نسخه چاپی

«مِلداش» نشان می‌دهد كار روحانیان چقدر سخت است/ خیلی از نویسندگان با زندگی روحانیان آشنا نیستند

عکس خبري -«مِلداش» نشان مي‌دهد کار روحانيان چقدر سخت است/ خيلي از نويسندگان با زندگي روحانيان آشنا نيستند

ما درباره خیلی از مسائل، روایت ها و مستندات و آثاری داریم كه ما را با زندگی و مسائل مختلف آشنا می كند اما متاسفانه در مورد روحانیت چنین چیزی وجود ندارد.

به گزارش نما داستان «مِلداش» را مهدی کرد فیروزجایی به تازگی در انتشارات معارف منتشر کرده است. حکایت یک طلبه که برای تبلیغ از شهر و دیار خود هجرت کرده و با حوادث و اتفاقاتی روبرو می شود و سعی دارد آن ها را به بهترین و اسلامی ترین شیوه حل کند.

آقایان مهدی کُرد فیروزجایی، حامد اشتری و محمدحسین فاضل به بهانه انتشار این کتاب، مهمان مشرق بودند و ساعتی درباره این کتاب با هم گپ زدیم. حاصل این نشست عصرانه، پیش روی شماست.

**: آقای فیروزجایی! داستان تان را در یک پاراگراف چگونه تعریف می کنید تا مخاطب به خواندن این کتاب ترغیب شود؟

فیروزجایی: ملداش داستان طلبه مبلغی است که همسرش دچار بیماری ناباروری است و به دنبال درمان ایشان می روند اما نتیجه نمی گیرند. خانم ایشان دچار بیماری روانی می شود و تشنج می کند. پزشک ایشان می گوید باید خیلی مراعات حال خود را بکند. برای اینکه حال همسرش بهتر بشود او را با خودش به یک مکان خوش آب و هوای تبلیغی می برد. در آنجا اتفاقاتی می افتد که باعث می شود حال همسرش بدتر شود.

**: دلیل حرام شدن آن گاو من را خیلی خوب قانع نکرد و به نظرم «ملداش» خیلی زود زیر بار اشتباه خودش رفت. چرا به راحتی این مسئله را قبول کرد؟

حامد اشتری: ما باید در جهان داستان به این مسئله نگاه کنیم. جهان داستان نوعی جهانی است که فقاهت بر آن سایه افکنده است. در جهان داستان ایشان مسئله شخصیت از جنس مسئله احکام دین است. احکام دین گاهی اوقات دارای تبصره هایی است. غفلت از این تبصره ها باعث شده که این آقا حکم اشتباه بدهد و شرعا هم به عنوان یک روحانی مسئولیت دارد. باید دقت می کرد که بگوید اگر در حد پلک زدن هم باشد این گاو زنده محسوب می شود. این ریزه کاری ها را مطرح نکردن نشان می دهد کار روحانیون چقدر کار سختی است.

**: بلد نبوده است یا غفلت کرده؟ یا موقعیت طوری بوده که می خواست سریع تر به نماز برسد؟

حامد اشتری: تقریبا هر دو.

**: اگر در موقعیت دوم باشد آیا بازهم دینی بر گردن او هست؟

حامد اشتری: بله.

**: یعنی در هر شرایطی اگر از یک روحانی سوال پرسیده شود باید کامل ترین جواب را بدهد؟

فیروزجایی: فلسفه حضور روحانی این است که پاسخگوی سوالات مردم باشد.

**: بله ولی باید شرایط او را هم در نظر گرفت که در چه شرایطی از او سوال پرسیده می شود و آیا امکان پاسخگویی به سوال را دارد یا خیر.

فاضل: چیزی که باید به آن دقت کنیم این است که نویسنده زیست یک روحانی را در داستان می آورد و تفاوتی که این جا وجود دارد این است که یک فرد روحانی می داند که چقدر می تواند خطا کند ولی برای یک فرد غیر روحانی خیلی چیزها وجود دارد که باعث شود از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند.

**: یعنی او باید در آن شرایط به آن فرد می گفت که من الان نمی توانم پاسخ تو را بدهم و بعد از نماز بیا تا جواب سوالت را بگیری؟

فاضل: ملداش در همان ابتدا تسلیم می شود چون می داند ایراد از خودش بوده است ولی اگر یک فرد غیر روحانی بود به این راحتی تسلیم نمی شد.

**: من یک مخاطب عادی هستم و این مسئله را چگونه باید از داستان متوجه بشوم؟

حامد اشتری: شما یک مخاطب عادی هستی که با شخصیتی رو به رو شدی که روحانی است.

**: بله این پذیرش از نگاه روحانی طبیعی است ولی از دید مخاطب عام چطور؟ برای من مخاطب این مسئله که این فرد به سادگی تسلیم می شود قابل پذیرش نیست. البته از منظر روحانی این مسئله طبیعی است ولی همه مخاطبین از این منظر به داستان نگاه نمی کنند.

حامد اشتری: غیر از منظر روحانی ما می خواهیم بگوییم که برای جنس روحانی طبیعی است. این نوع تسلیم شدن با جنس شخصیت همخوانی دارد. ما زیست جهان شخصیتی را تصویر می کنیم که دائما به حلال و حرام فکر می کند. به ریز نکات و گام هایی که برمی دارد می اندیشد. ما با روحانی روبه رو هستیم که در درون با خودش صحبت می کند و خودش را مورد سوال قرار می دهد. مثلا ما یک شخصیت آهنگر داریم که بعد از اینکه آهن خود را با پتک می کوبد دو بار در آب فرو می کند. اگر شخصیت این آهنگر خوب از آب در آمده باشد می تواند این باور را در مخاطب به وجود بیاورد که حتما دلیل قانع کننده ای برای کارش داشته است ولی اگر شخصیت آهنگر خوب نباشد همه تصمیمات او زیر سوال می رود.

**: از نظر شما به عنوان یک منتقد این شخصیت روحانی به خوبی در آمده است؟

حامد اشتری: به نظر من در بین آثاری که در ادبیات داستانی ما با محوریت یک شخصیت روحانی وجود دارد که من تقریبا همه آن ها را خوانده ام، این اثر از استاندارد سلامت بالایی برخوردار است. در برخی آثاری که من خوانده ام شخصیت روحانی که نویسنده ترسیم می کند آن قدر عرفی و زمینی و گاهی روشنفکر است که برای مردم زمانی که آن اثر را می خوانند قابل لمس نیست. عده ای دیگر از نویسندگان هم شخصیت خود را غیرزمینی و غیر قابل دسترس نشان می دهند. این اثر از این حیث جزو بهترین آثاری است که توانسته حد وسط را رعایت کند. ما با روحانی روبه رو هستیم که هم دغدغه های زمینی و هم دغدغه های علمی خودش را دارد؛ نه آن قدر قدسی است که ما نتوانیم او را درک کنیم و نه آن قدر عرفی است که ما متوجه روحانی بودن او نشویم. به دلیل اینکه در این شاخصه اثر استانداردی است توانسته از پس روایت داستان یک روحانی بر بیاید ولی به این معنا نیست که این اثر کاملا بی نقص است.

**: کلیشه ای که این سال ها خیلی با آن مواجه شده ایم این است که روحانی را برای تبلیغ به جایی ببرند و اتفاقات داستان در چنین شرایطی رخ بدهد. شما از ابتدا در این فکر نبودید که این کلیشه را بشکنید؟

فیروزجایی: اشکال آن چیست؟

**: این اتفاق در دنیای داستان و روایت زیاد است به طوری که هر چیز خوبی که با محوریت روحانی نوشته شده در چنین فضایی ترسیم شده است. ما یک روحانی که کارمند یا معلم باشد و یا در دانشگاه تدریس کند را نمی بینیم. فقط با روحانیانی رو به رو هستیم که در مناسب های خاص برای تبلیغ به شهرها یا روستاهای دیگر می روند.

فیروزجایی: من از ابتدا می خواستم یک رمان تبلیغی بنویسم. مانند این است که به یک کار دفاع مقدسی خرده بگیرید که چرا داستان در میدان جنگ اتفاق می افتد. اقتضای ذات اثر این است که در چنین فضایی باشد. من هم از ابتدا می خواستم رمانی درباره یک روحانی مبلغ بنویسم.

**: تبلیغ فقط تابع جغرافیا نیست و لزومی ندارد که یک روحانی از جایی به جایی دیگر کوچ بکند می تواند در محله خودش هم این کار را انجام دهد.

فیروزجایی: هجرت در امر تبلیغ اتفاق قابل توجهی است حتی آیات و روایاتی هم در این مورد وجود دارد و علاوه بر این با یک داستان درام هم جور در می آید و داستان را شکل می دهد. شاید این اتفاق تکراری باشد ولی نسبت به آثار مشابه نوع دیگری به آن پرداخته شده است. آثار درباره جنگ زیاد است ولی همینگوی به شکلی به آن می پردازد و چخوف به شکل دیگری.

**: بله ولی چون مخاطبین کتاب بیشتر در شهرهایی هستند که با روحانیانی رو به رو می شوند که در آن شهر زندگی می کنند شاید چنین فضایی برای شان قابل لمس نباشد. ما به آثاری نیاز داریم که یک روحانی همسایه را ترسیم کند و نسبت ما را به یک روحانی همسایه مشخص کند. من گاهی به این مسئله فکر می کنم که اگر یک همسایه روحانی داشتم زندگی برایم سخت تر می شد یا آسان تر.

فیروزجایی: ان شاءالله در این زمینه هم کتابی خواهم نوشت. البته ملداش را هم اگر ادامه بدهم می توانم کنار مردم قرارش دهم. او یک آدم متفاوت به لحاظ زیستی نیست.

**: اینکه به یک کلبه چوبی می رود نشان می دهد که در یک بافت متفاوت از روستا است. این مسئله نشان می دهد که مدت محدودی را میان این مردم به سر می برد. من فضای این داستان را در یکی از روستاهای چمستان تصور کردم به دلیل اینکه در برخی قسمت ها زیرنویس مازندرانی داشت و حتی کلبه او را یک کلبه محقر دیدم که از سطح زندگی استاندارد مردم پایین تر بود.

فیروزجایی: این روستا یک روستای ییلاقی است و در روستاهای ییلاقی خود مردم هم موقت هستند. در پایان رمان هم مردم می خواهند از آن جا بروند.

حامد اشتری: ادبیات دراماتیک ما تا قبل از انقلاب مورد توجه قرار نمی گرفت و نویسنده ای که کامل این فضا را درک کند و خودش تجربه طلبگی و روحانیت را داشته باشد وجود نداشت. خیلی افرادی که نویسنده هستند شغل خود را روایت کرده اند. برخی نویسنده ها هم نگاه خوبی به روحانیت نداشتند و اکثر روایت ها یا به طعنه هستند یا در آن ها روحانی نقشی منفی دارد. این حرکت نو خیلی وقت نیست که اتفاق افتاده است و فعلا گام اول است.

**: اما گام اول بسیار آرامی است.

حامد اشتری: بله متاسفانه.

**: می خواهم از اقای فاضل بپرسم که اساسا برای نوشتن در مورد روحانی باید طلبه بود؟

فاضل: من فکر می کنم آن قدر ضروری نیست همان طور که آقای اشعری در بخشی از رمانش که درباره فرانسه می نویسد به آن جا نرفته است. با کمی اطلاعات و پرس و جو می توان به راحتی شخصیت روحانی را ترسیم کرد. همان طور که خودتان به این نکته اشاره کردید من هم متوجه نشدم که این شخصیت چرا این قدر زود ایراد خودش را پذیرفت. آقای فیروزجایی چون تجربه طلبگی را دارند به راحتی توانستند این زیست را به وجود بیاورند. اگر یک فرد غیر روحانی بود شاید هزارتا توجیه و دلیل می آورد و زیر بار اشتباهش نمی رفت.

**: تقریبا همه کسانی که در این حوزه کار می کنند سابقه طلبگی داشته اند؟

حامد اشتری: تقریبا نویسندگان تمام داستان هایی که روحانی شخصیت محوری آن بوده این تجربه را داشتند.

فیروزجایی: غیر از ملداش چهار کار دیگر داریم.

حامد اشتری: کتاب هایی داریم که روحانی در آن ها وجود داشته باشد ولی شخصیت اصلی نباشد.

**: کار شما هم جزو کارهای این چنینی است؟

فیروزجایی: بله ولی مفهوم طلبگی در کار من به این پررنگی نیست. به نظر من اگر چیزی تجربه دست اول نویسنده نباشد و بتواند این تجربیات را به امری درونی تبدیل کند و با آن ها زیست کند می تواند چنین کتاب هایی بنویسد کما اینکه خیلی از چیزها را نویسنده تجربه نکرده و صرفا به کمک قوه تخیل خود کار را پیش برده است. ولی باید به طور کامل درباره چنین مسئله ای تحقیق کند.

**: ولی این کار خیلی زمان بر است.

حامد اشتری: بله. یک بزرگی می گفت اگر نویسنده ای روایات این چنینی بنویسد تازه می توان او را نویسنده خطاب کرد یعنی از قالب خودش در بیاید و در یک قالب دیگر قرار بگیرد و با استفاده از قوه تخیل خود یک داستان خلق کند.

**: من فکر می کنم ترسی وجود دارد نسبت به اینکه یک نویسنده عام درباره روحانیت بنویسد.

حامد اشتری: خیلی ها هستند که طلبه هستند ولی هیچ کدام به فکر نویسندگی نیفتادند. دغدغه اینکه بخواهند مردم را با زندگی روحانیون آشنا کنند به اندازه کافی وجود نداشته و الان کمی شرایط دارد تغییر می کند و بهتر می شود.

**: کار جدیدی در این حوزه در حال تولید هست؟

فیروزجایی: من یک سری خاطرات تبلیغ در زندان دارم که به نظرم کار خوبی است و یک روایت مستند است.

حامد اشتری: کاری هم هست که بنده دارم به نویسنده آن کمک می کنم. نام کتاب روایت های کرونایی است که از دید طلابی که کار جهادی کرده بودند نوشته شده است که همسر یک طلبه آن را به رشته تحریر در آورده است.

فیروزجایی: در کارگاه نشر معارف هم یک رمان را آقای کشمیری دارند می نویسند.

**: در معارف هم همراهی با نویسنده از صفر تا صد وجود دارد؟

فیروزجایی: بله ما دو کارگاه رمان در آن جا داریم.

حامد اشتری: یک کار هم خانم جهادی دارد که نمی دانم به کجا می رسد.

فاضل: یکی از دلایلی که نویسنده ها نمی توانند یک روحانی را شخصیت رمان خود کنند این است که یک طلبه را از نزدیک نمی بینند و با زندگی او آشنا نیستند و خیلی برای شان سوال درباره زندگی آن ها وجود دارد و به خوبی نمی توانند زندگی آن ها را درک کنند همان طور که ما نمی توانیم زندگی معدن کاران را درک کنیم و سختی کار آن ها را متوجه شویم.

حامد اشتری: ما درباره خیلی از مسائل، روایت ها و مستندات و آثاری داریم که ما را با زندگی و مسائل مختلف آشنا می کند اما متاسفانه در مورد روحانیت چنین چیزی وجود ندارد. مثلا یک نویسنده که گاهی یک روحانی را با موتور خود تا جایی می رسانده در قسمتی از رمانش یک سید وجود دارد چون او با یک روحانی آشنا شده است و درکی از او پیدا کرده است.

**: ضمن اینکه کمی ترس هم برای نویسنده وجود دارد که بعدها به برخی مسائل متهم نشود... رشد طلابی که اهل نوشتن باشند و در مورد تجربیات خود هم بنویسند در این چند وقت اخیر به چه صورت است؟ در یک دوره با کار آقای دیزگاه شروع شد و در حال اوج گرفتن بود ولی انگار متوقف شد.

حامد اشتری: خیر این طور نیست چون آقای دیزگاه بیشتر با رسانه ها در تماس بودند، رسانه ها بیشتر از اثر ایشان مطلع شدند.

**: منظورم این است که بعد از ایشان کار آقای خداوردی و دیگر روحانیون را می بینیم.

حامد اشتری: اصل این حرکت با کلاس های داستان نویسی که در دفتر تبلیغات شکل گرفت شروع شد که در دوره های اول آن آقای مظفر سالاری و دیگر طلبه ها در آن فعالیت می کردند و این افراد شروع به نوشتن کردند.

**: اساتید این دوره ها چه کسانی بودند؟

حامد اشتری: افرادی از تهران می آمدند مثلا مرحوم نادر ابراهیمی رفت و آمد داستانی داشتند.

**: اساتید در حد استاد نادر ابراهیمی بودند؟

حامد اشتری: بله و مدرسان خیلی خوبی هم بودند و نسل های اول و دوم را شکل دادند. الان قوی تر پیش می رود و علاقه مندان و طلبه ها می توانند در قم به این کارگاه ها مراجعه کنند. خانم های طلبه مانند خانم جوادی و خانم تقی زاده که کتابی با عنوان «جوادی کجایی» در انتشارات شهید کاظمی دارند هم در این کلاس ها شرکت می کنند. همسران برخی طلبه ها مانند خانم کاردانی هم در این کارگاه ها شرکت کردند و داستان نویسی را به صورت حرفه ای دنبال می کنند و آثار خوبی هم خلق می کنند. این نسل کاملا آموزش دیده و آماده هستند.

**: پس بخشی از این اتفاق خانم های طلبه هستند که ما اصلا متوجه نشده بودیم.

حامد اشتری: بله مثلا خانم اعظم عظیمی که در شهرستان ادب مجموعه داستان و رمانی هم در دست چاپ دارد و در مشهد آموزش می دهد، طلبه هستند.

**: بخشی دیگر از نویسنده ها هم طلاب بدون لباس روحانیت هستند و بخش محدودی هم مانند آقای سالاری لباس روحانیت بر تن دارند. پس رشد خوبی در این زمینه وجود دارد. کارگاه های آموزشی هم در قم رشد خوبی داشته و به این میزان در تهران چنین کارگاه هایی نداریم.

حامد اشتری: چرا در تهران هم چنین فضاهایی وجود دارد.

**: در جبهه انقلاب در قم بیشتر است. در یک مقطعی در قم چند گردهمایی های خوب برگزار می شد و افرادی هم از تهران دعوت می شدند.

حامد اشتری: بله الان هم کرونا باعث تعطیلی این گردهمایی ها شده است. مثلا گردهمایی های معارف، حوزه هنری و دوره های مختلفی در همه جای قم برگزار می شد.

**: نکته ای که درباره نشست های قم وجود دارد استمرار آن است.

حامد اشتری: قم خروجی خوبی هم داشت مثلا در جشنواره داستان های انقلاب همیشه دو یا سه نفر از قم کاندیدا می شدند یا در چند دوره اخیر جلال نویسندگان خارج از مرکز مانند قم موفق می شوند.

**: از نظر اثر به نظرم هنوز جای پیشرفت وجود دارد.

حامد اشتری: بله. به نظرم این نسل نوید آثار خیلی خوبی را در آینده به ما می دهد.

در رشت و گیلان من کارگاه داستان نویسی با محوریت ارزشی سراغ ندارم.

**: آیا ما به اندازه کافی ناشر داریم که این موج اثری که در راه است را پوشش بدهند؟

فیروزجایی: من معتقدم با تمام این حرف ها ما اثر کم داریم.

**: یعنی الان ناشرها آماده تر هستند؟

فیروزجایی: بله یک نشر اگر حرفه ای کار کند به طور متوسط می تواند سالی بیست اثر تولید کند. جمکران، معارف، شهرستان ادب، سوره مهر و ناشرانی از این دست زیاد هستند.

**: ناشرانی که در قم هستند چطور؟

فیروزجایی: چهار ناشر حرفه ای هم در قم حضور دارند که جمال را هم می توانیم به آن ها اضافه کنیم.

**: جمال بزرگسال کار می کند؟

حامد اشتری: کار روی رمان های نوجوان را شروع کرده است.

فیروزجایی: ما حدودا باید سالی ۱۰۰ کتاب در قم تولید کنیم ولی این تعداد کتاب تولید نمی شود.

**: اگر یک نویسنده در قم بخواهد کار ارزشی بنویسد معطل ناشر نمی شود؟

حامد اشتری: خیر اگر کتاب او از یک استانداردی برخوردار باشد معطل نمی شود. مثلا در دهه هشتاد اگر شخصی یک اثر می نوشت باید دنبال ناشر و پخش و مسائل دیگر می بود اما در حال حاضر تا حدودی این زیرساخت ها شکل گرفته است. تعداد نشرها بسیار زیاد شده است و حتی سه یا چهار نشر ارزشی مختلف از نویسنده توقع یک اثر دارد.

**: در حوزه روایت از لحاظ آموزش چه پیشرفت هایی داشته ایم؟ به نظرم در حال حاضر مخاطب روایت هایی را که قالب داستانی داشته باشد و به نوعی ناداستان باشد ترجیح می دهد.

حامد اشتری: من با این حرف به صورت کلی مخالفم. به دلایل خارجی روایت هایی از دفاع مقدس و جنگ مورد استقبال قرار گرفته و مردم به سمت آن آمدند. دلیل این که علاقه مخاطب از قصه های خلاقه به سمت ادبیات روایی رفته این است که در ادبیات خلاقه ما آثار قصه گو حضور کمرنگی دارد. در غرب آثار قصه گو حضور فراوانی دارد.

**: این نوع آثار کم هست ولی این رویکرد وجود دارد در رابطه با آثاری که قصه گو نیستند ولی مخاطب می داند با یک اثر مستند کامل طرف است.

حامد اشتری: کم کاری هست و توازن هم وجود ندارد. مثلا ما در جاهای دیگر دنیا می می بینیم بیست درصد روایت و هشتاد درصد ادبیات خلاقه داریم ولی در این جا می بینیم شصت درصد روایت و چهل درصد ادبیات خلاقه داریم.

**: خب این نشانه استقبال مخاطب از ادبیات روایی است.

حامد اشتری: من این مسئله را نشانه ضعف در ادبیات خلاقه می دانم. وقتی ما ادبیات قصه گو روی پیشخوان کتابفروشی ها نمی گذاریم تناسب خواه ناخواه به هم می خورد.

**: بیست هشتاد درصدی که در ابتدا گفتید یک استاندارد جهانی است یا مطلوب شخص شماست؟

حامد اشتری: در دنیا بیشتر این گونه به نظر می رسد. وقتی ما به رمان های چاپ شده در دنیا نگاه می کنیم چنین چیزی را برداشت می کنیم. در آثار تصویری هم همین گونه است. البته ما بعد از انقلاب در سینما همیشه جلوتر از ادبیات بودیم.

**: الان هم مستنداتی که ساخته می شود حجم زیادی دارد.

حامد اشتری: ولی مستندات ساخته شده در این اواخر شیب بیشتری گرفته است.

**: آقای فیروزجایی نظر شما چیست؟

فیروزجایی: من با گفته های آقای اشعری موافقم. این مطلبی که شما می فرمایید نمی تواند دائمی باشد و یک موج گذراست. چون مخاطب می بیند که کار خوب پرماجرا در دست ندارد به سراغ روایت می رود. ما روایت خوب هم زیاد نداریم.

**: تعریف شما از روایت خوب چیست؟یعنی روایتی که فقط جذاب باشد؟

فیروزجایی: جذاب باشد و تا جایی که مجاز است عناصر درام را داشته باشد. بخش زیادی از مخاطبین داستانی وقتی داستان ندارند به سراغ روایت می روند. اگر در سال ده روایت خوب وجود داشته باشد مخاطبین به سمت آن هجوم می آورند و تیراژ قابل توجهی به فروش می رود. من در حوزه فرهنگی مثال می زنم. مثلا «اصیل آباد» یا «آنک...» آقای سرشار که در حدود بیست سال پیش نوشته شده مشتری ثابتی دارد ولی روایت یک اوج و نزول دارد و بعد به آرشیو می رود.

**: شما تفاوت را در ماندگاری می بینید؟

فیروزجایی: بله کاملا.

**: اتفاقی که برای کتاب «دا» افتاد. یک اوج زیاد داشت و الان دیگر اسمی از آن نمی شنویم. تازه روایت آن به شکلی است که برخی فکر می کنند داستانی است.

حامد اشتری: مستندی که از آن روایت شده مستندی غنی بود. تجربه زیست نویسنده بسیار خوب و کم یاب است. نمی توان گفت بیست نمونه از چنین نوشته ای که جزئیات را به این خوبی ترسیم کرده باشد وجود دارد.

**: کتاب خانم صباح وطن خواه که در خرمشهر نقش اساسی داشته و ده سال هم خانم دوستکامی روی کتاب ایشان کار کرد دارای جزئیات بهتری است ولی متاسفانه در بازار موفق نبود.

فیروزجایی: در طول این سال ها سوره مهر تعداد زیادی روایت منتشر کرد ولی تعداد رمان هایی که تولید کرده بسیار کمتر است.

حامد اشتری: به لحاظ کیفی هم بخش روایت با بخش رمان اصلا قابل مقایسه نیست. این اتفاق به خاطر حضور آقای سرهنگی و بهبودی و جریاناتی است که در حوزه اتفاق افتاد.

**: این نکاتی که شما فرمودید دلایل پیشرفت روایت است. به نظر شما ضعف رمان ناشی از چیست؟

حامد اشتری: به دلیل نبود سرهنگی ها و بهبودی ها در عرصه رمان و ادبیات خلاقه است.

فیروزجایی: از میان انبوه روایت های منتشر شده تعداد کمی از آن ها دیده شده ولی رمان های منتشر شده در شهرستان ادب اگر تعدادشان بیست تا باشد، پنج تای آن ها یعنی حدود یک چهارم شان دیده شده است. در ادبیات روایی این میزان به یک دهم هم نمی رسد. به همین دلیل نباید اینطور به قضیه نگاه کرد که مردم به روایت علاقه دارند. روایت باید ویژگی های خاصی داشته باشد تا مردم به سمتش بروند.

فاضل: بخش اعظمی از اقبال به طرف روایت به دلیل سبک جدیدی بود که در ادبیات دفاع مقدس ایران شکل گرفت یعنی روایتی که رنگ و بویی از رمان و داستان دارد. وقتی مردم استقبال کردند برخی روایت ها مانند ابراهیم هادی که روایت شسته و رفته ای ندارد هم اقبال به آن زیاد است چون مردم به دلیل داستانی بودن برخی روایت ها به آن ها روی آوردند و در کنار آن کتاب های این چنینی را هم دیده اند.

**: من کتاب «ابراهیم هادی» را یک معجزه می دانم!

حامد اشتری: بله با حساب و کتاب دو دو تا چهار تا نمی توان سراغ این کتاب رفت.

**: به نظرم شهید هادی سر این کتاب با کسی بحث دارد و می خواهد روی او را کم کند!

حامد اشتری: به نظرم ایشان با جامعه نویسندگان کل کل دارند.

**: این کتاب از نظر استانداردها زرشک طلایی را می گیرد ولی فروش آن در حال حاضر به این شکل است و به نظرم این اتفاق یک معجزه است.

حامد اشتری: میزان سفارش و درخواستی که در روایت هست از انواع ارگان ها و نشرها و سوژه ها بسیار بالاست.

**: به لحاظ خرید و تیراژ می گویید؟

حامد اشتری: خیر. یعنی سفارش بدهد که در رابطه با فلان موضوع روایت می خواهم. مثلا در یک مقطعی از زمان این موج به وجود می آید که همه به نویسندگان زنگ می زنند و از ان ها کتابی درباره اربعین می خواهند. باید این کارها دسته بندی شود مثلا کارهای احساسی که توسط همسران نوشته می شود را نمی توان کنار کتابی درباره زندان الرشید گذاشت و آن ها را باهم سنجید. کار خانم رامهرمزی که کتاب «یکشنبه آخر را نوشته اند و یا کار خانم ضرابی بعد از «دختر شینا» به نام «گلستان یازدهم» را باید سنجید. باید در هر کتابی مشخص کنیم که وجه حماسی چقدر است و وجه احساسی چقدر. این مسائل در هیچ جشنواره یا مراسمی سنجیده نشده است به این علت که موج فراوان سفارش و تقاضا و خرید تعادل خاصی را ایجاد کرده که هیچ وقت به جایی نمی رسد که این کتاب ها سنجیده شوند.

**: سنجشی که ایشان درباره آمار نسبت تولید و ماندگاری فرمودند، جالب است.

فاضل: مانند یک اتفاق است که وقتی این اتفاق می گذرد تازه ما می توانیم درباره آن صحبت کنیم.

**: در فضای داستان نسبت داستان های بلند و رمان با داستان کوتاه چگونه است؟

فیروزجایی: به لحاظ مخاطب پسندی به نظرم داستان کوتاه طرفدار چندانی ندارد. مخاطب دنبال متنی است که حداقل یکی دو روز او را درگیر کند. داستان کوتاه به نظر من مخاطب خاص دارد و قشر خاصی آن را دوست دارند. بر خلاف برخی که معتقدند چون کوتاه است مردم بیشتر آن را می خرند. برخی هم می گویند در فضای مجازی منتشر کردن داستان کوتاه بهتر است ولی خیلی ها فضای مجازی را جدی نمی گیرند و استفاده های این چنینی از آن نمی کنند. من فکر می کنم فضای مجازی به آدم محتوای خوبی نمی دهد. خیلی از شاعران شعرهای خود را در فضای مجازی می گذارند و لایک می خورد و فراموش می شود و این اتفاق باعث می شود کتاب های شعر کمتری تولید شود.

**: آقا ی اشتری! کمی هم درباره کتاب «من از گاوی که لگد می‌زند می‌ترسم» صحبت کنیم. چه چیزی باعث شد شما مجموعه داستان بنویسید؟ البته شاید داستان های پراکنده ای بوده که شما جمع آوری کردید.

حامد اشتری: نویسنده در عرصه های مختلف طبع آزمایی می کند. این هم تجربه من در زمینه داستان کوتاه بود که از حدود سال ۹۲ تا ۹۸ شروع کردم. البته بین این داستان ها هم ارتباطاتی وجود دارد ولی به این معنا نیست که داستان اپیزودیک بشود. حلقه اتصالی بین آن ها وجود دارد که مجموعه داستانی کاملا از هم گسیخته نیست. شاید بتوان گفت که این کتاب مانند یک پازل است که اگر قطعات آن را کنار هم بگذاریم یک جهان را شکل می دهد.

**: آیا توانسته یک جهان را شکل بدهد؟

حامد اشتری: سعی بر این بوده که این گونه باشد ولی دیگران باید بخوانند و بگویند که چقدر در این امر موفق عمل کرده ام. به نظر خودم هفتاد تا هشتاد درصد موفق بوده است.

نکته ای هم در آخر درباهر «ملداش» بگویم. به نظرم ملداش یک دال مرکزی معنایی دارد. به این شکل که ما تصویری از حضور پیامبر و شانی از پیامبر را در کسوت یک روحانی می بینیم که شاید به زعم نویسنده آن شان، شان اصلی روحانیت بوده که باید به عاریت می گرفته و آن عبایی بوده که باید از پیغمبر می گرفته و بر دوش خود می انداخته ؛ آن شان،شان طبیب دوار بطبه است. روحانی که نمی نشیند تا مردم به سراغ او بیایند و خودش در دل مردم می رود و می گردد تا مشکلات مردم را حل کند با این که خودش دچار مشکلات درونی به دلیل بیماری همسرش و مشکلات بیرونی که برایش پیش می آید، است. در حالی که طبابت را انجام می دهد برای خودش هم سیری اتفاق می افتد و از یک روحانی فرزندخواه به کسی تبدیل می شود که دارای بصیرتی است که می خواهد موهبتی از جانب خداوند در خصوص فرزند به او برسد هر چند اگر فرزند خودش نباشد. در مسیر طبابتی که از شان پیامبر گرفته خودش و مردم را با این خصلت به سلوک می رساند.

فاضل: در نمونه های رمان هایی از این دست که روحانی برای تبلیغ در آن ها به جایی می رود می بینیم که روحانی درگیر اعتقادات مردم می شود. روحانی با اعتقادات مردم دچار شک می شود و داستان ادامه می یابد ولی در ملداش واقعیت ماجرا به طور دقیق بیان می شود. وقتی یک طلبه برای تبلیغ به روستا می رود با تمام خصلت های مردم روستا درگیر است که در این رمان یک یا دو مورد از این اتفاقات را می بینیم. بیشتر در شرعیات مردم درگیر هستند و به سوالات شان پاسخ می دهند. گاهی هم نقش یک مشاور را به عهده می گیرند و به مردم مشورت می دهند. گاهی هم با خرافات مبارزه می کنند. در ملداش ما می بینیم این روحانی به روستا می رود و با همه عرصه های زندگی مردم درگیر می شود.

**: آقای فیروزجایی کلام آخر شما چیست؟

فیروزجایی: من سعی کردم ملداش روحانی را آن گونه نشان بدهم که باید باشد. ملداش به معنای «ملا داداش» است.

**: این لقبی است که به تمام روحانیان داده می شود؟

فیروزجایی: اساسا به روحانی مبلغ مِلداش می گویند. روحانی که بیشتر با او راحت و عیاق هستند.

**: لزوما باید ملبس باشند یا خیر؟

فیروزجایی: بیشتر مخصوص طلبه هاست ولی گاهی به غیر طلبه ها هم می گویند.

**: استفاده از یک عنوان محلی غیر مشهود در ذهن مخاطب باعث ضعف در فروش کتاب و ایجاد ارتباط با مخاطب نمی شود؟

حامد اشتری: من فکر می کنم در این کار با توجه به آهنگ و برخی مسائل دیگر این انتخاب جزو نقاط قوت است. برخی اوقات اسامی به سمت کلیشه شدن رفته است و این اسم آشنایی زدایی می کند.

**: چاپ چندم کتاب است؟

فیروزجایی: چند ماه است که چاپ شده و در آستانه چاپ دوم است.

**: از همه شما بزرگواران بابت شرکتتان در این گپ دوستانه ممنونم.

گفتگو: میثم رشیدی مهرآبادی

۱۳۹۹/۴/۱۶

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...