محمد مهدي اسلامي-انقلاب اسلامی اگرچه در دهه فجر، اوج گرفت و در 22 بهمن ماه، به سقوط رژیم پهلوی رسید؛ اما امام خمینی (ره) از سال 1341 برای افزایش آگاهی عمومی برای ایجاد موجی از همراهی مردم تلاش کرده بود. با فرار شاه، ضرباهنگ انقلاب بر روي دور تند افتاد و مردم قدرتي مضاعف يافتند؛ اين توان متراكم شده، تنها منتظر يك جرقه بود. اعلان تصميم امام خميني (ره) به بازگشت به ايران، جرقهاي شد كه آخرين مدافعان نظام سلطنتي را به اقداماتي واداشت كه آتش انقلابي مردم را دوچندان نمود.
تاريخ اعلام شده پنجم بهمنماه بود، خيل عظيم مردم براي بازگشت رهبر عاشورايي خود لحظه شماري ميكردند كه خبرها از اعلام نقص فني هواپيماي عازم پاريس و مسدود شدن باند فرودگاه مهرآباد توسط تانک ها و کامیون های ارتشی حكايت نمود و سرانجام از تعطيلي کلیه پروازهای فرودگاه مهرآباد تا سه روز خبر داده شد.
با بسته شدن فرودگاه و پس از راهپیمایی گسترده مردم در فردای آن روز (مصادف با 28 صفر) سران انقلابیون در مقر کمیته استقبال از امام در مدرسه رفاه جمع شدند تا در این باره رایزنی کنند.
مقام معظم رهبري، حوادث آن روز را چنين شرح دادهاند : «آن روزى بود كه امام قرار بود بيايند، نيامدند و ما رفتيم در بهشت زهرا و شهيد بهشتى سخنرانى كردند و بنده قطعنامه را خواندم، آن روز بهشت زهرا اين جورى بود ديگر؟ يك سخنرانى شهيد بهشتى كردند بعد هم يك قطعنامهاى تهيه كرده بوديم من هم رفتم قطعنامه را خواندم و برگشتيم. وقتى كه برگشتيم صحبت شد كه حالا قدم بعدى چى باشد؟ فكر تحصن در تهران بىارتباط به تجربهى تحصن در مشهد نبود، يعنى تجربهى موفق تحصن بيمارستان مشهد تشويقكننده بود به اين تحصنى كه در تهران انجام گرفت.» (مصاحبه با شبکه ۲ سیما درباره خاطرات ۲۲ بهمن، 11 بهمن 1363)
پس از تصویب اصل برگزاری تحصن، گفتوگوها درباره مکان آن آغاز شد: « مدتى بحث شد كه كجا تحصن انجام بگيرد، بعضى مىگفتند در مسجد بازار مسجد امام كه آن وقت اسمش مسجد شاه بود آنجا تحصن انجام بگيرد، بعضى جاهاى ديگر را پيشنهاد مىكردند يك وقت پيشنهاد دانشگاه هم شد كه ديديم بسيار جالب و از همه جهت اين خوب هست. » (همان)
تحصن دو ويژگي مثبت داشت، نخست بر وحدت كلمه مبارزين بيفزايد و مانع از تفرق و اعمال خنثي كننده يكديگر شود و ديگر آنكه با بسيج افكار عمومي دولت بختيار را براي باز نمودن فرودگاه و فراهم نمودن امكان بازگشت رهبر كبير انقلاب تحت فشار بگذارد.
يكي از نكات مهم اين تحصن مكان انتخاب شده براي آن بود، مكاني كه هم جنبه تاييد دولت را نداشه باشد و هم بر وحدت مبارزين بيفزايد. مرحوم آیت الله طاهری خرم آبادی پيرامون علت برخی ملاحظات درباره دانشگاه تهران چنین توضيح داده است: «نظر بعضی از آقایان از جمله آقای خامنهای این بود که تحصن در مسجد بازار انجام بگیرد. ایشان روز بعد در توضیح نظرشان گفتند که من به این علت گفتم تحصن در مسجد بازار انجام گیرد که در دانشگاه گروه های مختلفی حضور و تسلط دارند و به دلیل وجود منافقان در میان دانشجویان ممکن است مسئله و حادثهای ... به وجود بیاورند. مسجد بازار کاملاً در اختیار مردم قرار دارد امادانشگاه اینگونه نیست.» (خاطرات آیت الله طاهری خرم آبادی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جلد 2، 1384، صفحات 283 و 284)
اما گویا جمع دو دیدگاه با انتخاب "مسجد دانشگاه تهران" میسر میشود. رهبر معظم انقلاب هم که در کنار نگرانی از حضور گروهک ها، خود از جهات دیگر موافق انتخاب مسجد دانشگاه بودند در همین باره فرموده اند: « بنده با اينكه يك عنصر دانشگاهى نيستم ... ليكن با دانشگاه و دانشجو و دانشگاهى از قديم ارتباط طولانىاى داشتم. گاهى به يك مناسبتى در دانشگاه تهران كار داشتم، مىآمدم دانشگاه تهران؛ احساس ميكردم كه به يك محيط خودمانى وارد شدم. با اينكه محيط از لحاظ ظواهر آن روز با لباس ما و عمامهى ما و اينها هيچ تناسبى نداشت، اما آدم احساس ميكرد كه يك محيط خودمانى است. دوستان ديگرى هم كه از قبيل ما بودند، همين جور احساسى ميكردند. شايد همين هم موجب شد كه مجموعهى دستاندركاران و سررشتهداران امور استقبال امام بعد از اينكه آمدن ايشان در مثل اين روزها به تأخير افتاد، محل تحصن را دانشگاه تهران انتخاب كردند. اين يك تصادف محض نبود، اين نشاندهندهى يك نوع ارتباط معنوى و روحى با دانشگاه بود؛ بخصوص با اين دانشگاه... اين اُنس ها و اين ارتباط ها ريشه در ذهنيات دارد، ريشه در سوابق دارد. يعنى هم ما نسبت به دانشگاه حسن ظن و نگاه مثبت داشتيم، هم دانشگاه نسبت به ما يك حالت خودمانى و پذيرائى داشت. بعد هم باز علىالظاهر به همين دليل، محل نماز جمعه، دانشگاه تهران انتخاب شد.» (بيانات در ديدار وزير علوم و استادان دانشگاه تهران، 13 بهمن 88)
آیت الله خامنهای درباره چگونگی عملیاتی شدن این تصمیم میگویند: «برادرها صبح زود رفتند دانشگاه منتها خوف اين بود كه دانشگاه را ببندند، قبلاً ما فرستاديم با آن رئيس آن وقت، رئيس نه، رئيس دانشگاه نخير، با يكى از مسؤولين دانشگاه آن شخصى بود كه بعدها به نظرم رئيس دانشگاه شد آن وقت يكى از دستاندركارهاى دانشگاه بود تفاهم كرديم مشكلات زيادى هم سر راه ما انصافاً درست كردند اما مسجد خوشبختانه باز بود، ما رفتيم داخل مسجد و فوراً آن اطاقك سر مسجد را آنجا را ستاد كارها قرار داديم و بلافاصله يك اعلاميه منتشر كرديم يعنى اولين كارى كه كرديم يك اعلاميه نوشتيم گفتيم كه اين اعلاميه پخش بشود و ما حضورمان در اينجا آن وقتى فايده خواهد داشت كه زبان و بيان همراهش باشد و اين كار را كرديم و اين سياست را ما تا آخر هم ادامه داديم و همين بود كه اثر كرد، زيرا كه اگر سخنرانىها و اعلاميهها نبود مفهوم نمىشد كه چهكارى انجام گرفته، نه مردم در جريان قرار مىگرفتند و تبليغات دستگاه هم مىتوانست شايد آن را جور ديگرى جلوه بدهد لذا بود كه چند تا برنامه در دانشگاه بود يكى سخنرانيهايى بود كه مستمراً در مسجد دانشگاه انجام مىگرفت كه همهى ماها هر كدام يك برنامهى سخنرانى را اينجا گذاشتيم و ديگران سخنرانى مىكردند، يكى اعلاميهها بود، يكى هم يك نشريه، يك بولتن روزانه ما منتشر مىكرديم.» (مصاحبه با شبکه ۲ سیما درباره خاطرات ۲۲ بهمن، 11 بهمن 1363)
ایشان با اشاره به حوادث آن روز به ابعادي از اين وحدت دانشجويان و مبارزين اشاره ميكنند « اين پنج روزى كه گذشت جزو آن مقاطع بسيار عظيم و به ياد ماندنى تاريخ ماست، اينها را بايد به ياد نگهداريد. فراموش نمىكنم كه در مسجد دانشگاه يا آن جلوى پلههاى دانشگاه، غالباً دائماً سخنرانى بود گاهى هم مىآمديم توى دانشگاه جمعيتى حركت مىكرديم، يك روز توى همين خيابان اينجا جلوى درِ دانشگاه نيروهاى رژيم پهلوى حمله كرده بودند، به يك عدهاى از جوانها و از مردم و كشتار مىكردند، به ما خبر دادند ما راه افتاديم، از آن كسانى كه آن روز بودند من يادم هست مرحوم آيتاللَّهربانىشيرازى رحمةاللَّهعليه است. دوستان ديگر هم بودند من يادم از آنها نيست، راه افتاديم آمديم اين جوانهاى دانشجو آمدند مانع شدند گفتند ما نمىگذاريم شما برويد توى اين خطر و در مقابل تيرهاى دشمن، ما گفتيم ما بايد برويم با جان خودمان از اين جوانها دفاع كنيم، بالأخره آنها نگذاشتند ما را برگرداندند. اين پيوند عظيم، اين عواطف جوشان، اين عزم، اين از خودگذشتگىهايى كه انسان مشاهده مىكرد.» (خطبههای نماز جمعه، 7 بهمن ۱۳۶۳)
يكي از مهمترين ابعاد اين تحصن عمومي كردن آن بود؛ كه اعلام به مردم هم به شکلی جالب صورت گرفت. چندی پیش از این تحصن و با تشکیل جامعه روحانیت مبارز تهران، جهت ساماندهی امور، تهران به 14 منطقه فرضی تقسیم شده بود که در هر منطقه یک مسجد به عنوان مرکز هدایت مردم محسوب میشد. (این تقسیم بندی جامعه روحانیت مبارز بعدها در تشکیل کمیته های انقلاب اسلامی هم به کار آمد) در جریان اعلام تحصن هم قرار بر این شد که اشخاصی( به صورت دو به دو) همان شب به هرکدام از آن مساجد بروند و وقتی روحانیون وارد دانشگاه شدند و تحصن به صورت قطعی و رسمی آغاز شد آنها هم خبر را به مردم اعلام کنند.
بدین ترتیب تحصن آغاز شد و اولین بیانیه ی متحصنین، مردم را چنین مخاطب قرار داد:
«باسمه تعالی
ملت مسلمان ایران
حکومت غیر قانونی و غاصب شاپور بختیار در بی شرمی و اهانت به حیثیت ملت ایران، روی پیشینیان نوکر صفت خود را سفید کرد. در روز جمعه 6 بهمن در تهران، تبریز، رشت، گرگان، آبادان، سنندج و بعضی شهرستان های دیگر دست به کشتارهای فجیع و وحشیانه زد و با بستن فرودگاه های کشور بر روی رهبر محبوب ملت آیت الله العظمی امام خمینی دام ظله احساسات پاک شرافتمند ملت ایران را که با قلبی لبریز از عشق با دیدگانی پر از اشک شوق در انتظار مقدم فرخنده رهبر عظیم الشأن خود بود سخت جریحه دار ساخت و خشم سهمگین ملت ایران که ریشه او و اربابانش را خواهد سوخت بیش از پیش برانگیخت. اینجانبان به عنوان اعتراض به اعمال ضد انسانی دولت غیر قانونی بختیار از ساعت 9 صبح روز یکشنبه 8 بهمن ماه جاری تا بازگشت حضرت آیت الله العظمی امام خمینی دام ظله به وطن و به آغوش پر مهر ملت، در مسجد دانشگاه تهران تحصن اختیار میکنیم و از این محل مقدس در کنار برادران دانشجوی خود، ندای حق طلبانه خود را به گوش جهانیان خواهیم رساند.
برقرار باد جمهوری اسلامی به رهبری امام خمینی
روحانیون متحصن مسجد دانشگاه تهران
8/11/1357 (29 صفر 1399)» (روزنامه کیهان، 9 بهمن 1357، صفحه 1)
با شروع تحصن، سیل بی شمار جمعیت به سمت دانشگاه تهران سرازیر شد. روحانیون مختلف هم خود را به هر طریق به مسجد دانشگاه میرساندند و به متحصنین میپیوستند. رقم مردم عادی که در اطراف دانشگاه، آن را چون حلقه نگین در بر گرفته بودند فزون از شمارش بود و رقم خود متحصنیتن هم به سرعت به چند صد نفر رسید و در روزهای بعد حتی به دو هزار نفر هم افزایش یافت. آیت الله درّی نجف آبادی در همین باره گفته است: «[در آغاز تحصن] هنگامی که در مسجد بودم آیت الله مؤمن به من گفت که تعداد متحصنین را بشمارم. من نیز آن ها را شمردم که در ساعات اولیه روز حدود 250 نفر بودند. البته پس از آن، رفته رفته فضلا و علمای قم و شهرستان ها به طور دسته جمعی به جمع متحصنین پیوستند.» (خاطرات آیت الله قربانعلی درّی نجف آبادی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحه 204) مردم بجز حضور در تحصن با ارسال پتو، مواد غذايي و ... پشتيباني كاملي از تحصن نمودند. خبرنگار كيهان در این باره نوشته است: «تعداد روحانيون مبارز تا ظهر امروز از چهارصد نفر تجاوز كرد تلاوت و ترجمه آيات قرآن مجيد از جمعه برنامههاي متحصنان در مسجد دانشگاه است. آقاي [سيدعلي] خامنهاي و آقاي [اكبر] هاشمي رفسنجاني و استاد [مرتضي] مطهري در جمع متحصنان برنامه سخنراني دارند. شيخ مصطفي رهنما همكار مطبوعاتي ما و باني مسلم آزاد نيز مقارن ظهر به جمع متحصنان در مسجد دانشگاه تهران پيوست.» (روزنامه کیهان، 9 بهمن 1357)
اين تحصن اما الزامات بسياري داشت. مقام معظم رهبري در مصاحبهاي به در آستانه سالگرد شهادت شهيد محلاتي در دهم آبان ماه 1365، ضمن گرامي داشت ياد آن شهيد كه در تحصن نقشي مهم ايفا نموده بود، با اشاره به اين ضرورتهاي اجرايي ميفرمايند « در تحصّن كار زيادى ما داشتيم زيرا كه اولاً لازم بود عدهى متحصّنين، عدهى قابل توجهى بشوند و از شخصيتهاى برجستهاى باشند كه حضور آنها در يك مسجد، آن هم در دانشگاه بتواند دو قشر روحانى و دانشگاهى را كاملاً متوجه كند. و نيز احتياج به اين بود كه بتوانيم ما در آن جمعى كه در آن چند روزى كه بناست آنجا باشيم بطور كامل علىرغم فشارهايى كه بود و خيابانها بخاطر رفت و آمد نظامىها حكومت نظامى رفت و آمدش دشوار بود تدارك بشويم. يعنى تدارك فكرى، مطبوعاتى، - نمي دانم - پشتيبانىهاى معمولى تداركاتى و اينها لازم بود كه كسانى از علماء كه نمىتوانند اينجا بمانند، رفت و آمد كنند بياند و بروند. لازم بود كه كسبه و بازاريها كه نقش مؤثر و مهمى داشتند متوجه بشوند كه يك چنين تحصنى هست و ارتباط داشته باشند. و همچنين قشرهاى ديگرى كه بودند كه آن وقت ادارىها هم شروع كرده بودند به ارتباط و همچنين كارگرها از كارخانهها و در خلال اين همه لازم بود كه جان اين عده محفوظ بماند. براى خاطر اينكه هم گفته مىشد كه از طرف مزدوران رژيم سوءقصدهايى نسبت به چند نفر يا چندين نفر ممكن است آن روزها انجام بگيرد و همين كه همانطور مىدانيد درگيرى بود تو خيابانهاى جلوى دانشگاه درگيرى بود. همان روزهاى تحصّن ما چند تا شهيد جلوِ دانشگاه داده شد و ممكن بود بريزند داخل دانشگاه. در تمام اين مراحل مرحوم شهيد محلاتى نقش داشت؛ دائم ايشان در رفت و آمد بود. رابط بين جمعى كه اينجا متحصّن بودند و بيرون اين دستگاه بود. با علماء تماس مىگرفت، كسانى را مىآورد اينجا، اجراى مصوبات را و ابلاغ خيلى نظرات را ايشان بعهده داشت، در تصميمگيريها شركت داشت، مجموعاً شهيد محلاتى در آن ماجرا و در ماجراهاى ديگر همانطور كه گفتم در محور تلاش و فعاليت و حركت قرار داشت.» (شاهد یاران، تیر ماه 1389 ، شماره 56، صفحه 11)
آیت الله سید علیاصغر دستغیب سید علیاصغر دستغیب درباره برنامه این تحصن میگوید «برنامۀ روزانۀ تحصن را بیشتر آیتالله بهشتی تنظیم میکرد. این برنامه به این قرار بود که صبحها، پس از اقامۀ نماز و تعقیبات، راهپیمایی روحانیان و مردم حاضر در دانشگاه تهران، با شکوه خاص و همراه شعارهای انقلابی، در محوطۀ دانشگاه انجام میشد و سپس مجلس سخنرانی در مسجد برگزار میگردید. دستجات مردم به صورت منظم از در غربی وارد میشدند و پس از استماع سخنان سخنرانان، از در شرقی بیرون میرفتند و در این مجالس، افرادی چون شهید بهشتی، آیتالله منتظری، شهید مطهری و آیتالله خامنهای و… سخنرانی میکردند. این برنامه تا ظهر تداوم داشت. عصرها هم برنامۀ سخنرانی و قرائت سرودههای انقلابی در مسجد برگزار میشد و شبها، بعد از نماز مغرب و عشا، که به امامت یکی از اعاظم برگزار میشد، برنامۀ سخنرانی ادامه مییافت» (خاطرات حجتالاسلام سید علیاصغر دستغیب، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۸، صص ۷۸ ــ ۷۷)
اتاقک کنار مسجد دانشگاه اکنون به مرکز رهبری تحصن و به نوعی رهبری انقلاب در تهران بدل گردیده بود. چند کمیته اصلی جهت تحصن تشکیل شد که برخی از آنها عبارت بودند از: کمیته علمای شهرستانی و کمیته ی پشتیبانی (جهت تهیه غذا و امکانات). کمیته مهم دیگری هم وجود داشت به نام کمیته تبلیغات که مسئولیت آن با حضرت آیت الله خامنهای بود و نشریهای هم در همان ایام منتشر میکرد. رهبر معظم انقلاب در همین باره فرموده اند: «من فراموش نمي كنم آن روز با مرحوم آقاى بهشتى دو نفرى آمديم و از در شرقى دانشگاه وارد شديم. يكى از دوستان عزيز و علماى محترم كه الان هم بحمداللَّه تشريف دارند، قبلاً رفتند آنجا، هماهنگى كردند و در شرقى دانشگاه را باز كردند -چون در جنوبى كه در اصلى بود، [تحت کنترل رژیم بود و] روى ما باز نمي شد- و ما از آنجا وارد دانشگاه شديم، رفتيم توى مسجد دانشگاه، و بنده رفتم توى آن اتاق عقب مسجد - كه يك اتاق كوچكى بود، نمي دانم حالا هم هست يا نه- آنجا مستقر شديم و از همان روز اول، نشريهى تحصن را راه انداختيم. ما يك نشريه منتشر كرديم كه چند شماره از همان روز اول آنجا منتشر شد؛ نشريهى تحصن.» (بيانات در ديدار وزير علوم و استادان دانشگاه تهران، 13 بهمن 88)
مرحوم آیت الله طاهری خرم آبادی که خود قائم مقام کمیته تبلیغات بود درباره اهمیت نقش آن کمیته چنین گفته است: « آقاي خامنهاي مسئول كميته تبليغات شدند و من هم در جايگاه قائممقام و معاون ايشان همكاري ميكردم. يكي از دانشكدهها را به كميته تبليغات اختصاص دادند و افرادی هم به عضویت این کمیته در آمدند. در کمیته تبلیغات مطالبی که باید در روزنامه ها مطرح میشد مورد بررسی و تصویب قرار میگرفت. در مجموع، فعالیت های تبلیغاتی تحصن را که در واقع از کارهای اساسی و اصلی بود این کمیته انجام میداد.» (خاطرات آیت الله طاهری خرم آبادی، جلد 2، صفحه 285)
به عنوان سخنگوی متحصنین هم آیت الله احمد جنتی انتخاب شد. (یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، حجت الاسلام والمسلمین روح الله حسینیان، تهران: مرکز اسنادانقلاب اسلامی، 1385، صفحه 911)
البته در این بین فقط به خود این تحصن اندیشیده نمیشد بلکه با دورنگری یاران انقلاب، برای پس از پیروزی هم چاره اندیشی میشد تا اگر این تحصن به پیروزی رسید و امام به کشور تشریف فرما شدند، کار فشل نشود. در اینجا بود که خلوص یاران صدیق امام هم جلوه میکرد. حضرت آیت الله خامنهای از آن ماجرا چنین یاد میکنند: «اين طور جاها، گفتنِ شرح حال، نبايد تعريف به حساب بيايد. بد نيست. من براى بعضىتانْ مثل برادر و براى بعضىتان مثل پدرم. اين شرح حالها، عيبى ندارد. ما، قبل از ورود امام رضواناللَّهتعالىعليه، كه در دانشگاه تهران تحصّن كرده بوديم چهار، پنج روز مانده به ورود امام، جلسهاى با دوستان تشكيل داديم. اغلبِ دوستان هم از روحانيون بودند گفتيم: «خوب؛ فردا امام وارد تهران مىشوند. مردم مىريزند سرمان؛ هر كس كارى دارد، مراجعهاى دارد، حرفى دارد. بايد از حالا آماده باشيم و تشكيلات بيت امام را منظّم كنيم. هر كس مسؤوليتى به عهده بگيرد.» همه قبول كردند كه بياييم دربارهى اين قضيه فكر كنيم.
جلسه گذاشتيم. بنده گفتم: «من مىشوم قهوهچى.» رفقا خنديدند و گفتند: «شوخى مىكنى؟» گفتم: «نه؛ شوخى نمىكنم. اتفاقاً چون اهل چاى هستم، چاى خوب درست مىكنم. من مىشوم قهوهچى.» گفتند: «حالا شوخى نكن.» گفتم: «من شوخى نمىكنم؛ جدّى مىگويم. بالاخره منزل امام، يك چاى ريز مىخواهد! آن چاى ريز، من باشم.» اين حرف موجب شد كه جلسهى ما به يك سمت خوب رفت.» فرق است بين اينكه هر كس بنشيند جايى و هدف بگيرند كه «رئيس اين تشكيلات كى باشد؟» من توى دلم بگويم: «بالاخره من مناسبترم.» شما بگوييد: «من مناسبترم.» اينجا يك معارضه و دعوا مىشود. ما در اين دعوا، به قول زورخانهچىها، لُنگ انداختيم. گفتيم: «ما نيستيم. شغل ما قهوهچىگرى.» همه لنگ انداختند و كار، سامان گرفت. بايد خودمان را در خدمت شغل قرار دهيم. شغل را در خدمت خودمان نخواهيم و ندانيم. » (بيانات در ديدار مسؤولان «آذربايجان شرقى» ، 7 مرداد 1372)
فشار شدیدی که تحصن هوشمندانه و به موقع علما و بازتاب گسترده ی آن به بختیار وارد میکرد بسیار زیاد بود و او را سخت به تکاپو انداخته بود. او حتی در این راه به مذاکره غیر مستقیم با سران تحصن هم روی آورده بود، گرچه نمیتوانست آنان را به سازش و کوتاه آمدن بکشد. به گفته ی آیت الله جمی : «ما میدانستیم که بختیار دستپاچه شده با بعضی از این بزرگان دست اندرکار تحصن و کمیته استقبال تماس هایی میگیرد. با آقایانی مثل شهید مطهری و بهشتی تماس میرفت که یک کاری بکنند. این ها هم قرص و محکم میگفتند که غیر از این راهی نیست و باید حتماً امام بیاید و این تحصن به هم نمیخورد، تا امام بیاید.» (خاطرات حجهالاسلام والمسلمین غلامحسین جمی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، صفحه181)
به هر حال بختیار وقتی متوجه شد نمیتواند سران را به سازش بکشد و از طرفی دیگر هم نمیتواند در برابر فشارهای دائم التزاید ناشی از تحصن مقاومت کند، نهایتاً تسلیم خواست متحصنین و مردم حامی آنها شد و از طرف دولت اعلام شد که مانعی جهت ورود امام به میهن وجود ندارد و اين تحصن موجب شد رکن اصلی پیروزی انقلاب (یعنی حضور امام در کشور در آن مقطع) محقق گرديده و بدین جهت باید این تحصن را از اصلی ترین رویدادهای انقلاب اسلامی محسوب نمود.