكیل میدهند، همواره شهروند درجه دو محسوب شدهاند و هرگاه خواستند نارضایتی خود را به آلخلیفه اعلام دارند، پاسخ آلخلیفه چیزی كمتر از سركوب، تبعید و زندان نبوده و با هر نوع اصلاحات دموكراتیك كه شیعیان خواهان آن بودند، بهشدت برخورد كرده است. اقدامات تبعیضآمیز دولت بیشتر متوجه شیعیان است و....
۱۳۹۱/۸/۲۲