آتشسوزی مدرسه درودزن یکی از اتفاقات ناگواری است که تا همیشه به عنوان تجربهای تلخ در کارنامه آموزش و پرورش باقی خواهد ماند. ۱۴ آذر ۱۳۸۵ در مدرسه شهید رحیمی درودزن استان فارس به علت ناایمن بودن چراغ نفتی علاءالدین کلاس درس دچار حریق شد. چراغ علاالدینی که به گفته دانشآموزان پایههایش کوتاه و بلند بود و حتی مخزن نفت در نداشت و با کیسه پلاستی روی آن را پوشانده بودند. طی این حادثه شش دختر و دو پسر در آتش سوختند و آسیبهای جدی دیدند. اکنون ۱۴ سال از این حادثه میگذرد و دانشآموزان مدرسه شهید رحیمی ۲۰ ساله و دانشجو شدهاند.
آنها سالها پشت درهای بسته وزارت آموزش و پرورش و وزارت بهداشت نشستند و حالا که دانشجو شدهاند از وزارت علوم و دانشگاه آزاد درخواست کمک کردند که گویا آنها نیز روی خوش به دختران درودزن نشان ندادند. دانش آموزان سابق مدرسه شهید رحیمی درودزن با حضور در خبرگزاری ایلنا، از تمام راههای رفته در این ۱۴ سال و بیتوجهیهای مسئولان وزارت آموزش و پرورش، وزارت بهداشت، وزارت علوم و دانشگاه آزاد اسلامی گفتند.
C61A6416
وقتی به وزارتخانهها میرویم پلیس خبر میکنند
«سمانه عظیمی» یکی از دانشآموزان درودزن درباره علت آمدنشان به تهران گفت: اردیبهشت امسال نامههایی از طرف وزیر آموزش و پرورش به وزارتخانههای مربوطه داده شد تا در رسیدگی به کار ما سریعتر عمل شود. به ما گفتند به واسطه این نامهها سرعت رسیدگی و نظارت نیز بیشتر میشود. این نامهها طبق درخواستهایی که داشتهایم به وزارت بهداشت در خصوص بحث درمان، وزارت علوم برای سهمیه دانشگاه و همچنین برای وزارت مسکن ارسال شد. این نامهها در تاریخ ۱۵/۲/۹۸ ارسال شد و به ما گفتند؛ زیر یک ماه جواب نامهها خواهد آمد. حالا ۷ ماه است که از زمان ارسال نامهها میگذرد، ولی هیچ خبری نشده و حتی جواب یک نامه هم نیامده است.
وی ادامه داد: از اردیبهشتماه تاکنون چندین بار به تهران آمدیم تا پیگیر روند نامهها شویم. زمانی که به وزارتخانهها میرویم به جای اینکه پاسخمان را بدهند، با رفتارهای بدی مواجه میشویم.روز چهارشنبه ۲۶ آذر به وزارت علوم رفتیم، جالب بود که مردم عادی به راحتی از گیت رد میشدند، اما برای ما نیروی انتظامی خبر کردند. ما هم همان لحظه با خانمی که در بخش حراست مسئول پیگیری نامهها بود، تماس گرفتیم و پرسیدیم آیا نامههایمان پیگیری شده است یا خیر؟ او هم گفت خیر! بگذارید زنگ بزنم و پیگیری کنم. بعد از ۷ ماه تازه پیگیر نامهها شدند. همیشه به ما میگویند یک شماره بگذارید تا با شما تماس بگیریم، اما باز هم هیچ اتفاقی نمیافتد.
C61A6413
«لیلا کهن» یکی از دختران مدرسه شهید رحیمی درودزن که آسیبهای شدیدی در آتشسوزی دیده است، وی با اشاره به مشکلات دیگر دخترانِ سوخته مدرسه درودزن گفت: ما باید هر دو سه ماه یک بار برای درمان به شیراز بیاییم و عمل کنیم، اما در شیراز هیچ جا و مکانی نداریم که چند روز در آنجا اسکان داشته باشیم. به همین دلیل پیشتر آقای بطحایی برای تهیه مسکن ما نامه زدند تا به هر کدام از ما مسکن مهر تعلق بگیرد، اما حالا از این نامه ایراد میگیرند و قبول نمیکنند که باید به ما خانه بدهند.
وزارت بهداشت گفت جای دیگری شما را سوزانده، چه ربطی به ما دارد؟
کهن در ادامه گفت: قرار شد آقای بطحایی به هر کدام از ما یک مسکن مهر در شیراز بدهند، اما مسئولان فعلی بهانه میآوردند که در نامه ذکر نشده باید مسکنها رایگان باشد و گفتند ما فقط میتوانم برای شما ثبت نام را انجام دهیم. همچنین در سال ۸۹ مصوبهای ابلاغ شد که ما را استخدام آموزش و پرورش کنند، اما اکنون با توجه به ایراداتی که وارد میکنند، میگویند در نامه واژه "به کارگیری" ذکر شده نه استخدام، همچنین گفتند که ما فقط به صورت قراردادی میتوانیم شما را به کار بگیریم.
وی اضافه کرد: در حال حاضر شرایط ما به گونهای است که باید هر سه ماه یکبار عمل شویم، به همین دلیل شغلی میخواهیم که هم فرصت عمل داشته باشیم هم منبع درآمد. دولت که کاری برای ما نمیکند، ما نیاز داریم استخدام شویم تا بتوانیم هزینههای درمانمان را در بیاوریم. یکی از مسئولان اداره مالی وزارت بهداشت به جای اینکه از ما حمایت کند، میگوید؛ جای دیگری شما را سوزانده، این مساله به ما چه ربطی دارد؟ در وزارت بهداشت نیز از گیت بازرسی همه میتوانند رد شوند، جز ما!
60
در بیمارستانهای دولتی، دانشجویان، ما را به بدترین شکل عمل میکنند
سمانه عظیمی با گلایه از عملهایی که در بیمارستانهای دولتی روی آنها انجام شده است، مدعی شد: یکی از نکات مهم این است که ما را برای عمل به بیمارستانهای دولتی میفرستند و در آنجا دانشجوها ما را عمل میکنند! در گذشته دولت یک پزشک متخصص برای من انتخاب کرد که در بیمارستان دولتی بود، اما آن پزشک بازنشسته شد، من هم چون از کار او راضی بودم، ترجیح میدادم مجددا همان پزشک مرا عمل کند، اما حالا او به بیمارستان خصوصی رفته است.
وی ادامه داد: پدر من برای عملم وام گرفت، من هم به بیمارستان رفتم تا مقدمات عمل را انجام دهیم، وضعیت بینی من به گونهای بود که به غضروف نیاز داشت؛ دکتر من نیز غضروف را تهیه کرد. اما نرگس و پریسا به بیمارستان دولتی رفتند، در بیمارستان خصوصی صفر تا ۱۰۰ کار را پزشک انجام میدهد، اما در بیمارستان دولتی پزشک نقشی در عمل ندارد! به طور مثال از گوش نرگس غضروف برداشتند که جای آن هم کاملا مشخص است، یا پریسا به خاطر این عمل و برداشتن غضروف از گوش، شنواییاش مختل شده است.
C61A6414
پریسا طاهری در این باره گفت: برای جراحی بینی از گوش من غضروف برداشتند، اما بعد از برداشتن غضروف، گوشم را بخیه نزدند و موجب شد که گوش من شدیدا خون ریزی کند. من بعد از خونریزی هیچ چیزی نمیشنیدم، وقتی به پزشک مراجعه کردم به من گفتند به طور کامل در گوشم خون جمع شده است و چند سال زمان میبرد که این خون خارج شود تا شنواییام کم کم به حالت عادی برگردد. برای این مشکل من به چه کسی باید شکایت میکردم؟
پرستار بیمارستان شیراز به من گفت مردم از چهره تو میترسند
سمانه عظیمی گفت: ما دیگر توان این را نداریم که از یک جای دیگر بدنمان مانند گوش، غضروف بردارند و برای بینی استفاده کنند، تا هم درد گوش را تحمل کنیم هم درد بینی را. بالاخره برای ما بحث زیبایی هم مهم است؛ گوش نرگس را ناقص کردند.
نرگس حیدری ادامه داد: من سه مرتبه بینیام را عمل کردم. بار اول درد بسیار زیادی داشتم که منجر به عفونت شدید شده و متورم شد. وقتی به دکتر مراجعه کردم به من گفتند به خاطر ضعف بسیار بالای بدن من این اتفاق افتاده است و بدنم دیگر تحمل داروی بیهوشی را ندارد، اما دوباره من را عمل کردند و این بار با مشکل تنفسی مواجه شدم. من حتی لحظهای خواب راحت نداشتم. مادرم شبها بیدار میماند تا خفه نشوم. به همین دلیل است که میگوییم، درمان در بیمارستان دولتی با این شیوه به جایی نمیرسد. اگر میخواهند ما را در بیمارستان دولتی عمل کنیم باید پزشکی که ما میخواهیم، بیاورند.
وی مدعی شد: حتی در بیمارستانهای دولتی به ما تخت هم نمیدهند و ما باید تا دو روز منتظر بمانیم که یک تخت خالی شود. من و نرگس اغلب در یک روز عملمان انجام میشود. روزهایی که عمل داریم، از صبح منتظر مینشینیم تا شب یک تخت خالی شود. حتی ما گفتهایم اگر زمان میبرد به خانه برویم تا تخت خالی شود، اما به ما گفتند که اگر تخت خالی شود آن را به شخص دیگری میدهیم. من در شیراز عمل کردم و در آنجا پرستاری با بیادبی و بی احترامی با مادرم رفتار کرد. من برای چند لحظه از اتاق بیرون آمدم که با بیاحترامی تمام به من گفتند تو نباید اینجا باشی، مردم تو را میبینند و میترسند.
59
ملاقات بینتیجه با وزیر بهداشت
دختران درودزن با تلاشهای فراوان و دوندگیهای زیاد سرانجام موفق شدند با سعید نمکی وزیر بهداشت ملاقات کنند، اما متاسفانه رضایتی از آن جلسه نداشتند. سمانه درباره آن جلسه توضیح داد: ما با آقای نمکی جلسهای داشتیم و یکی از معاونان ایشان به نام آقای داودی نیز در جلسه حاضر بود، ما به آنها گفتیم که میخواهیم در بیمارستان خصوصی عمل کنیم نه دولتی. نمکی در پاسخ به ما گفت که بیمارستان دولتی بهتر است و آنها هم امکانات دارند، اما اگر بیمارستانهای دولتی خوب هستند، چرا از گوش ما برای بینی غضروف برداشتند و گوشمان را ناقص کردند؟ هر بار که وقت ملاقات هم خواستهایم نزدیک پنج شش ماه بعد به ما زمان دادند.
سمانه ادامه داد: در جلسهای که با آقای نمکی داشتیم، به آقای داوودی گفتند بچهها پروندههای پزشکیشان را بیاورند تا با پزشکانی که خوب هستند یا خود بچهها تمایل دارند، صحبت کنیم تا ببینیم آیا میتوان آنها را به خارج از کشور برد یا نه و یا اینکه برای درمان آنها را به بیمارستان خصوصی ببریم یا خیر؟ شش، هفت ماه از این جلسه میگذرد، در حالی که آن موقع به ما گفتند بعد از یک ماه نتیجه را اعلام میکنند، اما هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده است.
C61A6437
نمیدانیم از عمل زنده بیرون میآییم یا نه
دندانها، معده و چشمانمان به خاطر بیهوشیهای زیاد به مشکل خورده است. همچنین عملهای متعدد باعث شده ایمنی بدنمان نیز پایین بیاید.
وی گفت: ما هر کدام نزدیک ۶۰ تا ۷۰ مرتبه عمل کردهایم و تمام پروندهها و مشخصات عمل را از همه بیمارستانها جمعآوری کردیم، اما هنوز که هنوز است وزارت بهداشت به ما پاسخ درستی نداده است. در تاریخ ۲۷ آذرماه با کلی التماس به دفتر آقای داودی رفتیم، بعد از سه ساعت انتظار من به داخل اتاق رفتم و دیگر دوستانم روی زمین نشستند، چون هیچ صندلی در آنجا نبود. همان روز من از آقای داودی نتیجه جلسه را بعد از شش، هفت ماه جویا شدم و آقای داودی هم گفت ما خودمان این جلسه را برگزار کردیم و به این نتیجه رسیدیم که شما نیازی به بیمارستان خصوصی ندارید. وقتی آنها حتی پرونده پزشکی ما را نداشتند چطور به این نتیجه رسیدهاند؟ نرگس حدود دو سال پیش در بیمارستان دولتی بینیاش را عمل کرد و هنوز که هنوز است بینیاش عفونت دارد.
هزینه دارو نخ بخیه هم از ما میگیرند
سمانه عظیمی با گلایه از وزیر بهداشت و بیتوجهی به وضعیت بچهها گفت: آقای نمکی و آقای داودی به ما گفتند اگر که صلاح بدانیم شما را به بیمارستان خصوصی میفرستیم، اما اگر صلاح ندانیم این کار را نمیکنیم. آنها حتی گفتند اگر تجهیزات نباشد، تجهیزات را برایتان وارد میکنیم، اما هنوز این اتفاق نیفتاده است. او گفت ما پزشکان خوبی داریم، در حالی که همین حالا هم اغلب عملهای ما را دستیاران پزشکی انجام دادهاند ما نمیخواهیم دستیار ما را عمل کند، آنها حتی هزینه داروها و نخ بخیه را هم از ما میگیرند.
او اضافه کرد: من تا به الان ۶۷ مرتبه عمل کردهام، اوضاع طوری شده که هر وقت به اتاق عمل میرویم، نزدیک ۲۰ برگه را امضا میکنیم که اگر اتفاقی افتاد، مسئولیتش با خودمان است. الان دندانها، معده و چشممان به خاطر بیهوشیهای زیاد به مشکل خورده است. عملهای متعدد باعث شده ایمنی بدنمان پایین بیاید.
پدرانمان در شهرهای دیگر كارگری میكنند تا پول عملهایمان تامین شود
دستهایم را دیدم كه از شدت سوختگی استخونهایش سیاه شده بود، به مادرم گفتم دستهایم خوب میشود؟ گفت؛ حتما خوب میشوند. بعد از آن استخوانهای سوخته انگشتانم را پدرم با دستهای خودش به بیمارستان تحویل داد.
۱۳۹۸/۱۰/۲۱