نسخه چاپی

پیش‌بینی‌های مرحوم عسگراولادی به حقیقت پیوست؛

سنگربندی چپ‌های ستادی در زعفرانیه! / چه كسی خانم دبیر كل را هدایت می‌كند؟

عکس خبري -سنگربندي چپ‌هاي ستادي در زعفرانيه! / چه کسي خانم دبير کل را هدايت مي‌کند؟

چپ‌های ستادی از مدتی قبل و پس از ناامید شدن از اقبال مردم به خود پای صندوق رأی (اقدامات دموكراتیك) تبدیل به دستگاه بیانیه نویسی شده و رو به اقدامات كلیشه ای آورده اند.

به گزارش نما به نقل از مشرق- «نگرانیم حزب شما به دنبال گروهی اندک و رادیکال کشانده شود و در باتلاق فروافتاده و نتوانید خود را نجات دهید» این جمله را مرحوم حبیب‌الله عسگراولادی در میانه تابستان سال ۱۳۸۱ درست در زمانی که اصلاح‌طلبان سرمست از بازی قدرت بودند، به محمدرضا خاتمی دبیر کل حزب مشارکت گفته است. کهنه سیاست‌مدار میانه‌رو در آن نامه با نصیحت و اندرزگویی از یکی از دو حزب رادیکال آن سال‌ها می‌خواهد تکلیف خود را با تندروها و تندخوها در جبهه اصلاحات مشخص کند. عسگراولادی که سال‌ها سرد و گرم سیاست را چشیده، سرنوشت اصلاح‌طلبان را به درستی پیش‌بینی کرده و از برادر رئیس‌جمهور وقت می‌خواهد که به واکاوی درونی پرداخته و حداقل قانون اساسی را به‌عنوان قطب نمای فعالیت سیاسی بپذیرد. خاتمی در پاسخ به نامه بزرگوارانه و نیز پدرانه عسگراولادی با لحنی تند پاسخ داده و می‌گوید آینده حزبش را روشن می‌بیند!

البته آنچه عسگراولادی در خشت خام می‌دید، برادر رئیس‌جمهور حتی نمی‌توانست در آینه تماشا کند، زیرا سه سال پس از آن نامه نگاری، چپ‌ها در ادامه بازی روی لبه تیغ به‌جای بازگشت به مرجعیت خط امام (ره) در انتخابات سال ۸۴ تحت عنوان «جبهه دموکراسی خواهی» با گروهک نهضت آزادی پیمان برادری بسته و پس‌ازآن در سال ۸۸ علم قیام برداشته و هشت ماه جنگ خیابانی را به‌ نظام تحمیل می‌کند. پس‌ازآن ماجرا مشارکت منحل شده و اعضای حزب از اطراف آن پراکنده می‌شوند.
÷

ماجرای آذرخانم اتحادی‌ها و مریم خانم حزب توده!

سال ۱۳۹۴ و همراه با گرم شدن تنور اعتدال، بخشی از اعضای سابق حزب منحله مشارکت، بازی با ورق‌های سیاسی را بار دیگر امتحان کرده و «حزب اتحاد» را باهدف احیای حزب قدیمی تاسیس می‌کنند. این حزب جدید التاسیس با اقبال اصلاح‌طلبان روبرو نمی‌شود! بخشی از اعضای سابق مشارکت اعلام می‌کنند که تمایلی به همکاری نداشته و می‌خواهند فعالیت سیاسی را در قالبی میانه‌تر آزمایش کنند. در این دوران بخشی از این افراد جذب حزب ندای ایرانیان شده و بخش دیگر در کارگزاران سازندگی حل می‌شوند.

باقی‌مانده اعضا نیز یکی پس از دیگری از حزب انشعاب کرده و یا استعفا داده و عطای کار را به لقای آن می‌بخشند. برخی دیگر نیز که ادعای سهم خواهی در حزب را داشته‌اند با صفت‌های مختلف از درون تشکیلات تسویه شده‌اند. وضعیت این روزهای حزب اتحاد ملت بی‌شباهت به حزب توده پس تسویه‌حساب‌های سیاسی درونی در پلنوم سیزدهم نیست. دورانی که کیانوری تیر خلاص به مخالفان زده و همه را از حزب کنار می‌گذارد. این روزها حزب اتحاد ملت نیز با کنار زدن منتقدان و جذب تعدادی جوانان کم‌تجربه، سکان هدایت را به زنی هیجانی (آذر منصوری) سپرده است. رهبران پشت پرده حزب با انتخاب منصوری با یک تیر دو نشان زدند؛ هم با بهره‌برداری از فردی ساده ، با عمق سیاسی کم چون منصوری، دوز رادیکالیسم را بالا برده اند و هم با بهره گیری از نمایش «بازی دادن به زنان» ژست سیاسی می‌گیرند. این روزها آذر خانم با رویای تبدیل شدن به مریم فیروز (همسر کیانوری) در آسمان ها قدم می‌زند!

دوران حیات کوتاه‌مدت حزب اتحاد با قهر و آشتی‌های مکرر با چپ‌های ستادی (جبهه اصلاحات) طی شده است. اصلاح‌طلبان در اغلب جلسات، حزب اتحاد را به‌عنوان حزبی بی پرنسیپ و اتوبوسی توصیف می‌کنند که سعی دارد با فشار و هیجان حرف خود را به کرسی بنشاند. همین دست اتفاقات باعث شد در انتخابات سال ۱۴۰۰ جبهه اصلاحات برخلاف توافق درونی بیانیه‌ای شبانه صادر کرده و انتخابات را تحریم کند. پس از آن ماجرا اصلاح‌طلبان به‌شدت دچار تشنج شده و برخی گروه دیگر را به تندروی در برخورد با حکومت و فشار برای تبدیل جبهه اصلاحات به کمیته سیاسی برای براندازی متهم کردند.به روایت بسیاری از اعضای جبهه اصلاحات آذر منصوری و حزب اتحاد در نوشتن پیش‌نویس بیانیه تحریم انتخابات ریاست جمهوری نقش اساسی داشته اند.


شببه توده ای‌ها شوید!

به باور بسیاری از فعالان اصلاح طلب جدا شده از حزب مشارکت، آذر منصوری در بهترین حالت تنها بلندگوی پدرخوانده‌های اصلاح‌طلب در حزب اتحاد است. بسیاری از سران حزب پس از انتخابات ریاست جمهوری و رویگردانی مردم از اصلاح‌طلبان ترجیح داده‌اند که تابلو فعالیت سیاسی را بر زمین گذاشته و روی یک چهره کم‌توان اما رادیکال سرمایه‌گذاری کنند.روز گذشته آذر منصوری در نشست خبری خود بارها از کلیدواژه ای تحت عنوان «اصلاحات جامعه‌محور» بهره برد. تا به‌نوعی نشان دهد دستگاه کنترل ادارکی او توسط حلقه فکری هسته سخت اصلاحات در محله زعفرانیه هدایت می‌شود.

اخیرا سعید حجاریان تئوریسین اصلاحات در مقاله‌ای با عنوان پرطمطراق «اصلاحات ساختاری یعنی چه؟» بخشی از پروژه براندازی نرم ذیل عنوان اجتماعی شدن را برای اصلاح‌طلبان رادیکال تفسیر کرده و می‌نویسد:

«اکنون نیز بااین‌همه مصیبت از قبیل تحریم، کرونا و… همچنان قانون اساسی به‌عنوان پیمان ملی در تعلیق است زیرا تصمیم‌های لحظه‌ای در اولویت هستند. به‌خصوص آنکه این شیوه ذیل عناوینی مانند «انقلابی گری» و امثالهم تئوریزه شده و تأکید بر انقلابی گری در همه ساحات از قبیل دولت و مجلس و دانشگاه و… نشان می‌دهد ماندن در شرایط استثناء به‌قاعده حکمرانی تبدیل‌ شده است لذا باید تأکید کنم، استفاده از مفهوم «اصلاحات ساختاری» به‌ویژه در قالب تجویز و راهبرد تأمل بیشتر می‌طلبد.»

جالب آنکه خانم دبیر کل در کنفرانس مطبوعاتی خود متن روان شده از سوی حجاریان را روخوانی کرده و در نشست خبری‌اش می‌گوید:

«احزاب به‌طور مشخص و حزب اتحاد رویکردش با توجه به برنامه ۱۴۰۰ این است که هرچه بیشتر بتواند مطالبات گروه‌های اجتماعی را بشناسد و برنامه ارائه دهد به حاکمیت که چطور می‌تواند جامعه عمل پوشاند. باید سیاست خارجی را در ریل مناسب قرار داد. در خدمت رفاه و توسعه. تا مشکلات حل نشود، سفره‌های مردم کوچک‌تر می‌شود. شناسایی مطالبات معلمان، کارگران و صدای آن‌ها شدن و اینکه حزب اتحاد و تشکیلات حزب اتحاد بتواند صدای آن‌ها باشد. این مهم‌ترین گامی است که نه‌تنها حزب اتحاد که جریان اصلاحات باید بردارد. سیاست ورزی جامعه‌محور که مورد تأکید آقای خاتمی بود همین است.»

احتمالاً خانم منصوری نمی‌داند که تبدیل‌شدن یک حزب سیاسی به صدای اصناف، ایده‌ای است که حجاریان از سخنرانی استالین درباره «قانون انقلاب کردن» برداشت و تلخیص کرده است. لیدر فکری اصلاحات، «سندروم بوالهوسی تئوریک» خود را به حزب اتحاد نیز منتقل کرده است. نکته عجیب آنکه اتحادی‌ها در تأثر پذیری از استالین گرایی تنه به تنه حزب توده می‌زند!

حزب توده در پلنوم (نشست هجدهم) اعلام می‌کند که رهبری از کادرها فاصله گرفته و صدای پایین به بالا نمی‌رسد، آن‌ها در انتقادی شدید شورای مرکزی حزب را به «رفیق‌بازی» متهم کرده و خواهان تغییرات اساسی در حزب می‌شوند. اعضا در بیانیه خود می‌نویسند که باید حزب توده صدای اقشاری چون کارگران و صنعت پیشگان باشد. این ماجرا به طرز عجیبی در نئو توده‌ای‌ها (حزب اتحاد) تکرار شده و آذر منصوری پس از یک‌ خانه‌تکانی اساسی در حزب با چشمانی بسته و در نقش یک بلندگو بی‌خبر از همه‌جا، بیانیه حجاریان را خوانده و حزب اتحاد ملت را پل اجتماعی شدن تلقی کرده است.

البته افزایش برخوردهای اجتماعی از سوی اصلاح‌طلبان به معنای دور شدن آن‌ها از سیاست و تبدیل‌شدن حزب به نهاد نیست، بلکه تنها اقدامی پوپولیستی و نمایشی از سوی یک کلونی بسته است که میانگین نفوذ آن‌ها در جامعه به طرز قابل‌توجهی کاهش‌یافته است. هدف حزب اتحاد از بیان مطالبات اصناف و اقشار اجتماعی نه پیگیری و دیدبانی مطالبات آن‌ها، بلکه ایجاد پیوستاری سیاسی برای موج‌سواری سیاسی و حتی ضدامنیتی است. به نظر می‌رسد عوارض چند تجمع خیابانی زیر زبان اتحادی‌ها مزه کرده و آن‌ها گمان می‌کنند می‌توانند با انحراف در مطالبات صنفی، آن‌ها را سیاسی کرده و تجمع را به شورش کور تبدیل کنند.

ایجاد نقطه‌چین میان «عمل اجتماعی» و «فشار خیابانی» باهدف شکستن سقف شیشه‌ای از جانب اصلاح‌طلبان نشانه‌های قابل‌تأمل دیگری نیز دارد. چپ‌های ستادی از مدتی قبل و پس از ناامید شدن از اقبال مردم به آنها در پای صندوق رأی (اقدامات دموکراتیک) تبدیل به دستگاه بیانیه نویسی شده و رو به اقدامات کلیشه ای آورده اند. اصلاح‌طلبان رادیکال گمان می‌کنند که تنها راه برای پس گرفتن قدرت، مجهز شدن به ابزارهای لازم برای جنگ میدانی (اقدامات غیر دموکراتیک) است.

محمدرضا تاجیک از دیگر تئوریسین‌های اصلاح‌طلب در شرح این دگردیسی و تبدیل‌شدن چپ‌ها به نیروی عصیانگر و رادیکال می‌گوید:

«شما می‌توانی شقاق درون را در نفی «دیگری رادیکال» به وفاق تبدیل کنی؛ آن دیگری بیرون هم به‌صورت نگاتیو و هم به‌صورت پازیتیو در قالب یک نقطهٔ گره‌ای برای شما نقش بازی می‌کند و می‌تواند به تکثر درون وحدت دهد. اما اگر آن نقطهٔ گره‌ای از میان برخیزد از درون تشتت شروع می‌شود و دیری نخواهید پائید که ما شاهد تولد دگرهایی در ساحت همین این یکدستی هستیم و این دگرها بسیار رادیکال‌تر از دگرهایی درونی و دگرهای بیرونی بسیار رادیکال‌تر دگرهای درونی است».


نامه های آرشیوی را بخوان

البته برخی معتقدند گرفتن ژست رادیکال از سوی اصلاح‌طلبان تحلیل ساده‌تری نیز دارد. چپ‌های ستادی با تند کردن فضا می‌توانند رگ حساس قشر خاکستری‌رنگ را تحریک کند. البته این شاخ‌وشانه کشیدن و به عمق زدن برای آن‌ها آورده قابل‌ملاحظه‌ای نخواهد داشت. روایت است که پس از ضربه غرورآفرین سپاه پاسداران به حزب توده، محمد پورهرمزان عضو ارشد حزب و مترجم آثار لنین در زندان و میان هم‌بندی‌هایش اعتراف جالب‌توجهی کرده است! او گفته است که سال‌ها با غرور حس می‌کردم که با توسل به آثار و افکار لنین به سطح عالی از سیاست رسیده و حق و حقیقت تنها در نزد حزب ماست. اما بعدها متوجه شدم که مردم حتی یک صفحه از کتاب‌های مرا نیز نخوانده‌اند و نه‌تنها ما (حزب توده) را مرجع نمی‌دانند، بلکه حزب را گروهی خودفروخته قلمداد کرده‌اند. پور هرمزان ادامه داده است، این بیگانگی با مردم بزرگ‌ترین رنج من است!

این روزها حال‌وروز هسته سخت اصلاحات با شعار اصلاحات ساختاری و اجتماعی شدن با هدف براندازی بهتر از وضع توده‌ای‌ها نیست، گروهی که سرسپرده شوروی بود با بدترین شکل ممکن توسط مردم از تاریخ معاصر ایران حذف شد؛ در این ماجرا افرادی چون میردامادی و حجاریان، بر حق‌تر از کیانوری و پورهرمزان نیستند. البته فرصت برای بازگشت فردی چون آذر منصوری از بیراهه باقی است، ایشان کافی است به آرشیو حزبش مراجعه کرده و بار دیگر نامه های مرحوم عسگراولادی به محمد رضا خاتمی را با چشم باز بخواند!

۱۴۰۰/۱۰/۲۱

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...