به گزارش نمابه نقل از فارس، «پاتریک سیل» تحلیلگر مشهور انگلیسی در مقالهای در روزنامه فرامنطقهای الحیات نوشت که منطقه خاورمیانه با مرگ، ویرانی و آوارگی دست و پنجه نرم میکند و دهها کشمکش نیز در حال برافروخته شدن است. این منطقه، شرایط و رنجهای کنونی را در کمتر برههای تجربه کرده است.
در زیر متن کامل مقاله پاتریک سیل از نظر خوانندگان میگذرد و لازم به ذکر است انتشار این مطلب صرفا بیانگر دیدگاه نویسنده این مقاله است.
اوضاع سوریه، کشورهای همجوار را هم با مشکل مواجه کرده است
در سوریه، جنگ تلخ میان گروههای هموطن که با حمایت خارجیها انجام می شود، نه تنها موجب مرگ دهها هزار نفر شده که ممکن است کشور را به یک ویرانه بزرگ تبدیل کند. کشورهای همسایه نیز از پیامدهای این جنگ در امان نیستند، ترکیه تلاش می کند مسأله کوچ آوارگان سوری به این کشور و احیای مجدد مشکل مبارزان کرد را حل و فصل کند و لبنان و اردن نیز دستخوش بی ثباتی شده اند. باید دانست که طبق اظهارات برخی کارشناسان بیم آن می رود که اوضاع بدتر هم بشود.
سیستم فدرالی، موجب ضعف عراق شده است
در عراق نیز پس از حمله آمریکا و اشغال وحشیانه این کشور که ۱۰ سال به طول انجامیده، چیزی جز ویرانی و تفرقه به بار نیامده و دیگر خبری از آن عراق قدرتمند نیست. تاکنون صدها هزار عراقی کشته یا زخمی شده و ملیونها تن از آنان نیز آواره شده اند. زیان مادی نیز بسیار گسترده به نظر می رسد و عراق که روزی یکپارچه بود هم اکنون به خاطر ایجاد منطقه مستقل کردنشین در شمال این کشور، ضعیف شده و به صورت فدرالی اداره میشود. با وجود آنکه صنعت نفت عراق در حال بهبود است اما جامعه و سیاست این کشور همچنان در بی ثباتی به سر می برند.
هدف تحریمها علیه ایران تغییر نظام است
آمریکایی ها که در سال 2003 با یک ادعای دروغ – تلاش عراق برای توسعه سلاحهای کشتار جمعی – این کشور را اشغال کردند، اکنون نیز به کمک متحدان خود از طریق تحمیل تحریمهای همه جانبه، حمله سایبری و ترور دانشمندان، جنگی پنهان را علیه ایران آغاز کردهاند. هدف ادعایی اقدامات مذکور این است که ایران از تلاش برای ساخت سلاحهای هسته ای دست بردارد – حال آنکه تا کنون هیچ دلیل محکمی برای اثبات این مدعا ارائه نشده است – اما هدف واقعی این تحریمها تغییر حکومت ایران است.
ناکامی آمریکا و متحدانش در افغانستان
در افغانستان نیز پس از یک جنگ ۱۱ ساله، آمریکا و متحدانش نه تنها نتوانستهاند ثبات را در این کشور برقرار کنند، بلکه قادر به ارائه یک راهبرد مقبول برای خروج از این کشور هم نیستند. احتمال میرود که عقب نشینی سال 2014 – که مورد تصویب قرار گرفته است – به یک عقب نشینی ذلت بار تبدیل شده و افغانستان را به یک جنگ داخلی مرگبار گرفتار سازد. در همین زمان، مصر و تونس سرگرم تلاش برای رام کردن سلفیها هستند و باندهای مسلح لیبی نیز برای گسترش دایره نفوذ خود به رقابت با یکدیگر مشغول شده اند.
عملیات پهپادهای آمریکایی موجب مرگ غیرنظامیان میشود
در مالی هم، شرایط برای جنگ علیه گروههای مبارز اسلامی و اخراج آنها که شمال این کشور را به تسلط خود درآورده و ثبات منطقه ساحلی را تهدید می کنند، فراهم می شود. در پاکستان، یمن، سومالی و به زودی در مالی، عملیاتهای «ترور هدفمند» که توسط پهپادها علیه اسلام گرایان انجام می پذیرد موجب مرگ غیرنظامیان و هراس گروههای صلح طلب میشود و سوء تفاهم و دشمنی میان آمریکا و جهان اسلام را عمیقتر خواهد کرد.
در همین زمان، اسرائیل که مورد بازخواست کشورهای عربی و قدرتهای غربی قرار نمیگیرد، سیاست غصب سرزمینهای فلسطینی را ادامه می دهد و همه عواملی را که ممکن است منجر به عملی شدن راهکار تأسیس دو دولت اسرائیلی و فلسطینی شود نابود می کند. اسرائیل با این اقدامات، خود را در معرض یک کشمکش دراز مدت با جهان عرب و اسلام قرار خواهد داد. این رنجها کی به پایان خواهد رسید؟ چه اقدامات و تصمیمات نابخردانه ای، خاورمیانه را به این وضعیت مصیبت بار سوق داده است؟ اکنون به برخی علل اصلی که به نظر من در این امر دخیل بوده اند اشاره میکنم:
اشغال عراق موازنه قدرت در منطقه را به نفع ایران تغییر داد
الف: همه میدانند که اشغال عراق توسط آمریکا، موجب بروز جنگ داخلی میان اقلیت سنّی و اکثریت شیعی شد و این مسأله به نوبه خود، افزایش خصومتها میان این دو مذهب در کل منطقه را به بار آورد. اشغال عراق نقش منطقه ای این کشور را تغییر داد به گونه ای که عراق تا قبل از این جزء عوامل موازنه قدرت در قبال ایران محسوب می شد اما بعد از اشغال و در سایه حکومت شیعیان به متحد ایران تبدیل شد. این امر موازنه قدرت در منطقه خلیج فارس را به هم زد و موجب نگرانی عربستان و متحدین این کشور در شورای همکاری خلیج فارس شد. ترس از تسلط ایران بر منطقه خلیج فارس، موجبات بروز رویکرد و سیاست منطقه ای عربستان و برخی شرکای این کشور در شورای همکاری خلیج فارس را فراهم کرد. با اینکه نمی توانیم این ترس را کاملاً توجیه کنیم اما قادر به انکار وجود آن هم نیستیم.
کمپ دیوید به نفع اسرائیل رقم خورد
ب: پیمان صلح میان مصر و اسرائیل در سال 1979 باعث خروج مصر به عنوان قدرتمندترین کشور عربی از صحنه رویارویی نظامی شد و هرگونه احتمال دستیابی به موازنه قدرت میان اسرائیل و کشورهای مجاور را از میان برد. بر اساس این پیمان، اسرائیل اجازه یافت تا بدون هر گونه بازخواستی، کشورهای مجاور را مورد حمله قرار دهد و رؤیای خود در تسلط بر منطقه را به واقعیت نزدیکتر کند. شایان ذکر است که اسرائیل در سال 1981 به مرکز هسته ای اوسیراک عراق حمله کرد و در سال 1982 نیز لبنان را به اشغال خود درآورد، چنانکه پس از آن نیز حملات متعددی صورت پذیرفت. در اسرائیل ظهور گروههای راست گرا و احزاب مذهبی افراطی، عزم این رژیم در گسترش اراضی اشغالی، پرهیز از هرگونه سخن پیرامون تشکیل کشور فلسطینی و تداوم تسلط نظامی اسرائیل بر کل خاورمیانه را راسخ کرد.
سیاست آمریکا در اختیار آیپک و نومحافظه کاران طرفدار اسرائیل
ج: اسرائیل به علت تأثیر گذاری یهودیان آمریکا بر سیاست ایالات متحده توانست سیاست جنگی و توسعه طلبانه خود را به اجرا درآورد. به نظر می رسد که کنگره آمریکا در اختیار کمیته مسائل عمومی آمریکا و اسرائیل – آیپک – که یک گروه فشار بزرگ یهودی است قرار دارد. در همین زمان «مرکز سیاست خاور نزدیک واشنگتن» موفق شد اعضای خود را در مناصب اصلی دولتهای پی در پی آمریکا جای دهد و سیاست آمریکا در قبال خاورمیانه را تعریف کند. نومحافظه کاران طرفدار اسرائیل، آمریکا را وادار به جنگ علیه عراق کردند زیرا صدام حسین را خطری احتمالی برای اسرائیل می دانستند، همین گروه امروز نیز از بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل می خواهند به ایران حمله کند. در این شرایط، عجیب نیست که آمریکا نمی تواند روند غصب سرزمینهای فلسطینی توسط اسرائیل را متوقف کند تا چه رسد به اینکه بتواند اسرائیل را وادار به صلح با فلسطینی ها و کشورهای عربی سازد!
اختلاف سران عرب عامل ناکامی و ضعف آنها
د: چهارمین عنصری که وضعیت فاجعه بار منطقه از آن نشأت می گیرد فروپاشی ناسیونالیسم عربی و ظهور جنبشهای مسلح اسلامی است. رهبران عرب نتواستهاند تلاشهای خود را برای حمایت از سیاستهای مشترک هماهنگ کنند و در تعامل با قدرتهای غربی و استفاده از منابع مالی، نفتی و گازی خود برای پیشبرد اهداف عربی نیز ناکام بوده اند. اتحادیه عرب نیز که قربانی اختلافات میان اعراب است، همچنان از هر گونه کمکی در این زمینه عاجز است.
آمریکا باید بداند که دیگر تنها قدرت جهان نیست
حال باید چه کرد؟ چالشهای اساسی پیش روی کشورهای بزرگ عربی و دولت جدید آمریکا چیست؟ روش کنار آمدن آمریکا با موضع متغیرش در جهان، از اهمیت فراوانی برخوردار است. آمریکا دیگر قدرت برتر دنیا نیست و باید با یک نظم نوین و چند قطبی بین المللی، سازگار شود. فروپاشی نسبی آمریکا (در اثر دو جنگ فاجعه بار و سوء رفتار نهادهای مالی این کشور که در کنترل دولت نیستند) با اوجگیری سریع چین و روسیه همراه شده است. چالشها بسیار بزرگ هستند. در وهله نخست باید تلاش کرد تا کشمکش اعراب و اسرائیل حل و فصل گردد و کشور مستقل فلسطینی تشکیل شود زیرا هیچ چیز بهتر از ایجاد ثبات در منطقه نیست. ثانیاً رهبران عرب باید در پی آشتی میان شیعه و سنی برآیند که این امر ممکن است مستلزم تفاهم با ایران باشد، ایران شریک اعراب است و نه دشمن آنها. آمریکا نیز باید در تعامل با ایران به دنبال بازی برد – برد باشد که در این صورت یکی از عوامل خطرناک تنش فروکش خواهد کرد. دست آخر اینکه آمریکا، کشورهای عربی و سایر کشورهای جهان باید برای رفع افراط گرایی اسلامی، راهکاری مشترک بیابند و این کار باید از طریق مذاکره، فرهنگ سازی و تغییر سیاست کشورها – و نه از راه زور – انجام پذیرد.
پاتريك سيل:
آمریكاییها جنگی پنهان علیه ایران آغاز كردهاند
پاتریك سیل در مقالهای نوشت كه آمریكاییها از طریق تحریم، حمله سایبری و ترور دانشمندان، جنگی پنهان را علیه ایران آغاز كردهاند كه هدف آن تغییر نظام ایران است، نه فعالیتهای هستهای.
۱۳۹۱/۸/۲۳