به گزارش نما، روزنامه جوان نوشت: چند روزی است که درگیر کارهای درمان چشم مادرم هستم. از این اتاق به آن اتاق برای کارهای پیش از جراحی چشمش میرویم و پشت در هر اتاق زمان زیادی معطل میشویم.
یک نفر با اخلاقی تند جوابمان را سربالا میدهد و یک نفر دیگر حتی جواب نمیدهد! اگر بخواهم انصاف را رعایت کنم، پزشکهای خوش برخورد و پرسنل دلسوزی را هم دیدم؛ مثلاً پزشکی که برای مشاوره قلب پیش از جراحی مادرم را معاینه کرد، با حوصلگی و شوخطبعیاش بوی عشق و علاقه نسبت به حرفهاش را میداد، اما کاش همهشان این طور بودند تا رنج بیماران را بکاهند نه اینکه دردشان را چند برابر کنند!
مورد عجیبی که در این رفت و آمدهای بیمارستانی اتفاق افتاد، اتاق عکس چشمی بود که هیچ مسئولی نداشت و وقتی از پذیرش برای زمان معطلی تا آمدن مسئول عکسبرداری سؤال پرسیدم، گفت: مسئول این کار در اتاق جراحی است و مشخص نیست یک ساعت دیگر، دو ساعت دیگر، هر زمانی که بخواهد میآید و عکس میگیرد! همان موقع یکی از بیمارانی که مثل ما منتظر یک مسئول برای باز کردن در اتاق عکسبرداری چشم بود، گفت: بار اولشان نیست، چند روز پیش هم که اینجا آماده بودیم، دو ساعت معطل شدیم!
همین حرف باعث شد تا به دنبال مسئولی برای شکایت بگردم تا بدانم قرار است چند ساعت معطل شویم! بعد از پرس و جو از اینکه شکایتم را باید به چه کسی در بیمارستان طرفه بگویم، آقای کاظمی را معرفی کردند. به سراغ او رفتم و در پاسخ به این سؤال من که چرا اتاق عکس چشم شما مسئولی ندارد، گفت: امکان ندارد! و بعد از تماس داخلی با چندین اتاق بیمارستان که حرفهایشان تأییدی بر حرفهای من هم بود، از یکی از پرسنل بیمارستان درخواست کرد که برای اسکن چشم بیماران معطلشده حاضر شود!
حدود ۲۰ دقیقه بعد از تماس آقای کاظمی، خانمی از بخش بیناییسنجی آمد و بعد از باز کردن در اتاق عکسبرداری، شروع به گرفتن عکس از چشمان بیماران کرد. در همان لحظه، من به این فکر میکردم که درمان در بیمارستانهای دولتی ارزان است، اما تحمل معطلیها و پزشکانی که از کار، حقوق، شرایط و محیط کار خودشان راضی نیستند و دلخوریشان را بر سر بیماران خالی میکنند، یک اعصاب قوی میخواهد!
عکس چشم مادرم را گرفتیم و بعد از بردن آن پیش پزشک برای روز جراحی نوبت گرفتیم، اما دعایم این است که با این اتفاقاتی که در بیرون از اتاق جراحی افتاده، خدا روز جراحی چشم مادرم را به خیر کند!
درمان در بیمارستانهای دولتی ارزان است، اما اعصاب میخواهد!
سلامت تنها آرزویی است كه همه بیماران دارند. وقتی كه پایشان به بیمارستان میرسد و درد بیماری را میكشند، میفهمند كه همه خوشبختی در تنی سالم خلاصه میشود.
۱۴۰۰/۱/۳۰