محمد اسماعیلی- به همان میزان که سیاستمداران و رهبران این طیف در کنار مدیران اجرایی و باسابقه خود در فقر کارایی و سردرگمی برای فائق آمدن بر مشکلات کشور به سر میبرند، شاهد ولع و طمع سیریناپذیر افراد متصل به این جریان برای توسعه قدرت خود در انتخابات پیش رو هستیم؛ به طوری که تا کنون چندین نفر به عنوان نامزدهای احتمالی این جریان در انتخابات مطرح شده است. البته جریان چنین ضعف ساختاری و محتوایی را نیز میتوان به سایر نامزدها و گروههای سیاسی وارد کرد که به عنوان یک رذیله انتخاباتی در حال نهادینه شدن است.
فقر برنامههای جامع برای اداره کشور
قاعدتاً این سؤال اساسی پیش روی افکار عمومی قرار میگیرد که جریانی که هفت سال برنامه جامع و مدونی برای اداره کشور نداشته و مشکلات اقتصادی، سیاسی، معیشتی و فرهنگی و ... را به چندین برابر افزایش داده است و طی ماههای منتهی به روز برگزاری انتخابات، هیچ پلن دوم و سومی جز مذاکره با غرب برای بهبود اوضاع کشور ندارد، چطور میتواند اوضاع کشور در چهار سال آتی را سرو سامان بدهد و با چه طرح و برنامهای میتواند با تحریمهای یکجانبه غرب علیه کشورمان مقابله کند و نرخ بیکاری، گرانی و تورم را در حد معقولانه کاهش دهد و رشد و تحرک اقتصادی را به بازار بیاورد.
برنامه و ایدههایی با قابلیت اجرایی شدن، شامل جریانات سیاسی کشور به صورت کلی میشود کمااینکه در دورههای پیش از این نیز احزاب و گروههای سیاسی بیشتر از آن که روی برنامه جامع و نظامند برای جلب آرای عمومی و پس از آن اداره کشور متمرکز شوند به دنبال طرح مسائل حاشیه و چالش بودند تا به واسطه آن به هر قیمت ممکن به موفقیت انتخاباتی دست پیدا کنند. نمونه بارز آن دعواهای مناظراتی بود که سودی برای کشور نداشت و تنها مردم را نسبت به مسئولان و کارگزاران نظام بدبین کرد و آثار روانی و اجتماعی آن تا مدتهای مدید غیرقابل جبران است.
فقر نزاکت سیاسی- اجتماعی
شرایط فعلی را هر جریان و طیفی برای کشور به ارمغان آورده بود، طبیعتاً برای معرفی نامزد خود در انتخابات پیش رو اندکی نزاکت سیاسی و اجتماعی به خرج میداد و ضمن عذرخواهی از افکار عمومی و پذیرش اشتباهات مدیران و مسئولان منتسب به خود، با یک برنامه اساسی و سودمند به رقابتهای انتخاباتی پا میگذاشت و تنها هدف اصلی خود را «استمرار قدرت» آن هم با فریب افکار عمومی قرار نمیداد. اینکه با شعارهای دهنپرکن و پرطمطراق بتوان آرای مردم را جلب کرد اگرچه میتواند یک طیف سیاسی را به صورت موقت خوشبخت کند، اما پایان آن رویگردانی و نفرت مردم رأساً از آن فرد و جریان متبوع خواهد بود. به رغم آنکه نمیتوان بدبینی و ناامیدی از نظام اسلامی را نیز در این بین نادیده گرفت. اینکه در انتخابات سال ۱۳۹۶ نامزد اصلی و نامزد پوششی وابسته به یک جریان مستمراً «ریشهکنی فقر» و «تک رقمی کردن نرخ بیکاری» و شعارهای مشابه را سر میدادند و بعد از پیروزی در انتخابات اوضاع فقر و بیکاری را به بدترین وضع قبل و بعد از انقلاب درآوردند، نشان از بیتقوایی سیاسی دارد که بر مبنای آن اصل در رقابتهای انتخاباتی رسیدن به کرسی قدرت است نه رسیدگی به حال محرومان و فقرایی که حضرت امام (ره) آنها را صاحبان اصلی نظام و انقلاب میداند.
فقدان تقوای سیاسی- سبک زندگی اشرافی و رویگردانی مردم از نظام
طبیعی است در شرایطی که نامزدهایی که در انتخابات ریاست جمهوری و در میتینگهای سیاسی و مناظرات انتخاباتی شعارها و وعدههای انتخاباتی در حمایت از اقشار کمدرآمد و مستضعفان سر میدهند و بعد از به قدرت رسیدن خلاف آن عمل میکنند و سبک زندگی خود سبک اشرافیگری و تجملگرایی است و کمترین کارایی و بهرهوری را در عرصه اجرایی دارند، بدترین ضربه را به اعتماد عمومی جامعه و حس وابستگی مردم به نظام و انقلاب میزنند و چنانچه بگوییم عامل اصلی رویگردانی بخشی از اقشار جامعه از حاکمیت سیاسی را همین افراد طی هفت سال اخیر زدهاند، سخنی به گزاف نگفتهایم.
دیدگاههای حضرت علی (ع) و به تبعیت از آن حضرت امام و رهبر معظم انقلاب در باب ضرورت همسطح بودن زندگی مسئولان با قشر کمدرآمد جامعه و همچنین سادهزیستی مسئولان و کارگزاران نظام به جهت تکرارهای فراوان مشهور و معروف است. حضرت علی (ع) به عثمان بن حُنَیف، استاندار خود در بصره (که از یاران ویژه امیرالمؤمنین علی (ع) است و در نهایت نیز به دست دشمنان آن حضرت شکنجه میشود و به شهادت میرسد) به دلیل شرکت در میهمانی یکی از جوانان ثروتمند بصره که فقیران و ضعیفان از آمدن به آن میهمانی محروم و تنها ثروتمندان در آن حاضر بودند، نامه اعتراضآمیزی مینویسد و از شرکت ایشان در چنین ضیافتی به شدت گلایه میکند؛ اگرچه خود استاندار، زندگی ساده و فقیرانهای داشته است. در نامه ۴۵ نهجالبلاغه میآید: «پس از یاد خدا و درودای پسر حنیف! به من گزارش دادند که مردی از سرمایهداران بصره تو را به میهمانی خویش فرا خوانده و تو به سرعت به سوی آن شتافتی؛ خوردنیهای رنگارنگ برای تو آوردند و کاسههای پر از غذا پیدرپی جلوی تو نهادند. گمان نمیکردم، مهمانی مردی را بپذیری که نیازمندانشان [از آن سفره]با ستم محروم و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شدهاند.»
آثار اصرار به سبک زندگی اشرافی
طبیعی است تا زمانی که بخشی از مسئولان کشور و مدیران متصل به یک تفکر خاص سیاسی طی سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هدف اصلی خود را بهبود اوضاع اقتصاد خود و حلقه نزدیک به خود قرار دادهاند و با تولید طیفی از مفسدان که دایره شمولیت آن از آقازادهها گرفته تا افراد دوتابعیتی و رانتخواران را دربرمیگیرد و در عرصه مدیریتی و اجرایی کشور اوج بیبرنامگی و کارایی را به نمایش گذاشتهاند، قدرت اثرگذاری تحریمهای اقتصادی و محدودیتهای بینالمللی روزبهروز افزایش خواهد یافت و به همان میزان به اعتماد عمومی جامعه لطمه وارد میشود. جالب اینجاست این طیف با انبوهی از رسانههای داخلی و خارجی که در اختیار دارند رویه و رویکردهای خود در عرصه اجرایی و اقتصادی را توجیه کردند و عامل اصلی مشکلات امروز کشور را پافشاری نظام روی معیارهای عقلانی –انقلابی معرفی میکنند! این طیف برای رسیدن به اهداف خود در عرصه سیاسی قائل به آن هستند که برای فشار به نظام باید با اقدامات هوشمند، اوضاع نامساعد اقتصادی قشر متوسط به پایین کشور را نیز تشدید کرد و اگر هم مردم کمدرآمد در زیر چرخهای توسعه (به معنای توسعه وابستهگرایی) له شدند، بلا اشکال است.
پرسشی که دائم تکرار میشود، این است که نفع این جریان برای کشور چقدر بوده است و چه میزان از اوضاع کنونی کشور به دلیل فقر کارایی و توانمندی جریان مورد اشاره است؟
منبع: روزنامه جوان