نسخه چاپی

شبكه‌های ماهواره‌ای نیاز به یك بمب خنده دیگر دارند

عکس خبري -شبکه‌هاي ماهواره‌اي نياز به يک بمب خنده ديگر دارند

چه محصولی در فضای پساهشتادوهشت، بهترین مواجهه را با شبكه‌های ماهواره‌ای ایجاد كرد؟ همان محصولی كه به‌دلیل صحنه رقص بیژن بنفشه‌خواه و متلك‌های بودارش حتی از شبكه نمایش خانگی مجوز نگرفت.


به گزارش نما، رسانه‌های فارسی‌زبان زیادی که متعلق به کشورهای خارجی هستند، برای مخاطبان ایرانی برنامه می‌سازند و محصولات‌شان در داخل کشور استفاده می‌شود. می‌دانیم که حتی یک مورد از این رسانه‌ها برای کسانی که تاسیس‌شان کرده‌اند، سود و بهره مالی ندارند و برعکس، آنها برای سرپا ماندن این مجموعه‌ها باید کلی هزینه هم بپردازند. واضح است که راه‌اندازی و گرداندن چنین مجموعه‌هایی اگرچه بهره مستقیم اقتصادی ندارند، لابد برای موسسان‌شان هدف و غایتی را تامین می‌کنند.

شاید در نگاه اول به‌نظر برسد که می‌توان از این تهدید به‌عنوان فرصت استفاده کرد، یعنی این رسانه‌ها از آنجا که به ادارات و سازمان‌ها و نهادهای حاکمیتی ایران متصل نیستند و حتی سر دشمنی هم دارند، خواهند توانست ایرادها و انتقادهایی را که در رسانه‌های خودی مطرح نمی‌کنند، بازتاب بدهند. اما آیا تا به‌حال به‌واقع چنین بوده است؟ این رسانه‌ها بدون استثنا نشان داده‌اند که تنها از زاویه به‌خصوصی که همسو با منافع دولت‌های حامی آنهاست، به مسائل ایران می‌پردازند، نه از آن زاویه‌ای که نیاز روز جامعه ایران است.

مثلا شبکه تلویزیونی من‌وتو که به ترویج سبک زندگی تجمل‌گرایانه می‌پردازد، در زمانه‌ای که کشور ما درگیر مسائلی از قبیل تبعیض و فاصله طبقاتی است، از چه جهت به نقد مسائل خواهد پرداخت؟ یا در دورانی که خودباوری نیاز اصلی ماست و کشورمان به‌جای چشم دوختن به تحولات جهانی در کشورهای دیگر، باید به امکانات و ظرفیت‌های داخلی‌اش توجه کند، شبکه‌هایی مثل بی‌بی‌سی فارسی که مروج اصلی نگاه غرب‌گرایانه و کمپرادوریسم است، چگونه خواهد توانست ذهنیتی متناسب با مسیر صحیح تغییرات را در جامعه ایران ایجاد کند؟

معمولا می‌بینیم که مشکل‌مان چیز دیگری است و این شبکه‌ها بحث را به‌ساحتی دیگر می‌برند. نقدهای داخلی هرچند ممکن است به‌دلیل پاره‌ای از ملاحظات، آن لحن صریح، گاهی گزنده و حتی بسیاری از اوقات توهین‌آمیز رسانه‌های خارجی را نسبت به مسائل کشور نداشته باشند، درعوض می‌توانند نقطه‌زنی صحیح‌تری داشته باشند. می‌دانیم که این رسانه‌ها از طرف کشورهایی تاسیس شده‌اند که درعرصه سیاسی دشمن ایران هستند و طبیعتا هدف غایی‌شان نابودی سیستم است، نه درست شدن ایرادها.

آنها حتی اگر مساله‌ای اصلاح شود و رضایت در جامعه ایران نسبت به آن به‌وجود بیاید، ابدا خوشحال نخواهد شد، چون دوست دارند وضع هر روز و هرچه بیشتر به‌سمت متلاشی شدن پیش برود. داستان مواجهه منتقدان داخلی مسائل کشور با رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور از همین‌جاست که اهمیت پیدا می‌کند. این منتقدان داخلی ابتدا ناچارند از شر مزاحمانی که اجازه نمی‌دهند بحث در مدار اصلی و درست خودش قرار بگیرد، خلاص شوند. طی این سال‌ها انواع مواجهات با چنین موضوعی را تجربه کرده‌ایم.

از سینما و تلویزیون گرفته تا کلوپ‌های تولید برنامه در فضای مجازی و البته رسانه‌های مکتوب. آیا برخورد ما با این رسانه‌ها بهترین نوع برخورد و موثرترین نوع بوده است؟ تجربه نشان می‌دهد به‌رغم چند نقطه درخشان که در این زمینه دیده می‌شوند، معمولا واکنش‌ها چنانکه بایسته است، نبوده‌اند. تعدادی از واکنش‌ها به رسانه‌های خارجی سفارشی هستند و از طرف کسانی مطرح نمی‌شوند که خودشان هم منتقد شرایط و وضعیت کشور به‌حساب می‌آیند و در عین‌حال، زاویه نقد رسانه‌های خارجی را گمراه‌کننده می‌دانند.

اینها بدترین نوع واکنش‌های صورت‌گرفته هستند. تعداد دیگری از واکنش‌ها روی نقطه اصلی ایرادات رسانه‌های خارجی متمرکز نیستند و صرفا کارکردی در حد اطفای احساسات دارند. یک نکته که باید در این زمینه مورد توجه قرار گیرد، رسمیت دادن و مهم جلوه دادن این رسانه‌های خارجی است. واکنش‌های داخلی به این نوع رسانه‌ها یا اخبارشان عموما با لحنی تند است که نیت گوینده و حتی عصبانیت او را به‌طور کامل برملا می‌کند.

این لحن نه‌تنها حرفه‌ای نیست، بلکه غیر از مخاطبان خودی که بدون واکنش ما هم از این رسانه‌ها دل خوشی نداشتند، در ذهنیت افراد دیگر تاثیری نخواهد گذاشت. این رسانه‌های خارجی وقتی ایرادهای اصلی را به آنان وارد می‌کنید معمولا خودشان را به نشنیدن می‌زنند، چون اصولا مطرح شدن آن مباحث به‌نفع‌شان نیست، مثلا کمپین مطالبه شفافیت مالی من‌وتو که در فضای مجازی به‌وجود آمد، با سکوت مطلق تمام عوامل این شبکه تلویزیونی مواجه شد. حالا باید پرسید عوامل شبکه من‌وتو و موسسان از به‌راه افتادن چنین کمپینی بیشتر عصبانی شدند یا جملات آبدار سرشار از عصبانیت و حاوی کلمات تند در واکنش به بعضی برنامه‌هایشان؟ آنها از آن لحن تند و عصبی به‌عنوان چیزی که نشانگر تاثیرگذاری‌شان بوده است، یاد می‌کنند اما وقتی که یک کمپین، نقطه ضعف اصلی‌شان را هدف می‌گیرد، با اینکه سکوت کرده‌اند، در حقیقت عصبانی‌تر هستند.

سریال دنباله‌دار ابراهیم حاتمی‌کیا و بی‌بی‌سی فارسی

در سینمای ایران هیچ‌کس مثل ابراهیم حاتمی‌کیا تا این اندازه در فیلم‌هایش سراغ موضوع رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور، خصوصا بی‌بی‌سی فارسی نرفته است. جست‌وجوی نام حاتمی‌کیا درکنار عبارت بی‌بی‌سی فارسی در فضای وب نشان می‌دهد که عوامل بی‌بی‌سی هم دلخوری فراوانی بابت همین موضوع با او پیدا کرده‌اند و معمولا سعی دارند این حس را پشت یک‌جور کنایه حرفه‌ای مخفی کنند. اولین‌بار در سال ۱۳۷۶ بود که حاتمی‌کیا در یکی از فیلم‌هایش نام بی‌بی‌سی را برد.

حاج کاظم، شخصیت اصلی فیلم آژانس شیشه‌ای، خطاب به سلحشور که ماموران امنیتی مقابل اوست، می‌گوید: «امنیت ملی ما را بی‌بی‌سی و سی‌ان‌ان تعیین نمی‌کنند... .» آژانس شیشه‌ای در مقیاس کلی جامعه ایران، یکی از بیشترین میزان تماشاگران را بین تمام فیلم‌ها داشته که این البته به‌معنی فروش گیشه‌ای نیست، بلکه تماشای چندباره آن طی سال‌های متمادی اتفاق افتاده است و این دیالوگ هر بار شنیده می‌شود. شاید خود حاتمی‌کیا هم تصور نمی‌کرد بعد از دهه ۸۰ که بی‌بی‌سی، تلویزیون فارسی‌اش را هم تاسیس کرد، خبرنگاران روزنامه‌های داخلی که روزگاری در سالن جشنواره فجر، بسته به نوع نگاه‌شان برای دیالوگ‌های حاج کاظم یا سلحشور دست می‌زدند، حالا در قامت خبرنگاران بی‌بی‌سی فارسی، عوامل انتقام‌جویی از او شوند.

اولین‌بار سر «گزارش یک جشن»، لحن گزنده بی‌بی‌سی درمورد حاتمی‌کیا بروز پیدا کرد و این درحالی بود که خود این فیلم هم به‌شدت منتقد شرایط سیاسی جامعه بود. پس از آن وقتی حاتمی‌کیا فیلم «چ» را ساخت و در پی آن نطق‌های مکرر کرد و حاشیه‌های فراوان به‌وجود آورد، بی‌بی‌سی فارسی با همان لحن مخصوص به خودش فرصت را برای تسویه‌حساب با کسی که او را تعیین‌کننده امنیت ملی نمی‌دانست، مناسب دید. حالا نوبت پاسخ مجدد حاتمی‌کیا بود. در فیلم «بادیگارد» وقتی حاج‌حیدر با جوان نخبه هسته‌ای مواجه می‌شود که فکر می‌کند توانسته از دست او فرار کند و به محافظ احتیاج ندارد، خطاب به او می‌گوید: «من اگر تروریست بودم، الان تو رو کشته بودم و رسیده بودم خونه و اخبارش رو از بی‌بی‌سی می‌دیدم.»

هرقدر حاتمی‌کیا در اظهارنظرهای شفاهی‌اش بی‌پرده و غوغاگر است، در فیلم‌هایش برعکس بسیار نمکین و به‌اندازه طعنه می‌زند. این طعنه به بی‌بی‌سی فارسی هم بی‌اینکه چنین رسانه‌ای را مهم جلوه بدهد یا گوینده‌اش را درمعرض اتهام تندروی قرار داده باشد، بسیار موثر بود. طبیعتا بازتاب‌های اخبار مربوط به بادیگارد و فیلم بعدی حاتمی‌کیا یعنی «به وقت شام» هم در بی‌بی‌سی وارد بازی طعنه‌های جهت‌دار شد. بالاخره نوبت به فیلم‌ «خروج» رسید. آنچه در بخشی از فیلم خروج نمایش داده شد، شرحی دراماتیک از نوع مواجهه منتقدان داخلی با رسانه‌های خارجی است؛ خصوصا آنجایی که این منتقدان (یا در فیلم خروج معترضان) ابتدا باید از شر رسانه‌هایی که مسیر اصلی اعتراض را تحریف می‌کنند، خلاص شوند.

اینستاگرام بی‌بی‌سی فارسی با مقداری تغییر در عنوان این رسانه و لوگوی آن، از عوامل اصلی ایجاد دردسر برای روستاییان خروج کرده بود و چیزی که در ادامه به آنها نیرو داد، حضور مستقیم‌شان دربرابر دوربین شهروندان و از میان برداشتن واسطه‌هایی مثل این شبکه‌ها بود. بی‌بی‌سی این بار به همین موضوع به‌طور مستقل و در قالب یک گزارش پرداخت و البته نتوانست تفکیک مشخصی بین فضای مجازی و رسانه‌های خارجی قائل شود. در همان جشنواره فجر سی‌وهشتم که خروج برای اولین‌بار به نمایش در آمد، فیلم دیگری نمایش داده شد باعنوان «آبادان یازده۶۰» به کارگردانی مهرداد خوشبخت.

این فیلم تلاش عده‌ای از عوامل رادیو آبادان در اوایل جنگ را روایت می‌کرد که می‌خواستند اجازه ندهند صدای رسانه‌شان خاموش شود. در بخشی از فیلم، به قرائت کد کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ از رادیو فارسی بی‌بی‌سی اشاره می‌شود. بی‌بی‌سی هر شب می‌گفت ساعت ۱۲ نیمه‌شب است اما در شب کودتا گفت ساعت دقیقا ۱۲ نیمه‌شب است و این برای کودتاچیانی که به رادیو گوش چسبانده بودند، رمز عملیات بود. رئیس رادیو آبادان هم با الهام از این قضیه بین خودش و همسرش رمز می‌گذارد و می‌گوید هر وقت رادیو گفت اینجا آبادان است و آبادان می‌ماند، مطمئن باش که حال ما خوب است. تکرار این کد بین رئیس رادیو آبادان و همسرش باعث می‌شود که مخاطب مرتب یاد کد بی‌بی‌سی در شب کودتا هم بیفتد. به هرحال وقتی فیلم تمام می‌شود، در ابتدای تیتراژ پایانی‌اش اولین عنوان این است؛ با تشکر فراوان از ابراهیم حاتمی‌کیا.

ماهواره‌ها در خنده‌بازار؛ آخرین طنازی‌های به‌اندازه، قبل از دوره خودستایی

صداوسیمای ایران از دودهه پیش به این‌سو هر روز لحن خودستایانه و انتقادناپذیرتری پیدا کرد. پیش از این، سریال‌های تلویزیون در برنامه‌هایی روی آنتن همان تلویزیون نقد می‌شدند و گاهی تندترین انتقادها را دریافت می‌کردند. یکی دیگر از سرگرمی‌های مردم با تلویزیون تماشای برنامه‌هایی بود که به شوخی با سایر برنامه‌های صداوسیما می‌پرداختند اما هرچه به دوره جدید نزدیک‌تر شدیم، این فضا بیشتر تغییر کرد. یکی از طنزهای مکتوب روزنامه‌ای که هنگام انجام مذاکرات منتهی به امضای قرارداد برجام، با نوع پوشش رسانه‌های مختلف از این واقعه شوخی می‌کرد، وقتی به خبرنگار فرضی صداوسیما رسید، دقیقا روی همین نقطه دست گذاشت. یک نفر در استودیو شبکه خبر از همکار گزارشگرش در سوئیس سوالات مختلفی درباره برجام می‌پرسید و او تقریبا تمام سوالات را با یک مضمون ساده جواب می‌داد که «پوشش صداوسیما از این اتفاقات بی‌نظیر است.»

برنامه طنز خنده‌بازار آخرین برنامه‌ای بود که در تلویزیون ایران به شوخی با سایر برنامه‌ها و نقد آنها می‌پرداخت. البته همین مجموعه هم رفته‌رفته ناچار شد دست از سر سایر مجموعه‌های سیما بردارد و سراغ موضوعات دیگری در جامعه برود. در دوره‌ای که خنده‌بازار هنوز کم‌وبیش با برنامه‌های سیما شوخی می‌کرد، یک آیتم به آن اضافه شد که شبکه ماهواره‌ای من‌وتو را دست می‌انداخت. این آیتم خیلی خوب اجرا شده بود؛ به‌طوری که حتی خود عوامل من‌وتو هم آن را در شبکه‌شان پخش کردند و به ستایش از بازیگران آن پرداختند. نقد من‌وتو که همراه با نقد از شبکه تلویزیونی صدای آمریکا بود، وقتی جا داشت و قابل هضم به‌حساب می‌آمد که صداوسیما از خودش هم مرتب نقد می‌کرد و لابه‌لای آن گریزی به شبکه‌های ماهواره‌ای زده می‌شد؛ اما از وقتی صدا سیما به‌جای رسانه ملی، در مرحله اول تبدیل به روابط‌عمومی خودش شد و هر روز بیشتر در سندروم خودستایی فرو رفت، دیگر پرداختن به چنین موضوعاتی در برنامه‌های طنز محملی نداشت و البــتــه اتفاق هم نیفتاد.

دی‌بی‌سی فارسی؛ فاش‌کننده لحن پنهان بی‌بی‌سی

دی‌بی‌سی فارسی که در لوگوی آن عروسک دیبی از مجموعه کلاه‌قرمزی هم قرار داده شده، یک طنز انتقادی نکته‌سنج در واکنش به لحن کنایی و جهت‌دار بی‌بی‌سی فارسی است؛ لحنی که در لفافه ادعای بیطرفی پیچیده می‌شود، اما جانبدارانه است. تقریبا همه می‌دانند که دیبی یکی از کاراکترهای خاص مجموعه کلاه‌قرمزی است. این عروسک شیرین، به‌طور کل معنای کلمات را معکوس می‌شنود و بیان می‌کند. مثلا «ازت متنفرم» به زبان دیبی می‌شود «دوستت دارم». شباهت آوایی واژه دی‌بی‌سی با بی‌بی‌سی یک نکته ظریف بود که در بخش‌های دیگر این آیتم هم از تکنیک آن استفاده شد. مثلا اسم خبرنگاران بی‌بی‌سی فارسی با یک تغییر آوایی کوچک تبدیل به اسم خبرنگاران بی‌بی‌سی می‌شود. بهمن اردلان تبدیل می‌شود به بهمن ارغوان یا کسرا ناجی به کسرا حاجی. اجرای این برنامه بسیار با خود بی‌بی‌سی شباهت دارد و زاویه‌ای که برای شوخی با لحن بی‌بی‌سی انتخاب کرده‌ هم به‌طرز حیرت‌انگیزی دارای عمق و دقت است. اگر دی‌بی‌سی با لودگی سراغ شوخی با بی‌بی‌سی فارسی می‌رفت، نهایتا در یکی‌دو آیتم می‌توانست موفق باشد، اما اینکه کارش را ادامه داده و لااقل تا اینجای کار، هر روز به مخاطبان آن اضافه می‌شود، به‌دلیل زاویه‌ای است که برای نقد طنازانه بی‌بی‌سی انتخاب کرده است. بی‌بی‌سی اخبار را به‌طور کاملا گزینش‌گرانه‌ای انتخاب می‌کند و بعضی از آنها را ضریب داده و دارای اهمیت بیشتری جلوه می‌دهد و بعضی دیگر را به‌نوعی که نتوان گفت پوشش نداده است، به گوشه‌وکنارها می‌فرستد.

بی‌بی‌سی در انتخاب لحن هم شیطنت خاصی دارد که چندان دوست‌داشتنی نیست و بوی روراست نبودن می‌دهد. همین چیزها حتی گاهی بعضی از مخاطبان بی‌بی‌سی را نسبت‌به آن خشمگین می‌کند. یک نمونه مشهور و نسبتا متاخر آن استفاده نکردن این رسانه در تمام بخش‌های تصویری، صوتی، مکتوب و مجازی اخبارش از واژه «تروریستی»، در توصیف حمله به رژه نظامیان اهواز بود. این قضیه فقط در یکی‌دو مورد اتفاق نیفتاد و طی طول مدتی که این رسانه باید اخبار حمله تروریستی به رژه اهواز را پوشش می‌داد، روی آن تاکید شده بود. مشخص بود که بی‌بی‌سی می‌خواست از جدایی‌طلبان و تروریست‌هایی که علیه ایران فعالیت می‌کنند، جانبداری کند؛ اما این جانبداری را لااقل حالا به‌طرز علنی رو نمی‌کرد و زیر بار آن نمی‌رفت؛ یعنی همین که یک رسانه با لحن بی‌طرفانه جانبداری ‌کند، به‌طور طبیعی خیلی بیشتر باعث خشم و تنفر مخاطبانش خواهد شد. نقطه‌قوت برنامه دی‌بی‌سی فارسی، برجسته و برملا کردن همین لحن دوسویه است.

از روزی که این آیتم طنز در فضای مجازی راه افتاده، مرتب بر تعداد مخاطبان آن اضافه شده است، اما عوامل و کارگزاران بی‌بی‌سی فارسی، برخلاف رویه معمولی که رسانه‌ها در واکنش به شوخی با خودشان دارند، به شکل حیرت‌انگیزی اساسا هیچ واکنشی به آن نشان نداده‌اند و طوری رفتار کرده‌اند که انگار وجود چنین برنامه‌ای به گوش‌شان هم نخورده است، درحالی‌که قطعا چنین نیست. آنها حتی در فضای مجازی و صفحات شخصی‌شان چیزی درباره دی‌بی‌سی فارسی نگفته‌اند.

مشخص است آنچه دی‌بی‌سی به‌عنوان کاریکاتوری از بی‌بی‌سی روی آن تاکید ویژه می‌کند، چیزی نیست که عوامل بی‌بی‌سی دوست داشته باشند چندان به چشم بیاید و مطرح شود. دی‌بی‌سی آن دسته از خصوصیات بی‌بی‌سی فارسی را که خودش سعی در مخفی کردن‌شان دارد، برملا می‌کند و طنز خودش را هم بر آنها استوار کرده است. این برنامه کاملا قابلیت این را خواهد داشت که برای مطالعه رسانه‌هایی مثل بی‌بی‌سی به آن ارجاع داده شود؛ چون خصوصیات تمایزبخش این شبکه تلویزیونی با شبکه‌های تلویزیونی ایران و سایر شبکه‌های دنیا را طوری بررسی می‌کند که انگار فرمول بی‌بی‌سی فارسی را لو داده است.



به‌جای اختصاص دادن بخش ثابت خبری، درباره ماهواره‌ها آیتم طنز بسازید

وگرنه هیچ قالبی برای به‌چالش کشیدن رسانه‌های فارسی‌زبان ماهواره مناسب‌تر از آیتم‌های طنز نبود. اصولا آیتم طنز غیر از مسائل روزمره اجتماع، یکی از اصلی‌ترین سوژه‌هایش را از رسانه‌های مشهور و برنامه‌هایشان می‌گیرد و شوخی با این برنامه‌ها و اخبار، از چند جهت مفید و سازنده است؛ اولا باعث دیده شدن برنامه‌های مهجور اما جذاب می‌شود، ثانیا باعث می‌شود اگر کسی درمعرض استفاده از یک برنامه قرار دارد، چنانکه لازم است با آمادگی ذهنی سراغ آن برود یا این برخورد را تجربه کند.

مهران مدیری در دوره‌ای ناچار شد سراغ شبکه نمایش خانگی برود، یک مجموعه آیتمی ۵۰ دقیقه‌ای به‌نام «بمب خنده» ساخت که به شوخی با شبکه‌های ماهواره‌ای می‌پرداخت.

این مجموعه در اردیبهشت ۱۳۸۷ و بین دو مجموعه «مرد هزارچهره» و «مرد دوهزار چهره» و با حضور عوامل «قهوه تلخ» ساخته شد؛ اما به‌دلیل صحنه رقص بیژن بنفشه‌خواه و چند متلک بودار، به آن مجوز پخش داده نشد. بعدها در سال ۱۳۸۹ سی‌دی بمب خنده سر از گوشه‌وکنار خیابان‌ها درآورد و در فضای پس از انتخابات ۱۳۸۸، یکی از بهترین کارکردها را به‌طور خودکار در مواجهه با شبکه‌هایی که آن روزها بسیار پررونق شده بودند، ایجاد کرد.

چه محصولی در فضای پساهشتادوهشت، بهترین مواجهه را با شبکه‌های ماهواره‌ای ایجاد کرد؟ همان محصولی که به‌دلیل صحنه رقص بیژن بنفشه‌خواه و متلک‌های بودارش حتی از شبکه نمایش خانگی مجوز نگرفت. برای اینکه سرنوشت آیتم‌های طنز انتقادی از ماهواره‌ها را در تلویزیون ایران بهتر رصد کنیم، می‌توان به تنها نمونه دیگری که غیر از بمب خنده به‌طور جدی وارد این فضا شد، توجه کرد. «سیگنال موجود است» هم مجموعه‌ای تلویزیونی به کارگردانی مهدی مظلومی بود که در سال ۱۳۹۳ پخش شد.

این سریال در ابتدا قرار بود از شبکه‌۳ سیما پخش شود، اما به‌دلیل اختلافات تهیه‌کننده و مدیران سیما در قالب شبکه‌خانگی توزیع شد. البته بعدها و در یک اتفاق عجیب و در اردیبهشت ۱۳۹۶‌، این مجموعه از شبکه نسیم پخش شد.

داستان این مجموعه تلویزیونی درباره جوانی بود که علاقه به خوانندگی دارد و در هیچ‌کدام از سبک‌های موسیقی موفق نمی‌شود و نهایتا برای خوانندگی به خارج از کشور سفر می‌کند. این مجموعه سعی داشت تصویری از آنچه در شبکه‌های ماهواره‌ای می‌گذشت را ارائه کند. جالب اینجاست که مهدی مظلومی، کارگردان این مجموعه هم مدتی بعد از ساخت «سیگنال موجود است» و اتفاقاتی که برای آن افتاد، به شبکه ماهواره‌ای جم در خارج از کشور پیوست و با حل شدن مشکلات، در سال 1396 به کشور برگشت و سریالش هم از تلویزیون پخش شد.

منبع: روزنامه فرهیختگان

۱۳۹۹/۹/۴

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...