به گزارش نما، شعار نمیدهم و وارد کلیشههای رایج نمیشوم. فقط دلم میخواهد فردای بعد از کرونا ، چیزی شبیه امروز نباشد، دلم میخواهد برای یک بار هم که شده، عدالت آموزشی نه یک رویای بی تعبیر بلکه واقعیتی ملموس باشد و بچههای سیستان و بلوچستان و جنوب کرمان همانقدر عدالت را با گوشت، پوست و استخوان خود حس کنند که بچههای تهران و دیگر کلانشهرهای اعیانی با ظاهری مرفه و پرطمطراق…. چه اشکال دارد، سنگ بنای برابری و عدالت از آموزش آغاز شود؟
اخبار اجتماعی- آموزشی که حق همه است و مطابق اصل سیام قانون اساسی، «دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه مردم تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور بهطور رایگان گسترش دهد.» این قانون به معنای ممنوعیت دوبینی و تبعیض است. وقتی در شهری کوچک و مرزی از یک کلاس ۴۰ تا ۵۰ نفری، فقط ۸ نفر میتوانند از گوشیهای همراه پدر و مادرشان استفاده کنند و وارد کلاس درس مجازی شوند و وقتی بچههای یک روستای دورافتاده باید هر روز گوشیهایشان را بالای یک محدوده مرتفع ببرند تا اینترنت وصل شود، یعنی واژه ۵ حرفی عدالت، موجود نیست.
شاید طرح این مسائل، تولید محتوا از دید یک ژورنالیست باشد و نگارش آن هیچ دردی را دعوا نکند اما دیدگاه آنان که بنا بر جبر جغرافیایی زاده فقرند و در اعماق و درونمایه فلاکت دست و پا میزنند، چنین نیست. چرا که خواهان احقاق حق خویشاند، آنهم در این شرایط اسفبار که باید بپذیریم، ویروس «کرونا»، چهره کریه بیعدالتی را نمایانتر کرده، حداقل این مسئله در حوزه آموزش صادق است. عدم دسترسی دانش آموزان مناطق محروم به اینترنت و آموزشهای مجازی سبب شده بیعدالتی آموزشی، رنگ و رخ بیشتری نشان دهد و به روشنی، شکاف طبقاتی در این زمینه نمود یابد.
اینها نه شعار است و نه حرف و سخنهای کلیشهای. خدا را شکر؛ مطبوعات، مثل سینما نیست که کارگردان با هدف جذب مخاطب و گیشه، محتوای عامهپسند تولید کند، بنابراین هدف از نگارش این متن، نقدی است بر سیاستهای حوزه آموزش و پرورش که سالهاست به مجموعهای از غفلتها و تساهلها مبتلاست و همینها به مراتب از ویروس کرونا، خطرناکتر و مضرتر است. وزیر آموزش و پرورش میگوید :«۳۰ درصد مناطق آموزشی و مدارس، دسترسی ارتباطی برای برقراری آموزشهای مجازی ندارند.» این آمار قصد دارد، وجوه روشنی را نشان دهد، اینکه ۷۰ درصد دانشآموزان به امکانات استفاده از آموزش مجازی و به اینترنت، تلفن همراه، تبلت و وسیلهای که ارتباط را برقرار کند، دسترسی دارند! اما همین سیستان که در اوج محرومیت است از کمبود شدید فضای استاندارد و تجهیزات آموزشی در رنج است و بالطبع به آموزشهای مجازی هم دسترسی ندارد. «علیم یارمحمدی»، نماینده مردم زاهدان در مجلس، تأکید کرده، «استان سیستان و بلوچستان در حوزه کمبود فضای آموزشی، پایین بودن معدل کتبی دیپلم دانش آموزان و کمبود نیروی آموزشی رتبه نخست کشور را دارد.» در چنین نقطهای دم زدن از عدالت بهواسطه برقراری آموزش مجازی، بسیار اغراق گونه است.
*سامانه شاد، باری بر دوش خانوادههای کمبضاعت
اگر بخواهیم کمی به عقب بازگردیم، باید به تعطیلی مدارس اشاره کنیم که سبب دوری دانش آموزان از مدرسه و به دنبال آن عقب ماندن آنها از دروس شد و سپس کوششهایی صورت پذیرفت تا از طریق صدا و سیما و برگزاری کلاسها بهصورت پخش زنده این فاصله جبران شود.
برگزاری کلاسها از طریق صدا و سیما اما تأمینکننده نیاز دانش آموزان و رفع نگرانی والدین نسبت به آموزش فرزندانشان نبود از این رو وزارت آموزش و پرورش تصمیم به راهاندازی شبکهای اختصاصی، مستقل و ایزوله در مالکیت خود با همکاری شبکههای پیامرسان گرفت تا به تعبیری، خلأهای به وجود آمده را برای دانش آموزان رفع کند، راه اندازه شبکه اختصاصی آموزش و پرورش به نام سامانه شاد نهتنها باری از دوش خانوادههای کمبضاعت کم نکرد بلکه گلایه بسیاری را به دنبال داشت چون اغلب افراد در حاشیه شهرهای کوچک و بزرگ از ابتداییترین امکانات رفاهی محروم هستند و دسترسی به گوشی اندروید و نصب این برنامه برای آنها غیرممکن است. به فرض که گوشی تلفن همراه را برای مدتی از کسی امانت بگیرند تا آسیبی به درس فرزند وارد نشود، آنگاه هزینه خرید اینترنت را از کجا بیاورند؟ اصلا تصور کنید، اینترنت هم خریدند، با وضع نامناسب زیرساختهای ارتباطی و قطع و وصلیهای مکرر چه کنند؟
* روستاهایی هست که فقط دو خانواده دانشآموزانش دسترسی به تلفن هوشمند دارند!
مطابق آمار وزارت آموزش و پرورش تاکنون ۲۵۰هزار کلاس در شبکه شاد تشکیل شده و بیش از ۲میلیون و۹۰۰هزار کاربر در این شبکه آموزشی ثبتنام کردند اما با راهاندازی این شبکه شکافهای آموزشی پر شده؟ قطعا چنین نیست.
رستم بامری، معلم روستای کلاتنگ دلگان که تصویر تدریسش به دانش آموزان دبستانی در زیر درختان نخل بلوچستان در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود، ازجمله معلمانی است که در باغ کشاورزی خودش در شهرستان دلگان با رعایت نکات بهداشتی اقدام به برپایی کلاس درس برای دانشآموزانش کرده، چون هیچ کدام از دانش آموزان این معلم نه گوشی تلفن همراه دارند و نه در روستای آنها خبری از اینترنت است. او گفته: « مکان آموزش یا در منزل شخصیام یا در باغ کشاورزی با رعایت فاصلهگذاری اجتماعی است و من و همکارانم سعی کردیم به هر روشی اقدام کنیم تا آموزش تعطیل نشود.»
تعدادی از معلمان مناطق محروم از کمبودها و مشکلات آموزش مجازی میگویند، آنها معتقدند، که در شرایط کنونی دشواری آموزش مجازی برای دانشآموزان این مناطق به قطع و وصلی اینترنت محدود نمیشود، بلکه فقر است که در بین برخی از مردم دیده میشود، خیلیها لوازمی مثل تبلت، تلفن همراه هوشمند یا لپتاپ ندارند. روستاهایی هست که فقط دو خانواده دانشآموزانش دسترسی به تلفن هوشمند دارند!
نازنین مرادی، معلم پایه سوم ابتدایی در «کلات» از شهرستانهای خراسان رضوی است، بسیار از وضع موجود ابراز نارضایتی میکند. او تأکید میکند: «تدریس در بستر فضای مجازی و یا شبکه شاد ایدهای برای همه دانشآموزان نیست. آنان که ساکن مناطق محروماند و دسترسی به گوشیهای هوشمند ندارند، از آموزش جا میمانند. دلِ آموزش و پرورش به تدریس مجازی خوش است، درحالیکه اینجا (کلات) برخی خانوادهها تلفن همراه معمولی ندارند، چه رسد به تلفن هوشمند، تازه اگر هم داشته باشند، مشکل خرید بستههای اینترنتی دارند. خیلی از خانوادهها آنقدر بیبضاعتاند که حاضرند بهانهای جور شود و مانع ادامه تحصیل فرزندشان شوند و این بهانه را ناخواسته آموزش و پرورش به دست برخی خانوادهها داده است، من و امثال من نگران فردای بعد از کرونا هستیم، فردایی که شاید نابرابریهای آموزشی پررنگتر شود!»
رضا اسدی، معلم یک مدرسه در باهوکلات دشتیاری است. او ۳۰ دانشآموز کلاس اول دارد که فقط چند تا از دانشآموزانش دسترسی به تلفن هوشمند دارند. مسئله بغرنجتر آنجاست که روستا اینترنت ندارد و دانشآموزان مجبورند کیلومترها راه بیایند تا به جایی برسند که به شبکه اینترنت وصل است. او توضیح میدهد: «در این شرایط امکان استفاده از شبکه شاد وجود ندارد و اینگونه طرحها برای دانش آموزان مناطق برخوردار مفید است، نه اینجا که مجبوری به همان چند دانشآموز دارای گوشی هوشمند درسی بدهی تا آنان جزوهای تهیه کنند و در اختیار دیگر دانشآموزان قرار دهند. حتی گاهی خانوادههایی که نگران عقبماندگی درسی بچههایشان هستند و گوشی هوشمند ندارند، تماس میگیرند و کلی التماس و خواهش که از پشت تلفن درس بده.»
* شیوع کرونا مثل نورافکنی بر نابرابریهای آموزشی افکنده شد
مریم صادق ملکی؛ در روستای تبادکان از توابع بخش مرکزی مشهد، معلم چهارم دبستان است، تلویزیون را عادلانهترین شیوه برای آموزش از راه دور در شرایط فعلی میداند. اما راهاندازی شبکه شاد و مانورهای تبلیغاتی در مورد آن را مخالف اصل برابری و عدالت آموزشی توصیف میکند. او میگوید، «در روستای تبادکان، همه بیش و کم تلویزیون دارند اما گوشی هوشمند به تعداد انگشتهای دست موجود است. بنابراین تصمیمات خلقالساعه برای راهاندازی شبکه شاد و یا تأکید بر فضای مجازی و نادیده گرفتن گروههای آسیبپذیری که توان داشتن گوشی هوشمند و دسترسی به اینترنت ندارند، با آنچه در قانون تأکید شده، همخوانی ندارد. به نظر میرسد، هریک از وزرای آموزش و پرورش آنقدر در طول سالیان دراز درگیر خدمترسانی در مناصب مدیریتی بودهاند که احتمالا فرصت نکردهاند ببینند در مدارس قشر فرودست چه میگذرد و دانش آموزِان بیبضاعت و محروم چگونه روزگار میگذرانند؟ اصلا میدانند خانوادههایی هستند که حتی در حالت عادی به نان شب محتاج هستند
– چه برسد به این روزها که کسبوکارها به دلیل شیوع کرونا دچار رکود شده. هیچ میدانند کارگر روزمزد چگونه روزگار میگذراند؟ و یا آن دستفروش و پیک موتوری که این روزها بازارش بهکلی تعطیل شده است حتی خودش هم گوشی هوشمند ندارد چه برسد به فرزندش، چگونه میتواند اوامر وزیر را موبهمو اجرا نماید؟ آیا میدانند که برخی دانش آموزان ایام مدرسه را برای انجام کارهای موقت و کسب درآمد در کلاسهای حضوری شرکت نمیکنند. میدانند مدارس زیادی فاقد حتی کلاس و همچنین اینترنت هستند؟»
بیتردید آموزش در سالهای اخیر همواره با مسئله شکاف و بیعدالتی روبهرو بوده و این روزها شیوع بیماری کووید ۱۹ هم بار جدیدی بر آن اضافه کرده است. باری که عمدتا از کیفیت آموزش مدارس دولتی و در مناطق کمبرخوردار میکاهد. به گفته «دکتر حسین حجت پناه»- جامعهشناس، شیوع کرونا مثل نورافکنی بر نابرابریهای آموزشی افکنده شد. «حجت پناه» در گفتوگویی که برای بررسی تبعات بیماری کووید ۱۹ بر عدالت آموزشی با او انجام دادیم، تأکید میکند: «آموزش مجازی، قشربندی اجتماعی را دوباره بازتولید میکند. ما میدانیم بسیاری از مناطق ایران ازجمله هرمزگان و سیستان و بلوچستان، نقاط محرومی هستند و حتی برای قوت لایموت خود هم دچار مشکلاند و موبایل هم ندارند بنابراین پیامی که از این طریق به ما القاء میشود، این است، کسانی که به تلفن همراه و اینترنت دسترسی داشته باشند، میتوانند از آموزش بهرهمند شوند و آنان که ندارند از گردونه حذف میشوند.»
او با تأکید بر اینکه، کرونا پدیدهای است که هنوز بسیاری از ابعادش ناشناخته مانده و تأثیرات اجتماعی خودش را بعدها نشان میدهد، عنوان میکند: «این ویروس یک نوع ورشکستگی معرفتی و فلسفی را در جهان ما ایجاد و پرسشهای جدیدی را هم از منظر شناختی – معرفتی و هم بهصورت عام و خاص به وجود آورده، بهویژه در آموزش، این سؤال مطرح است: «آیا کرونا نابرابریها را در آموزش بیشتر کرده؟»
این جامعهشناس پیش از پاسخ به این پرسش، از تعطیلی مدارس در چهارم اسفند و ایجاد شرایط جدید در حوزه آموزش و پرورش میگوید و اینکه مسئولان به آموزش مجازی روی آوردند اما این آموزش پارادوکسهایی را در جامعه ما ایجاد کرده ۱-استفاده از برخی اپلیکیشنها و رسانههای مجازی طبق قانون برای شهروندان ایرانی ممنوع است و از سوی دیگر قوانین و سیاستگذاریهای آموزش و پرورش، بهگونهای بوده که در این مسئله دچار تناقض شده، در گذشته وزارت ارتباطات، سیمکارتهای دانشآموزی به فروش میرساند اما قوانین انضباطی مدارس و کتابهای درسی، به شکلی بود که دانش آموزان را نسبت به استفاده از فضای آموزش مجازی نهی میکرد اما امروز به این آموزش روی آورده، در این میان اگرچه برخی پیامرسانها نظیر واتساپ، فیلتر نیست اما مشکل فرهنگی دارد چون شماره تماس مشخص است. بههرحال آموزش و پرورش چارهای اندیشید و نرمافزاری مجازی به نام شاد را راهاندازی کرد و کیفیت و سرعت این نرمافزار بسیار پایین است و امکان استفاده از چنین فضایی وجود ندارد. درنتیجه مدارس به خاطر فشار اولیاء از تلگرام استفاده میکنند، این در حالی است که چند روز پیش، مسئول حراست وزارت آموزش و پرورش استفاده از این اپلیکیشنها را ممنوع و مغایر با قانون خواند و اینها نمایانگر پارادوکس است و بهمثابه انجام امر آموزش توسط ابزاری غیرقانونی است. مشکل دیگر این است که ما اصولا برای آموزش و پرورش مجازی، جامعهپذیر نشدهایم، نه معلمان آموختهاند که چگونه در فضای مجازی آموزش بدهند و نه دانش آموزان ما به چگونگی بهره بردن دروس از این فضا، جامعهپذیر شدهاند. در حال حاضر بسیاری از آموزشهایی که داده میشود، مناسکگرایانه است به این معنا که نمایشی میدهیم اما آن اهداف را تأمین نمیکنیم و بازهم مسئله در همین حد باقی نمیماند و مسئله دیگر این است که آموزش مجازی، قشربندی اجتماعی را دوباره بازتولید میکند. ما میدانیم بسیاری از مناطق ایران ازجمله هرمزگان و سیستان و بلوچستان، نقاط محرومی هستند و حتی برای قوت لایموت خود هم دچار مشکلاند و موبایل هم ندارند بنابراین پیامی که از این طریق به ما القاء میشود، این است، کسانی که به تلفن همراه و اینترنت دسترسی داشته باشند، میتوانند از آموزش بهرهمند شوند و کسانی که ندارند از گردونه حذف میشوند. حتی برای بسیاری از دانش آموزان در حاشیه تهران که در ردههای سنی مختلف قرار دارند، امکان دسترسی به آموزش مجازی فراهم نیست و اگر بر مقوله آموزش مجازی تأکید کنیم باعث حس سرخوردگی این خانوادهها میشود.»
*راهکار نهایی
این جامعهشناس تأکید میکند: «اگر نگران کیفیت آموزش هستیم، این نوع آموزش، کیفیت را تأمین نخواهد کرد. راهکار این است که تا زمان تعطیلی مدارس، آموزش مجازی برداشته شود و یا این سال تحصیلی را ملغی اعلام کنند، ممکن است به ظاهر چنین تصور شود که دانش آموزان یک سال عقب میمانند اما پاسخ این است، «مگر در آموزش مجازی یک سال جلوتر رفتهاند؟» ما نسبت به بحث آموزش مجازی دچار سردرگمی مطلق هستیم، آنهایی که به چنین فضایی دسترسی ندارند چگونه باید بیاموزند؟ آنهایی که از این فضا استفاده میکنند، آیا دروس را میآموزند و معلم چگونه میتواند میزان سنجش دانش آموزان را بسنجد طوری که این سنجش عادلانه و علمی باشد. بیتردید نه معلم دانشپذیر شده و نه آموزش و پرورش ما نسبت به امر آموزش مجازی، جامعهپذیر است در بطن این عدم جامعهپذیری دهها مفهوم وجود دارد. مگر اینکه آموزش مجازی حتیالمقدور برای دانشآموزانی وجود داشته باشد که چنین امکانی دارند. با این همه به نظر میرسد، بهترین راهکار، تکرار سال تحصیلی۹۹- ۹۸است. این امر، مسبوق به سابقه بوده است و در دوران انقلاب فرهنگی، مدتی دانشگاهها را تعطیل کرده بودند. ضمن اینکه دانشگاهها و مدارسی در کشورهای توسعهیافته نظیر اروپا و آمریکا وجود دارد که از همان روز اول، حرفی از آموزش مجازی نزدند و فقط دو کشور ایران و افغانستان بر فراهمسازی چنین فضایی تأکید و اصرار داشتهاند در حالی که کشورهای پیشرفته بهرغم مهیا بودن بسترهای آموزش مجازی تأکیدی بر تحقق این امر نداشتهاند. بنابراین کرونا به لحاظ معرفتی، نسبت نامتناسب ما و جهان را نشان داد. ما در جهانی زیست میکنیم که به فضای مجازی نیاز داریم اما هنوز سرعت اینترنت در ایران پایین است و یکی از مشکلات همین است. در اسفندماه که اوج بحران کرونا در ایران بود، سرعت اینترنت بسیار پایین بود بنابراین سیاستها و رفتارهای دوگانه و متناقض معنایی ندارد و به همین علت میتوان تأکید کرد که اقدامات مسئولان پیرامون آموزش مجازی، نمایشی است و ما در دولت هیچگونه دغدغهای نسبت به آموزش کیفی احساس نمیکنیم.» «حجت پناه» بر این باور است که «تفکر در بحران زائیده میشود، قطعا یکی از مسائلی که در دوران پساکرونا با آن مواجه خواهیم بود، یک زایش زبانی است و هر زایش زبانی یک زایش تفکری هم خواهد داشت. جهان پساکرونا دیگر این جهانی نیست که ما امروز با ابعاد ذهن خودمان میسنجیم، جهان متفاوتی است و اتفاقا یکی از تفاوتهای جهان پساکرونا این است که مردم به نهادهای اجتماعی بدبین خواهند بود، چه آن کشورهایی که نهادهای اجتماعیشان، موفقتر عمل کردهاند و چه کشورهایی که نهادهای اجتماعیشان ناکام ماندهاند، منتها با یک تغییرات اساسی چه از نظر ارزشی و فرهنگی و چه از نظر کنشگری در شرایط پساکرونا روبهرو خواهیم بود و نمیتوانیم بگوییم در جهان پساکرونا، شکاف طبقاتی و بیعدالتیهای آموزشی از بین خواهد رفت. حتی شاید به گونه دیگری بیشتر و عمیقتر شود. چون از لحاظ اقتصادی، جهان دچار نوعی از ورشکستگی است و میتوان پیشبینی کرد در جهان بعد از کرونا، حقوق قشرهای محروم جامعه پایمال شود و شاید امکان زیست و تأمین مقدمات خود را هم نداشته باشند و در تقسیم و توزیع منابع، حداقل در کشور ایران، تبعیض فراوانی وجود دارد و معتقدم حتی اگر کرونا تمام شود. بحران تمام نمیشود و این یکی از ویژگیهای کروناست. بحران کرونا، آبستن زایش بحرانهای بعدی است و جهان دوره سخت دیگری را پیش رو دارد. نمیتوان با قطعیت سخن گفت اما بیتردید در حوزه آموزش، یک سری سیاستهای غلط از گذشته داشتهایم و آن درجهبندی انسانهاست و در کسب سرمایههای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و منزلت هم این مسئله وجود دارد. ما کاملا در جامعه خودمان، انسانهای درج
دلهایی كه از بیعدالتی شاد نیستند
شعار نمیدهم و وارد كلیشههای رایج نمیشوم. فقط دلم میخواهد فردای بعد از كرونا، چیزی شبیه امروز نباشد، دلم میخواهد برای یك بار هم كه شده، عدالت آموزشی نه یك رویای بی تعبیر بلكه واقعیتی ملموس باشد و بچههای سیستان و بلوچستان و جنوب كرمان همانقدر عدالت را با گوشت، پوست و استخوان خود حس كنند كه بچههای تهران و دیگر كلانشهرهای اعیانی با ظاهری مرفه و پرطمطراق.... چه اشكال دارد، سنگ بنای برابری و عدالت از آموزش آغاز شود؟
۱۳۹۹/۲/۱۰