سعید همتی- بعد از گذشت چهار سال از عمر دولت دونالد ترامپ به جای آنکه به طرف امریکایی این پالس داده شود که «افزایش فشارهای اقتصادی و تحریمی دولت ترامپ نتوانست ایران را از موضع گذشته خود عقب براند»، به گونهای ایران را مشتاق و شیفته مذاکره نشان میدهند که تنها یک باور بر دستگاه محاسبه سنجش دولت جو بایدن غالب میشود و آن اینکه «فشار حداکثری دولت ترامپ ایران را به پای میز مذاکره کشانده است.»
همین تفکر در ابتدای دولت یازدهم نیز برای باراک اوباما و اتاق فکر کاخسفید به وجود آمد. در آن مقطع زمانی دولتمردان کشورمان به گونهای از ضرورت مذاکره با غرب و خزانه خالی سخن به میان میآوردند که در نهایت باراک اوباما صراحتاً گفت: «آنچه ایران را پای میز مذاکرات آورد، تحریمهای اقتصادی فلجکننده بود.»
ولع مذاکره به معنای اثرگذار بودن فشار حداکثری است
نتیجه نگرش آن روز امریکایی این شد که سندی ۱۶۰ صفحهای را پیش روی تیم مذاکرهکننده ایرانی قرار دادند که انواع و اقسام تلههای حقوقی-سیاسی بر آن مترتب شده بود و خروجی آن افزایش مشکلات اقتصادی در داخل کشور نظیر گرانی، رکود، تورم و بیکاری بود.
حال همان اشتباه در حال تکرار شدن است، به طوری که تیم تصمیمگیر و تصمیمسازی کاخسفید به این برآورد ذهنی رسیده است که طرف ایرانی ولع و طمع وصفناپذیری نسبت به آغاز مذاکرات جدید با طرف امریکایی دارد و بر همین اساس امتیازگیری از آنها آسان است و میتوان تأمین منافع ضدایرانی غرب را در حوزه موشکی و منطقهای تا حدودی طی ماههای باقیمانده تا پایان دولت دوازدهم کلید زد.
در حالی که مسئولان اجرایی کشور بدون استثنا در اکثر سخنرانیهای خود به بحث ضرورت و بایستههای مذاکره با ایالات متحده سخن به میان میآورند و به طور تلویحی روی اثرگذاری سیاست «فشار حداکثری» صحه میگذارند که واقعیت برخلاف پالسهایی است که عدهای از داخل برای کاخ سفید منتقل میکنند. روزنامه فرانسوی فیگارو در جدیدترین شماره خود مینویسد: «حتی اگر سیاست فشار حداکثری ترامپ را شکستخورده در نظر بگیریم، از سرگیری مذاکرات با تهران بر سر برنامه اتمی آن بسیار دشوار است، زیرا بایدن همانند کشورهای اروپایی، قصد دارد مذاکرات جدید را علاوه بر رعایت کامل برجام از سوی ایران، به مهار برنامه موشکی این کشور و نفوذ آن در منطقه منوط کند.»
یا روزنامه فرانسوی لوموند در همین زمینه مینویسد: «ایران از اولویتهای «بایدن» در زمینه سیاست خارجی نیست، هر چند به دلیل فشارهای بینالمللی، رئیسجمهور منتخب امریکا ناچار خواهد بود در هفتهها و ماههای آینده، خود را درگیر این پرونده سازد.»
توازنی که قانون داخلی تا حدودی برقرار کرد
در مقابل پالسهایی که طیف غربزده برای طرف امریکایی در قالب سخنرانیهای متعدد و ابراز علاقه و اشتیاق نسبت به روی کارآمدن بایدن و احتمال برگشت او به برجام انجام داده است، آنچه تا حدودی توانسته محاسبات شکل گرفته طرف امریکا-اروپایی را تحتالشعاع قرار دهد، شروطی است که مجلس شورای اسلامی در قالب قانون «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع» وضع کرد و توانست قدرت چانهزنی طرف ایرانی را حتی در جلسات کمیسیون برجام نیز ارتقا دهد.
شروط مطرح شده ایران مندرج در قانون مجلس شورای اسلامی تحت عناوینی مانند «لغو تحریمها، بازگشت و پرداخت خسارت» این پیام را به طرف امریکایی- اروپایی داد که نظام جمهوری اسلامی ایران برخلاف باورهای یک طیف نشانهدار داخلی، «نفس مذاکره» را یک برد دیپلماتیک نمیداند و منتظر اقدامات عملی و اجرایی طرف مقابل است.
کما اینکه گاردین یک روز بعد از برگزاری نشست کمیسیون مشترک برجام در سطح وزرای امور خارجه ایران و ۱+۴ با تأکید بر اینکه «اروپا موقتاً از پیششرطهای برجامی صرفنظر میکند» نوشت: «یک رسانه انگلیسی مدعی شد که اعضای اروپایی برجام قصد دارند در برهه کنونی به منظور آنچه «تسهیل احیای برجام» خوانده شده، از شروط قبلی خود مبنی بر اضافه شدن بندهای جدید به این توافق و تغییر زمانبندی آن صرفنظر کنند.»
۷ سال گروگانگیری دیپلماتیک
طیف غربزده به هفت سال گروگانگیری خود از معیشت گرفته تا اقتصاد و سیاست خارجه پایان نمیدهد تا به هدف خود که همان استانداردسازی رفتار ایران در حوزه هستهای، موشکی، منطقهای و حقوق بشری برسد و ابراز ارادت به دموکراتها و شخص جو بایدن طی هفتههای اخیر نیز نشئت گرفته از همین رویکرد است و طی ماههای منتهی به پایان دولت دوازدهم نیز فروکش نخواهد کرد.
به حداقل رساندن روابط تجاری، اقتصادی و سیاسی با ۱۵ کشور همسایه، تعطیل کردن روابط تجاری و اقتصادی با کشورهای امریکای لاتین که حیاط خلوت امریکا محسوب میشود و در مقابل اصرار بیش از حد به رفت و آمدهای دیپلماتیک به کشورهای اروپایی را جایگزین کردهاند تا جایی که رهبرمعظم انقلاب نسبت به یکجانبهگرایی دیپلماتیک بارها ابراز گلایه میکنند و خواهان توسعه روابط دیپلماتیک با کشورهای غیرغربی میشوند.
ایدهآل بایدن
بایدن در کنار اروپاییها نیز به خوبی پالسهای طیفی از سیاستمداران را درک میکند و تلاش خواهد کرد تا فرصت باقی مانده تا پایان دولت دوازدهم مقدمات توسعه برجام را به سایر حوزههای غیرهستهای فراهم کند. در همین باره الشرقالاوسط روز گذشته در گزارشی با تأکید بر اینکه «هم بایدن و هم اروپا میخواهند تا پیش از انتخابات ایران، مذاکره بین واشنگتن و تهران آغاز شود، مینویسد: «شش ماه سرنوشتساز پیش رو، موازین و ابعاد توافق هستهای جدید را تعیین میکند؛ چراکه پس از اعلام پیروزی نهایی بایدن، واشنگتن وارد دوره تازهای خواهد شد. از صحبتهای بایدن میتوان برداشت کرد که در زمینههای متعددی به دنبال دمیدن یک روح جدید به پیکره سیاستهای کاخ سفید است. در شش ماه آینده، بازیگران بینالمللی ذینفع تمام تلاش خود را میکنند تا بر توافقی که به امضا میرسد تأثیر بگذارند، به این دلیل که اگر اکنون حرفشان را نزنند، تا ابد مجبور به سکوت میشوند.»
این روزنامه در ادامه مینویسد: «منافع اروپایی ساده است: آرام کردن نگرانیهای بینالمللی و پیگیری از جایی که تماسها متوقف شده است، با هدف بازگشت به برجام. اما ایران، ظاهراً به دنبال تغییر نیست. در هر صورت، تمام مقالاتی که در ایالات متحده منتشر میشود، حکایت از آن دارد که مذاکرات شروع شده است. از این چه نتیجهای میتوان گرفت؟ دموکراتها چگونگی تعامل با ایران را مورد بررسی قرار میدهند و میخواهند بدانند فشاری که ترامپ علیه ایران ترتیب داد، تا چه زمانی بهتر است ادامه یابد؟»
بدون پاسخ ماندن سادهترین سؤال
پرسشی که طیف غربزده داخلی هیچ گاه نتوانستند به آن پاسخی منطقی بدهند، این است که اصرار و پافشاری شما بر گزاره «مذاکره» به ویژه طی هفت سال اخیر چه آوردهای برای کشور و جامعه ایرانی به همراه داشته است که کمافیسابق به دموکراتها ابراز ارادت کردهاید و با شوقی تمام از بازگشت جو بایدن به برجام سخن میگویید؟ مگر نه آن است که خروجی مبرهن برجام رکود، بیکاری، گرانی و تورم است. بیاعتماد کردن مردم نسبت به نظام و ناامید کردن آنها نسبت به آینده کشور و دمیدن روحیه ما نمیتوانیم و ایجاد و تعمیق روحیه خودکوچکبینی مردم مگر نتیجه عینی برجام نیست، پس این همه اصرار برای تکرار خسارت محض چه پشتوانه فکری و عقلایی میتواند داشته باشد؟
منبع: روزنامه جوان