نسخه چاپی

4حكمت قیام عاشورا در بیانات اباعبدالله (ع)

من شما را به كتاب خدا و سنت پیامبرش می‌خوانم؛ چرا كه سنت مرده و بدعتها آشكار شده است؛ اگر صدای مرا بشنوید و امرم را اطاعت كنید، شما را به سوی راه رشد هدایت می‌كنم.

به گزارش نما، پس از سقیفه بنی‌ساعده تاریخ اسلام شاهد رویگردانی نسبت به فضایل اهل‌بیت پیامبر صلی الله علیه و آله بود؛ همان اهل‌بیتی که رسول گرامی اسلام(ص) بارها در طول عمر شریفشان مردم را به تبعیت از ایشان دعوت کرد و در روز غدیر نیز به دستور خداوند با انتصاب رسمی امیرالمؤمنین علیه‌السلام به خلافت و ولایت مسلمین، این امر را به تثبیت نهایی رساند تا بهانه‌ای باقی نماند.

متأسفانه پس از فوت پیامبر، امت اسلام این عهد خویش را فراموش کرد و به این ترتیب زمینه را برای بروز فتنه‌هایی بزرگ در امت اسلام فراهم آورد به گونه‌ای که طوری سنت نبوی به فراموشی سپرده شد که شاهد عقبگرد مسلمانان از ارزش‌های ناب دینی و سنت‌های نبوی بسوی عصر جهالت هستیم؛ رفع تبعیض، گسترش عدالت، زدودن نظام طبقاتی، شایسته‌سالاری در مناصب حکومتی، عدم خویشاوندگرایی تنها بخشی از ارزش‌هایی بود که پیامبر طی سالها آن را در جامعه اسلامی نهادینه کردند و حال پس از رحلت ایشان روز به روز از این ارزش‌ها فاصله گرفتند و از دین جز پوسته‌ای باقی نماند؛ کار امت اسلام تا اینجا به پایان نرسید بلکه با روی کار آمدن بنی‌امیه، مبارزه عملی با عترت پیامبر شدت بیشتری گرفت به گونه‌ای که سبّ بر امیرالمؤمنین در معابر و نماز جمعه یکی از واجبات مسلمانان شمرده شد که یکی از بسترهای آن، جعل احادیث فراوان در مذمت این یار دیرین پیامبر و ستاره درخشان عالم از سوی معاویه لعنة الله علیه بود. کار بنی‌امیه نیز تا اینجا متوقف نشد بلکه با به شهادت رساندن برترین خوبان عالم یعنی امام حسین علیه‌السلام لکه ننگی تا قیام قیامت از خود در تاریخ بر جای گذاشت.

تمام این رویدادهای تلخ از دستاودرهای سقیفه بود چه اینکه اگر حق را بر اهل خود واگذار می‌کردند، هیچ گاه چنین رویدادهای تلخی به وقوع نمی‌پیوست؛ همچنان که حضرت زهراء سلام الله علیها پس از سقیفه فرمود «وَ اللّهِ؛ لَوْتَرَکُوا الْحَقَّ عَلی أهْلِهِ وَاتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبیّه، لَمّا اخْتَلَفَ فِی اللّهِ اثْنانِ، وَلَوَرِثَها سَلَفٌ عَنْ سَلَفٍ، وَخَلْفٌ بَعْدَ خَلَفٍ حَتّی یَقُومَ قائِمُنا، التّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِالسَّلام؛ به خدا سوگند اگر حق را به اهلش واگذار و از عترت رسول خدا(ص) پیروی می‌کردند، دو نفر هم با یکدیگر اختلاف نمی‌کردند، و امامت همان گونه که پیامبر خدا(ص) معرفی فرمود، از علی(ع) تا قائم ما، فرزند نهم حسین، از جانشینی به جانشینی دیگر به ارث می‌رسید». (الإمامة و التّبصرة من الحیرة، شیخ صدوق،ص۱)

امام حسین علیه‌السلام در طی قیام‌شان جملاتی را در وصف وضعیت جامعه اسلام و مسلمانان بیان می‌کنند.

الف) به عنوان مثال آن زمان که ابن عباس خطاب به امام حسین فرمود به سوی عراق نرو و به جانب یمن برو، آن حضرت فرمود «إِنّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَ لا بَطَرًا و َلا مُفْسِدًا وَ لا ظالِمًا وَ إِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فی أُمَّةِ جَدّی، أُریدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهی عَنِ الْمُنْکَرِ وَأَسیر بِسیرَه ِجَدّی وَ أَبی عَلِی بْنِ أَبیطالِب، یعنی من از روی شرارت و مفسده و یا برای فساد و ستمگری قیام نکردم، من فقط برای اصلاح در امّت جدّم از وطن خروج کردم. قصد دارم به معروف امر کنم و از منکر بازدارم و به سیره و روش جدّم و پدرم علی بن ابیطالب عمل کنم».

ب) یا در جایی دیگر در راه کربلا خطبه‌ای خوانده و فرمود «اِنَّهُ قَدْ نَزَلَ مِنَ الاَمْرِ ما قَدْ تَرَوْنَ، وَ إِنَّ الدُّنْیا قَدْ تَغَیَّرَتْ وَ تَنَکَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُها، وَ اسْتَمَرَّتْ جِدّاً وَ لَمْ یَبْقَ مِنْها إِلاّ صُبابَةً کَصُبابَةِ الاِناءِ، وَ خَسیسِ عَیْش کَالْمَرْعَی الْوَبیلِ، اَلا تَرَوْنَ إِلَی الْحَقِّ لا یُعْمَلُ بِهِ، وَ إِلَی الْباطِلِ لا یُتَناهی عَنْهُ، لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِی لِقاءِ رَبِّهِ حَقّاً حَقّاً، فَإِنّی لا أَریَ الْمَوْتَ إِلاّ سَعادَةً، وَ الْحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إِلاّ بَرَماً؛ همه شما می‌بینید که چه پیش آمده است. می‌بینید اوضاع زمانه دگرگون و نامشخص شده، خوبی آن روی گردانیده و با شتاب درگذر است و از آن جز اندکی همانند ته مانده ظرف‌ها و زندگی پستی همچون چراگاه دشوار و خطرناک، باقی نمانده است. آیا نمی‌بینید به حق عمل نشده و از باطل جلوگیری نمی‌شود؟ در چنین شرایطی بر مؤمن لازم است شیفته لقای پروردگارش باشد. به یقین من مرگِ (در راه حق) را جز سعادت، و زندگی در کنار ستمگران را جز ننگ و خواری نمی‌بینم».

ج) یا در نامه‌ای به اهل بصره نوشتند «وَ أنَا أدْعُوکُم إِلی کِتابِ اللَّهِ وَسُنَّةِ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله، فإنَّ السُّنَّة قَد أُمیْتَت و إنَّ البِدعَةَ قَد أُحیِیتْ، وَإنْ تَسمَعوا قَولی، وَتُطیعوا أَمری، أَهدِکُم سبیلَ‏ الرَّشاد؛ من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش می‌خوانم؛ چرا که سنت مرده و بدعتها آشکار شده است؛ اگر صدای مرا بشنوید و امرم را اطاعت کنید، شما را به سوی راه رشد هدایت می‌کنم.»

د) یا امام حسین(ع) در مسیر کربلا، با فرزدق ملاقات می‌کند و از خلافکاری‌های حاکمان شام و قیام برای نصرت دین خدا سخن می‌گوید و می‌فرماید: «یا فَرَزْدَقُ إنَّ هوُلاءِ قومٌ لَزِمُوا طاعَةَ الشَّیطانِ، و تَرَکوُا طاعَةَ الرَّحْمانِ، و أظْهروُا الفسادَ فی الأرضِ، وَ أبْطِلُوا الحُدُودَ، وَ شَرِبُوا الخُمُورَ، وَ اسْتَأثَروُا فی أموالِ الْفُقَراءِ و المَساکینَ، وَ أنَا أولی مَنْ قام بِنُصرَةِ دین الله، وَإعزازِ شَرعِهِ و الجَهادِ فی سَبیلِهِ لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللهِ هِی العُلیا؛‌ای فرزدق؛ اینان گروهی هستند که پیروی شیطان را پذیرفتند و اطاعت خدای رحمان را رها کردند و در زمین فساد را آشکارا ساختند و حدود الهی را از میان بردند و باده‌ها نوشیدند و دارایی‌های فقیران و بیچارگان را ویژه خود ساختند و من از هر کس به یاری دین خدا و سربلندی آئینش و جهاد در راهش سزاوارترم، تا آئین خدا پیروز و برتر باشد».

بنابراین از باب رحمت الهی نیاز بود از مسلمانان و شیعیانی که در فضای تاریک سقیفه و حکومت امویان سالها تنفس کرده و از ارزش‌ها فاصله گرفته بودند، دستگیری شود و یا بهانه‌ای برای بیداری دلهای زنگارگرفته آنها فراهم شود که سوگوارانه این امر با ریخته شدن خون عزیزترین شخص عالم و صاحب کلمه حبّ یعنی امام حسین علیه السلام تحقق یافت، طوری که می‌توان گفت شهادت امام حسین علیه‌السلام جریان رحمت تلخ خداوند بر عالم و آدم به ویژه شیعیان بود؛ همچنان که علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خود چکیده‌ای از روایت امام صادق علیه السلام در توضیح علت به دنیا آمدن امام حسین علیه السلام بیان کرده و می‌نویسد: آنجا که خداوند در قرآن فرمود «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً» (مادرش با کراهت به او باردار شد و با کراهت او را به دنیا آورد.) (سوره احقاف ۱۵) درباره حضرت زهراء و امام حسین است. خداوند قبل از انعقاد نطفه امام حسین، رسول الله (ص) را به وجود او و اینکه مقام امامت تا روز قیامت نصیب فرزندان وی خواهد شد بشارت داده بود، آنگاه آن حضرت را از آن مصائبی که دچار حسین و فرزندانش خواهد شد آگاه کرده بود، «سپس امامت را در عوض آن مصائب در فرزندانش قرار خواهد داد؛ ثُمَّ عَوَّضَهُ بِأَنْ جَعَلَ الْإِمَامَةَ فِی عَقِبِه». در این روایت آمده است پیامبر خطاب به فاطمه زهراء (س) فرمود جبرئیل(ع) نزد من آمد و مرا به فرزندی که پس از من امّتم او را می‌‏کشند بشارت داد. حضرت فاطمه را نگرانی عرض کردند: من را به او نیازی نیست. رسول خدا فرمود: پروردگارم اوصیاء را در نسل او قرار می‏‌دهد؛ إِنَّ رَبِّی جَاعِلٌ الْوَصِیَّةَ فِی عَقِبِه‏» حضرت فاطمه(س) عرضه داشتند پذیرفتم.» (کامل‌الزیارات ص۵۶)

در یک نگاه منطقی به تاریخِ پس از شهادت امام‌حسین به این نکته دست می‌یابیم که «به‌ قدری بیداری در قلوب مردم شکل گرفت که جامعه اسلامی در کوتاه‌مدت به‌سوی محبت عترت گرایش یافت؛ این گرایش به‌قدری گسترده بود که عباسیان یا همان بنی‌العباس، با سوءاستفاده از آن، شعار خویش را «الرّضا مِن آل‌محمد» قرار داد و به این ترتیب، بنی‌امیه را کنار زد تا در مسند حکومت اسلامی قرار گیرد و بالاخره توانست در اوایل امامت امام صادق علیه السلام، مسند حکومت اسلامی را غصب کند». اما ثمرات قیام اباعبدالله منحصر در تاریخ نبود بلکه باید ثمرات آن را در طی سالهای دور از شهادت ایشان یعنی حداقل تا بسترسازی ظهور امام عصر (عج) رصد و مطالعه کرد که در این بین وقوع انقلاب اسلامی ایران و حرکت عظیم اربعین حسینی از شاخص‌ترین اثرات قیام اباعبدالله (ع) است.
منبع: تسنیم

۱۳۹۹/۶/۱

نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...