به گزارش نما، صبح نوزدهم خرداد اهالی روستای ماریون مشهد، با مشاهده جسد خون آلود یکی از اهالی در حاشیه رودخانه ای در زمین های کشاورزی، مراتب را به پلیس گزارش دادند.
دقایقی بعد با تایید درستی خبر از سوی نیروهای انتظامی، ماجرا رنگ جنایی به خود گرفت و قاضی ویژه قتل عمد به همراه یک گروه تخصصی از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی عازم محل کشف جسد شد. بررسی های میدانی نشان داد: جوان ۳۴ ساله که «هادی-م» نام داشت، شب هنگام سوار بر موتورسیکلت و برای آبیاری مزارع به کنار رودخانه آمده اما دیگر به خانه بازنگشته است. ادامه تحقیقات در صحنه کشف جسد بیانگر آن بود که جوان مذکور توسط فرد یا افراد ناشناس در حالی با وارد آمدن جسم سخت به ناحیه سر و دیگر اندام هایش به قتل رسیده است که موتورسیکلت وی نیز در فاصله حدود یک کیلومتری از محل کشف جسد قرار داشت.
خانواده مقتول به قاضی علی اکبر احمدی نژاد گفتند: او نیمه شب یک بار به همراه پسر عمویش از سر زمین به خانه بازگشت اما دوباره به تنهایی سوار بر موتورسیکلت شد و به مزرعه رفت که دیگر تا صبح به خانه نیامد و ما که نگران در جست و جویش بودیم، از طریق اهالی محل از ماجرای کشف جسد او مطلع شدیم.
با توجه به پیچیدگی معمای این جنایت، تحقیقات گسترده ای با هدایت و نظارت مستقیم سرهنگ جواد شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) در حالی آغاز شد که قاضی احمدی نژاد دستور بررسی موضوعات محرمانه ای را برای شناسایی عامل یا عاملان این جنایت هولناک صادر کرده بود.
کارآگاهان که با فرضیه های گوناگونی در این معمای جنایی روبه رو بودند، ابتدا شاخه ای از فعالیت های اطلاعاتی را به بررسی سوابق اجتماعی مقتول اختصاص دادند اما هیچ نقطه کوری در زندگی وی نیافتند. در حالی که هر لحظه این ماجرا پیچیده تر می شد ناگهان کارآگاهان در تحقیقات غیرمحسوس به یک اختلاف پنهانی رسیدند که از مدتی قبل بین هادی و یکی از بستگانش شکل گرفته بود! اگرچه همه ماجرا فقط یک سوءتفاهم فامیلی بود اما کینه این اختلاف پنهانی گسترش یافت تا حدی که محمدتقی (از بستگان دور مقتول) تصمیم گرفت هادی را گوشمالی سختی بدهد و زهرچشمی از او بگیرد.
به همین دلیل، ماجرای این اختلاف را به درون خانواده اش کشاند و موضوع زهرچشم از هادی را برای برادرش و دو تن از برادر زنهایش بازگو کرد. برادر محمدتقی که ماجرا را موضوعی کم اهمیت می دانست تلاش کرد او را از این تصمیم منصرف کند چرا که یقین داشت اختلاف جزئی آن ها فقط یک سوءتفاهم ساده است که شاید با یک پیامک یا تماس تلفنی حل شود! ولی محمدتقی قانع نشد و از آن ها خواست او را برای «ترساندن هادی» یاری کنند.
در نهایت سه جوان دیگر در یک رودربایستی فامیلی با محمدتقی همراه شدند. آنان که می دانستند او شب هنگام برای آبیاری به مزرعه کشاورزی می رود، در حالی که سر و صورت خود را پوشانده بودند، چهار نفری سوار بر خودرو به کنار رودخانه رفتند و همانند اشباح در تاریکی شب به انتظار محمدتقی نشستند اما آن ها در حالی او را در سیاهی شب دیدند که پسرعمویش نیز در کنار او ایستاده بود.
به همین دلیل مهاجمان نقابدار چوب و چماق ها را داخل خودرو گذاشتند و از کتک زدن هادی منصرف شدند چرا که می ترسیدند توسط پسر عموی او شناسایی شوند. ولی هنوز مدت کوتاهی از رفتن هادی و پسر عمویش به سوی روستا نمی گذشت که دوباره هادی به تنهایی و سوار بر موتورسیکلت به سر زمین کشاورزی بازگشت.
مهاجمان که دیگر قصد عزیمت به روستا را داشتند ناگهان با دیدن موتورسیکلت هادی، آرام آرام مانند اشباحی در تاریکی به سوی او رفتند. هادی که در تاریکی شب احساس می کرد افرادی او را زیرنظر دارند، نور چراغ قوه اش را به این سو و آن سو می چرخاند و فریاد می زد: کی هستی؟ در همین لحظه بود که مهاجمان نقابدار با چوب و چماق به او حمله کردند و هر کدام ضرباتی را بر پیکرش وارد آوردند! هادی که به شدت ترسیده بود به درون رودخانه (کال) گریخت اما هنوز نتوانسته بود خودش را از ارتفاع رودخانه بالا بکشد که یکی از مهاجمان پایش را گرفت و او را به کف رودخانه انداخت. هر کدام ضرباتی را با چماق به او می زدند که به یک باره محمدتقی با چهره ای خشمناک ضربه محکمی به سرش کوبید و او را با مرگ به جدل انداخت.
مهاجمان که از این وضعیت ترسیده بودند پا به فرار گذاشتند. در همین حال یکی از مهاجمان سوار بر موتورسیکلت هادی شد و تا کنار خودرو رفت. او موتورسیکلت را در همان جا انداخت و با خودرو به سمت دیگر مهاجمان آمد و بدین ترتیب چهار نفری از محل گریختند و پیکر نیمه جان هادی را در همان جا رها کردند.
در حالی که اشباح نقابدار دچار عذاب وجدان شده بودند با یکی دیگر از اهالی تماس گرفتند و چنین وانمود کردند که فرد مجروحی را درون رودخانه دیده اند تا او به سراغ هادی برود واو را به بیمارستان برساند! اما آن فرد بعد از گذشت چند ساعت مدعی شد که کسی را در رودخانه ندیده است!
به این ترتیب روز بعد جسد هادی کشف شد و کارآگاهان در یک عملیات پیچیده اطلاعاتی با راهنمایی های قاضی احمدی نژاد، موفق شدند با پی بردن به راز اختلاف پنهانی محمدتقی و هادی، او را در بولوار توس مشهد دستگیر کنند. این جوان ۳۵ ساله که ابتدا سعی داشت خود را بی خبر از ماجرا نشان دهد وقتی در برابر شواهد و دلایل مستند قرار گرفت چاره ای جز اعتراف پیدا نکرد و راز این جنایت وحشتناک را در حالی فاش کرد که فقط به خاطر یک سوءتفاهم و اختلاف جزئی رخ داده بود.
بنابراین گزارش، با دستگیری دو برادر زن و برادر متهم به قتل (مهاجمان نقابدار) تحقیقات بیشتر توسط سرهنگ کارآگاه ولی نجفی (افسر پرونده) ادامه دارد.
منبع: روزنامه خراسان
«اشباح قاتل» در دام پلیس
چهار جوان كه شبح وار در تاریكی شب و با سر و صورت پوشیده، مرد ۳۴ ساله ای را در مشهد به قتل رسانده بودند، پس از دو ماه تلاش اطلاعاتی كارآگاهان اداره جنایی، روز گذشته در دام قانون گرفتار شدند.
۱۳۹۹/۵/۲۳