به گزارش نما، «مصباح الهدی باقری» پژوهشگر هسته بازاریابی سیاسی مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع) طی یادداشتی نوشت:
هرچند سخن از عدالت و عدالتخواهی با تاریخ زندگی اجتماعی بشر هم سن و سال است، اما همچنان این دغدغه گمشدهای است که هرکسی از ظن خود یارش میشود، ولی عاقبت این گره کورتر میشود که بازتر نمیشود. این مفهوم و خواست در عین سادگی، دچار پیچیدگیهایی است که بیگمان نمیتوان بدون کنار زدن ابرهای تیره و حجابهای مستوری، انتظار آسمانی دلانگیز و هوایی مطبوع داشت. یکی از مهمترین عوامل در پیچیده شدن اوضاع عدالتخواهی، «عدالتخواه» است. شاید این امر بدیهی به نظر برسد که مگر میشود شعار عدالت سر داد ولی خود از حداقلهای عدالت در شخصیت فردی و زندگی خانوادگی و اجتماعی دور بود؟ پاسخ «آری» است.
درواقع، شعار عدالت، یک شعار همهگیر است و هرکسی به نسبت حقوق ازدسترفته و ادراکی که از آن دارد، خود را عدالتخواه مینامد و میداند، اما اینکه فرد چقدر عادل بودن را محور زندگی قرار داده یا چقدر سبب بیعدالتی شده است، یک سؤال اساسی است که میتواند اوضاع امروز عدالت را بهصورت روشن و واضح تعریف نماید.
این وضعیت قابل تسری به حاکمان و مدیران نیز هست. آنها بیشتر و فراتر از شعاری شخصی و دغدغهای انسانی، به عدالت بهمثابه امری اجتماعی مینگرند که یک کارگزار باید بهدرستی این دغدغه را نمایندگی کند. بهعبارتدیگر، عدالتخواهی جزء نانوشته اما همیشه خوانای مسئولیت اجتماعی کارگزاران و مدیران است. اما اگر این دغدغه نخواهد به یک «پز مدیریتی» تقلیل یابد، باید چگونه رخ نماید؟
همین روزها که فرآیند انتخاب رئیسجمهور کلید خورده و فضای اجتماعی، دو گفتمان عدالتخواهی و کارآمدی را بر صدر نگاهها به اولویتهای مردم قرار داده، هرکسی را که میبینیم، عدالت را فریاد میزند، برنامه محوری کمپین خود قرار میدهد، کلیدواژههای مرتبط را در سخنان و بیانیههای خود، درشت میکند و ...و تلاش دارد از این عدالتورزی، موفق به جلب اطمینان رأیدهندگان شود. اما چیزی که شاید از ذهنها دور بماند یا یک ستاد تلاش کند تا کمتر رأیدهندگان روی آن حساس شوند، عادل بودن کاندیدا در زیست شخصیاش است. یعنی همان دغدغه همیشگی بیرون میزند که کسی باید شعار عدالت بدهد که خود عدالتپیشه باشد، مگر نه، هر کس داد و قال عدالت داشته باشد ولی شخصیت و رفتار شخصیاش از عدالت کمبهره یا بیبهره باشد، معلوم است به بازارگرمی انتخاباتی مشغول است.
شخصیت عدالتپیشه و رفتار او باید از یک تعادل همهجانبه برخوردار باشد. نه زود عصبی میشود و نه بیخیال است، نه گرفتار زهد خشک است و نه عادت زده تشریفات و ترتیبات. شخصیت عدالتپیشه راحتطلب نیست، ساعی است و مجاهده میکند. شخصیت عدالتپیشه، در حلال و حرام دقت دارد و نسبت به بیتالمال حساسیت شدیدی به خرج میدهد. شخصیت عدالتپیشه، مردمی است، از روبهرو شدن با مردم نمیهراسد. شخصیت عدالتپیشه، در میان مردم زندگی میکند. شخصیت عدالتپیشه، درِ همه رانتها را به روی خود و خودیها میبندد. بهعبارتدیگر، رکن شبکه مفهومی عدالتپیشگی، اعتدال شخصیتی و رفتار متعادل شخصی است البته با میل به سختگیری در مورد خود؛ یعنی طبع مطلوب وی، نسبت به خود و وابستگان، میل به سختگیری دارد.
حال اگر انتخابهای شخصی مدعی عدالتپیشگی، انتخابهایی از جنس تبعیض و ویژهخواری باشد، بدیهی است این انتخابها روی نگاه به موضوع عدالت مؤثر میگردد. فردی که از رانتی ویژه، صاحبخانه در یک منطقه مرغوب میشود، چگونه میخواهد با انواع رانت مبارزه کند؟ فردی که نسبت به بیتالمال بیقید است، چگونه میخواهد عدالتپیشگی کند؟ فردی که برای خود امکان فراهم میکند یا میپذیرد، چگونه میخواهد از امکان دیگران نهی کند؟ فردی که با توجیه، شرایط را به نفع خود تعریف میکند، چگونه میخواهد با منفعتطلبیهای دیگران مبارزه کند؟
فردی که با سکوت خود، فرصت خیانت دیگران و تعدی و دستدرازیشان به بیتالمال را فراهم میکند، چگونه مدعی همراهی با گفتمان عدالت است؟ فردی که انتصابهایش قبیلهای و طایفهای است، عدالت کجای اندیشهاش راه دارد؟ فردی که برای نزدیکان و وابستگانش، پر از چشمپوشی است، چگونه میتواند برای دیگران درست و دقیق عمل کند؟ فردی که با تسهیلات خاص(بخوانید ویژهخواری)، برنامه زندگی خود و فرزندانش را سامان میدهد، چگونه با ویژهخواری مبارزه کند؟ فردی که عیانش با نهانش دو سر یک طیف است، عدالت چه میزان برایش اصالت دارد؟
از این سؤالات فراوان است و جواب آنیک کلام است: عدالت را کسی میتواند پیگیری کند که هم اعتدال شخصیتی(درونی) دارد و هم مسیر و مشرب زندگی خود را با ممیزیهای عادلانه و البته سختگیرانه به سمت کفه حق نزدیک میکند. درواقع، عدالت برای مدیران و کارگزاران بسیار بیشتر از اینکه برخورداری برایشان رقم بزند، باید محرومیت ایجاد کند. چراکه هرقدر حس اکتساب در فرد زنده شود، میل به گذشتن از مرزها و تعدی و دستدرازی برایشان آسان میشود. تازه این موضوع با توجیهات دامن زدهشده و در مرحله بعد، حجابها اجازه تشخیص و تمییز را هم از انسان میگیرند.
لذا دغدغه عدالت در هر سطحی چه شعاری و چه عملی، هیچگاه امکان تجسم عینی ندارد، مگر اینکه فرد، با معرفهالنفس، به شخصیتی با اعتدال درونی برسد و بتواند عدالت پیشهگی را نه بهعنوان یک شعار تبلیغاتی و لقلقه زبانی، بلکه بهعنوان امری درونی شده و با باور قلبی، رشد دهد و دامن خود را از هرچه فساد و تبعیض و رانت و ویژهخواری است مصون دارد.
از همین روست که حضرت امیر علیهالسلام فرمودند: شما نمیتوانید مثل من زندگی کنید، ولی میتوانید با خصلتهایی در رفتار و زندگی خود، کمک کار من باشید :با ورع و اجتهاد و عفت و سداد. هر چهار ویژگی ورع (پرهیز درونی)، اجتهاد(تلاش بیرونی)، عفت (طهارت همهجانبه،جنسی و مالی) و سداد (استقامت و محکم بودن) ظرفیتهای درونی و بیرونی عدالتپیشهگی را فراهم میکند و البته هرکس بهتناسب آمادگی که در خود ایجاد کرده و ظرفی که مهیا نموده، بیشتر از آن بهره میبرد.
بدین جهت لازم است این طبع سختگیری نسبت به خود و خودیها خاصه در میان مسئولان به یک امر ممدوح و مقدس تبدیل شود تا از این ناحیه بتوان انتظار اجرای درست عدالت را در جامعه داشت؛ در غیر این صورت، این سخن و کردار نیک، در همان منطقه حرف و خطابه میماند و فقط چهره عدالت و عدالتپیشهگی مکدر میگردد.
منبع: فارس
به آنان كه از عدالت فقط دم میزنند
اینكه فرد چقدر عادل بودن را محور زندگی قرار داده یا چقدر سبب بیعدالتی شده است، یك سؤال اساسی است كه میتواند اوضاع امروز عدالت را بهصورت روشن و واضح تعریف نماید.
۱۴۰۰/۳/۴