انقلاب اسلامی ایران در سال ۵۷ در راه احیای دوباره اسلام ناب محمدی، پرچم اسلامخواهی و نفی همزمان «استبداد» و «استعمار» را برافراشت و برای «تحقق عدالت اجتماعی»، «پیشرفت علمی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور»، «آسایش، آرامش، امنیت، رفاه و سعادت مردم»، «مقابله با ظالم و دفاع از مظلوم»، «استقلال و مقابله با زورگویی، باج خواهی و دخالتهای بیگانگان و دشمنان مستکبر غربی بهویژه شیطان بزرگ امریکا» و در جهت ایجاد تحول بنیادین و پیریزی تمدن بزرگ اسلامی و ایجاد جامعه مهدوی سه عنصر کلیدی «انقلابیگری و داشتن روحیه جهادی و انقلابی»، «عدالتخواهی» و «ایستادگی و مقاومت» را بهعنوان آرمان تغییرناپذیر و گفتمان انقلاب اسلامی سرلوحه رفتاری و نقشه راه مسئولان نظام اسلامی اعلام کرد.
با پایان یافتن جنگ تحمیلی و تشکیل دولت سازندگی، نقشه راه مذکور دچار تلاطم و اعوجاج شده و مرحله نخست تغییر گفتمان انقلاب اسلامی آغاز شد. واژگان «امام»، «امت»، «مستکبران»، «مستضعفان»، «پیشرفت» و... از فرهنگ واژگان سیاسی انقلاب حذف و منطبق با فرهنگ واژگانی ساختار سازمانی نظام سلطه (سازمان ملل متحد)، واژگان «رهبر»، «ملت»، «اقشار آسیب پذیر»، «سرمایه داران»، «توسعه» و... جای آنها را گرفت. بن مایه این تغییر گفتمانی بر تغییر نظام جامع اقتصادی از «اقتصاد بومی، درون زا و برون نگر» به «اقتصاد غیربومی، وابسته و برونزا» استوار بود. اقتصاد وابسته و نئوکینزی، سبب «ترویج اشرافیگری»، «خوی کثیف کاخ نشینی»، «تکاثر ثروت»، «رانتخواری»، «فساد اقتصادی»، «غلتیدن در دامن غرب و جلای وطن و توطن در اروپا و امریکا»، «افزایش ضریب جینی و فاصله طبقاتی» و... از یکسو و «فاصله گرفتن نظام از اهداف، آرمانهای انقلاب»، «تخریب ایمان و اعتقادات»، «آسیب دیدن باورها»، «تکثیر بذر ناامیدی و افزایش سرخوردگی و یأس»، «بی اعتمادی»، «ترویج سکولاریزم و اباحیگری» و... در بین مردم از سوی دیگر شده و روز به روز بر این آثار افزوده شده و به موازات آثار منفی مذکور، خط نفاق و نفوذ جریانی نیز توسط سرویسهای جاسوسی در سختافزار و میکروفیزیک قدرت نظام جاخوش کرده و میکروپلتیک امیال و ادراک مردم و فرهنگ را نشانه گرفت.
در ۱۰ سال اخیر (در دهه نود) در حالی که کشور در حوزه امنیت، دفاع و عمق استراتژیک به سطح قابل قبولی از ایجاد امنیت پایدار رسیده و دشمن را از تفکر هر گونه تعدی و تجاوز به حریم ایران ناامید ساخته و در میدان مین و بشکه باروت منطقه غرب آسیا آرامش را به مردم هدیه کردیم، متأسفانه گفتمان انقلاب اسلامی و شعارهای انقلاب، تغییر کرد. جریان نفوذ رندانه و موذیانه تلاش کرد:
۱- انقلابیگری را معادل افراطیگری معرفی و با شعار اعتدال به تحکیم و ترویج اسلام امریکایی و اموی پرداخت.
۲- عدالت اجتماعی را عامل رکود و عقب ماندگی کشور معرفی و پیروی از نسخههای اقتصادی غرب و تبعیت از مدلهای شکست خورده سرمایه داری را تنها راه پیشرفت پی گرفت.
۳- مقاومت را بهعنوان عامل اصلی مشکلات کشور معرفی و به جای آن شعار فریبنده و اغواگر «تنش زدایی و تعامل با جهان (منظور فقط غرب بود)» را جایگزین کرد.
نفوذ جریانی که در تار و پود اردوگاه اصلاحات ریشه دوانده و عملاً این جریان سیاسی را بهعنوان پادو و غلام حلقه به گوش غرب به استخدام درآورده است، توانست با برنامه منظم مشتمل بر «تشدید فشار به مردم از طریق تحریم و اقتصاد بیمار»، «بزرگنمایی غرب و ترساندن مردم از خطر حمله امریکا»، «ناامید کردن مردم با ارائه تصویری جعلی و مخدوش از ناکارآمدی در نظام» و «عصبانی کردن مردم با سوءمدیریت و فساد و... مدیران از طریق نفوذ» برای براندازی و فروپاشی نظام از درون برنامه ریزی کند. همه کارکرد و دستاوردهای جریان اصلاحطلبی در سه دهه اخیر و بهویژه چند سال اخیر «لیبرالیزم سیاسی، فرهنگی و اجتماعی»، «ترویج نظام سرمایهداری»، «محور قرار دادن قالتاقها، نامحرمان و نااهلان در ساختار مدیریتی کشور»، «بازکردن ردپا و تحکیم، تثبیت و تقویت جریان نفوذ»، «ایجاد موج نفرت از گفتمان و شعارهای انقلاب»، «سرد کردن مردم از انقلاب و نظام»، «تلاش دائمی برای تغییر نظام سیاسی جمهوری اسلامی»، «پاشیدن بذر نفاق و دوقطبی سازی» و در یک جمله کوتاه تغییر گفتمان انقلاب اسلامی بوده است.
به این ترتیب ۱- با کنار گذاشتن عدالت، اعتماد مردم به نظام تهدید شد. ۲- با ارائه تصویری غلط و ناجوانمردانه، نظام اسلامی در حل مشکلات ناکارآمد جلوه کرد. ۳- با بی توجهی به اقتصاد مقاومتی، نظام تولید و اقتصاد تعطیل و سفره معیشت مردم به شدت کوچک شد. ٤- با توهم غربگرایی و غفلت از جنگ اقتصادی فرصتهای طلایی برباد رفته و به ظرفیتهای تهدیدافزا در اختیار دشمن قرار گرفت. ۵- با بی توجهی و بی اعتنایی به ظرفیت عظیم جوانان انقلابی و نقش آفرین، جوانان را به انفعال و حرکت به سمت سکولاریزه شدن اندیشه سوق دادند.
همه این پلشتی ها، آسیبها و تهدیدها، یک پیام روشن و صریح را به عموم مردم ایران مخابره میکند: «تشکیل دولت جوان حزباللهی». دولت جوان حزباللهی فراتر از قوه مجریه بوده و تمام قوای کشوری و لشکری و اجزای نظام جمهوری اسلامی را شامل میشود. هماینک علاوه بر قوای لشگری، دو قوه قضائیه و مقننه در چارچوب گفتمان انقلاب اسلامی شکل گرفته است و تحرک انقلابی این دو قوه مشروط و موکول به شکل گیری قوه مجریه جوان و حزباللهی است.
با صدور بیانیه گام دوم انقلاب، مرحله نخست تشکیل دولت جوان حزباللهی با راهاندازی نهضت مطالبهگری مشتمل بر: «پاسخگویی و شفافیت مسئولان»، «ارتباط مسئولان با مردم»، «مبارزه با اشرافیگری و خوی کاخنشینی»، «نخبه گرایی»، «جوانگرایی»، «رویکرد انقلابی و جهادی مسئولان»، «تکیه به ظرفیتهای داخل» و... ایجاد شد و زمینه برای اجرای مرحله دوم مهیا شده است. مرحله دوم در خردادماه ۱۴۰۰ و در انتخابات سیزدهمین دوره ریاست جمهوری آغاز خواهد شد.
رسالت راهبردی دولت جوان حزباللهی بازگشت به شعارها و گفتمان انقلاب اسلامی است که راهی بس دشوار و پرمانع خواهد بود، خاصه اینکه چنین دولتی وارث ۳۲ سال تلاش نفوذ جریانی و جریان اصلاحطلبی برای تخریب و تغییر گفتمان انقلاب، کشاندن کشور به ورطه سقوط ارزشها، ناامیدسازی و عصبانی کردن مردم، تخریب باورها و فروپاشی ادراکی و... است. جریان نفوذ به گونهای عمل کرده که چنین تصور شود که هیچ چیزی سر جای خودش نیست و برای بهبود اوضاع راهی جز تغییر نظام نیست. دولت جوان حزباللهی باید با راهاندازی نهضت خدمت مجاهدانه و انقلابی و تقویت اعتماد و باور مردم زمینه را برای احیای ارزشها، آرمانها و اهداف نظام و بازگشت به گفتمان انقلاب اسلامی مهیا سازد.
دولت جوان حزباللهی باید برای مواجهه و مقابله و از پای درآوردن مشکلات کشور در حوزههای عدالت ورزی، مبارزه با فساد و ظلم و تبعیض، مقابله با خط نفاق و نفوذ، برخورد با پدیده مرموز قاچاق، نخبه گرایی، دشمن ستیزی، رفع مشکلات و موانع تولید و دهها و صدها مشکلات، آسیبها، ضعفها و نقایص که همگی مولود همکاری جریان نفوذ و جریان اصلاحات است، عزم خود را جزم و تمام ظرفیتهای موجود در کشور را به میدان بیاورند که تنها در این صورت است که میتوان در زمانی نه چندان بلند شاهد آثار حرکت جهادی و انقلابی و ترمیم اعتماد و امید مردم و ظهور رسالت راهبردی دولت جوان حزباللهی باشیم.
رسالت راهبردی دولت جوان حزباللهی
سیدعبدالله متولیان
۱۳۹۹/۸/۱۹