محمد مهدی اسلامی- در صدمین سالگرد کودتای سوم حوت 1299؛ کودتایی که قرن جاری را بهصورت جدی تحت تأثیر قرار داد و حوادث و اتفاقات متعددی، متأثر از آن کودتا تا به امروز رخ داد، نشست نقد کتاب جناب آقای بهبودی به «نام رضانام تا رضاخان» برگزار شد.
در این نشست، هدایت الله بهبودی گفت: مرحوم رشید یاسمی در سال 1316 در ابتدای رسالهای که تحت عنوان آیین نگارش تاریخ نام دارد، دربارهی این علم اینگونه اظهار نظر میکنند: «بعضی از زُلفا تاریخ را تاریک گفتهاند، از جهت اینکه دسترس به اخبار واقعیِ آن نیست و جوینده باید در ظلمات ایام به جستجوی وقایع پراکنده عمری بگذراند، این مشابهت لفظی میان تاریخ و تاریک وقتی قوت میگیرد که کسی بخواهد قوانین و قواعدی برای تاریخ کشف کند و مانند سایر علوم نوامیس اصلی تاریخ را بیابد و بشناساند. این علم چون به سرنوشت فرد و جامعهی انسانی مربوط است و زمان در میان اجزای آن افتراقی پیوند ناپذیر میاندازد از دخول در قلب ضوابط خیلی قطعی امتناء دارد. علم نور است اما علم تاریخ نوری است بسیار ضعیف و لرزان که هر لحظه خاموش و باز روشن میشود و کمتر کسی به اطمینانِ تمام پیش پایی به چراغ او تواند دید.»
رضا مختاری اصفهانی نیز با اشاره به اینکه زندگینامه نویسی کار مشکلی است، تأکید کرد: فکر میکنم کسی که میخواهد زندگینامه بنویسد باید دو ویژگی داشته باشد: یکی اینکه نویسندهی متبحری باشد و قلم روان و جذابی داشته باشد و دیگری اشراف بر تاریخ است، و خوشبختانه آقای بهبودی باتوجهبه دو زندگینامهای که پیش از این کتاب نوشتند نشان دادند که در هر دو مورد اشراف و تبحر دارند و نکته اینجاست که این کار مشکلش این است که برههی بسیار سختی از زندگی رضاشاه انتخاب شده است.
وی خاطر نشان کرد: رضاشاه از گمنامی به پادشاهی رسید و همانطور که خود عنوان کتاب هم میرساند، «رضانام تا رضاخان» یک فردی از گمنامی به مرحلهای میرسد که کودتای مهمی را در اواخر قرن پیشین انجام میدهد و در اوایل قرن حاضر حکومت و سلطنتی را پایهریزی میکند که تا سال 1357 دوام پیدا میکند.
حجتالاسلام و المسلمین محمد علی مهدوی راد نیز گفت: من فکر میکنم که کتاب خیلی خوردنی است، ولی مستنداتش زیاد است و مشروح بودنش کم، یعنی کمی حالت تخصصی دارد.
علی اکبر رنجبر کرمانی نیز با اشاره به فضایی که منجر به برکشیدن رضاشاه شد، اظهار داشت: اکثر روشنفکران شعار مرد نیرومند، مشت آهنین را میدادند، شما ادبیات آن روزگار را نگاه کنید چندشتان میشود که اینها روشنفکرند، اینها آزادیخواهند اینطور حرف میزنند؟ یک نفر را دیدم که حسابی حرف زد و او دکتر محمود افشار، پدر مرحوم ایرج افشار بود، که میگوید ما دولت قوی میخواهیم، دولت نیرومند میخواهیم نه دولت مستبد، استبداد منور هم بعد از مشروطیت یک پروژه شد که بهوسیله همین آقایون تندروهای مشروطه میآید. از بناپارت ایرانی بناپارت در نیامد ولی بناپارتیسم بهعنوان آن رژیم زورگوی فاسد مستبد آمد که نتیجهاش این بود، من این حرف را قبول دارم که این زمینه داشت، اما زمینهاش مردمی بود که دولت نیرومند میخواستند نه دولت مستبد.