حجتالاسلام والمسلمین مجتبی ذوالنوری، نخستین فرمانده تیپ ۸۳ امام صادق (ع)، نخستین فرمانده تیپ تبلیغی رزمی روحانیون است. او ۸۴ ماه حضور در جبهههای جنوب- غرب و کردستان را در کارنامه فعالیتهای رزمیاش دارد. او علاوه بر تحصیلات حوزوی و استفاده از محضر استادان بنام حوزه، مدرک کارشناسیاش را در رشته زبان انگلیسی از دانشگاه تهران گرفت و همچنین دوره آموزشی فرماندهی و ستاد «دافوس» را که ویژه فرماندهان نیروهای مسلح است، در دانشگاه امام حسین (ع) پشت سر گذاشت.
از مسئولیتهای حماسه و مقاومت حجتالاسلام مجتبی ذوالنوری میتوان به مسئول اعزام مبلغ لشکر۲۷محمد رسولالله (ص) در فاصله سالهای ۶۱ تا ۶۴، معاونت فرهنگی لشکر۱۰سیدالشهدا (ع) و همزمان معاونت فرهنگی قرارگاه و سپاه سوم قدس حدوداً تا پایان جنگ با حفظ سمت فرماندهی تیپ۸۳، مسئول ستاد ارتباطات فرماندهی تبلیغات جبهه و جنگ و فرمانده تیپ مستقل۸۳ امام جعفر صادق (ع) به مدت ۲۳سال اشاره کرد. او هم اکنون عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی است.
با مجتبی ذوالنوری به مناسبت برگزاری کنگره شهدای روحانی در چهارم خردادماه جاری، پیرامون نقش روحانیت در دفاع مقدس گفتگو کردیم. بخشهای مهمتر آن را در ذیل میخوانیم.
نقش ولایت
روحانیت در دوران دفاع مقدس به اشکال مختلف ایفای نقش داشتند. یک نقش، نقش کلان و کلی بود، مثل نقشی که حضرت امام در تحریک و تحریض و بسیج مردم در دفاع مقدس و هدایت کلی دفاع مقدس و فرماندهی کل قوا داشتند. این نقش، منحصر به روحانیت و در اختیار حضرت امام بود، امروز هم فرماندهی نیروهای مسلح ما در اختیار ولیفقیه است و از نقشهای ولیفقیه است. این نقش به ظاهر ممکن است به چشم نیاید، ولی در ایفای نقش کلان روحانیت که در عمل ولیفقیه و رهبری تبلور داشت، کتابها میشود نوشت.
نقش پشتیبانی
نقش دوم روحانیت، نقش پشتیبانی بود. اگر جبهههای ما دوام آورد، مساجد، حسینیهها، تکایا و هیئات که تریبونهای در اختیار روحانیت بود، نیروها را و پشتیبانیها را برای جبهه گسیل میکردند. در مراسم شهدا و هر مناسبتی، پشتیبانی جنگ را گرم نگه میداشتند. مردم هم به حرف روحانیت اعتماد داشتند و وارد صحنه میشدند؛ چه عرصه پشتیبانی جنگ و چه داغ نگه داشتن تنور خود دفاع. این نقش پشتیبانی روحانیت بود.
نقش مسئولیتی
نقش سوم، نقش مسئولیتی روحانیت در جنگ بود. یک یگان نظامی واحدهای متعددی دارد. همان طور که اطلاعات دارد و عملیات دارد، پرسنلی و نیروی انسانی دارد، تدارکات و توپخانه و زرهی دارد، ضدزره و ادوات دارد، واحدهای عقیدتی- سیاسی هم داشت و نمایندگیهای حضرت امام در سپاه و بسیج را داشتیم و تبلیغات و انتشارات داشتیم و واحد عملیات روانی داشتیم. این واحدهایی که ما در یگانهای رزم داشتیم، اغلب اینها رؤسا و مسئولان آنها روحانی بودند.
نقش فرماندهی و رزمی
نقش چهارم، نقش فرماندهی روحانیت بود؛ فرماندهی نظامی. ما در بین روحانیون فرمانده قرارگاه داشتیم. حاج آقا بشردوست در عملیات کربلای ۴ و ۵ فرماندهی قرارگاه کربلا را بر عهده داشتند و چندین لشکر زیر امر قرارگاه کربلا اجرای عملیات میکردند یا حاج آقا طلابیان که فکر میکنم الان امام جمعه بابلسر هستند. ایشان رئیس ستاد قرارگاه بودند. خدا رحمت کند شهید صالحی، جانشین لشکر ۲۷ حضرت رسول از بچههای نجفآباد بود که روحانی بودند، ولی لباس پاسداری میپوشیدند و در عملیات شرکت میکردند. خدا رحمت کند شهید کاوه، فرمانده لشکر ویژه شهدا، ایشان قبل از اینکه پاسدار بشوند، طلبه بودند. شهید آسیدمحمد حجازی که سال گذشته به شهادت رسید، ایشان در کنار شهید مصطفی ردانیپور و در کنار شهید میثمی از طلبههای مدرسه حقانی قم در قبل از انقلاب بودند. ما در سطوح مسئولیتی و فرماندهی روحانیون فراوانی داشتیم که ایفای نقش میکردند تا میرسید به ردههای پایین مثل تیپ که مثلاً توپخانه ۶۱ محرم برادرمان آقای زینالعابدین احمدی روحانی بود. هم درجه سرداری گرفت و هم روحانی و فرمانده آتشبار توپخانه بود.
ما روحانیای داشتیم که خلبان هلیکوپتر کبری بود و در زدن مواضع دشمن حماسهآفرینی داشت. روحانیونی داشتیم که در تخصصهای غیررزمی در صحنه جنگ ایفای نقش میکردند، مثلاً شما وقتی وارد بیمارستان فاطمهالزهرا در عملیات فاو میشدی، میدیدی یک عبا و عمامه و قبا روی دیوار بیمارستان زیرزمینی آویزان است، موقع نماز میدیدیم یک نفر از داخل اتاق عمل با روپوش سفید آمد بیرون، روپوش را درآورد و عبا را پوشید و عمامه را گذاشت و رفت برای اقامه نماز، یعنی روحانی ما به عنوان جراح در اتاق عمل ایفای نقش میکرد.
قشری از شهدای روحانی، روحانیون در حوزه رزم بودند که از شهدای گمنام روحانیت که هنوز هم شناخته نشدهاند، همینها هستند، چون روی سنگ قبر اینها هم نوشته شده بسیجی شهید، رزمنده شهید و عناوین مقدسی از این قبیل و اسمی از طلبه بودن آنها نیست. در بنیاد شهید هم پروندهای به عنوان طلبه برای اینها تشکیل نشده است.
نقش تبلیغی
چنقش ششم که روحانیت داشت، نقش تبلیغی بود. این نقش تبلیغی خیلی مهم و رسالت اصلی روحانیت بود. اگر چه یک روحانی هم آنجا اگر آرپیجیزن بود، کونوا دعاهالناس بغیر السنتکم بود، شما مردم را به غیر از زبان دعوت به دین کنید، وقتی روحانی فقط آیات و روایات جهاد را بخواند کافی نیست، روحانی در عمل خودش باید میداندار باشد تا مردم پشت سرش قرار بگیرند، لذا آرپیجیزدن یک روحانی ما هم تبلیغ بود، ولی به هر حال نقش خاص تبلیغی، ما روحانیون فراوانی داشتیم که اینها در سطوح مختلف جبهه تا خطوط مقدم حضور داشتند، حتی جایی که کار جمعی نمیشد انجام داد، روحانی سنگر به سنگر در خطوط مقدم میرفت سراغ رزمنده و مسائل او را میپرسید که سؤالی و ابهامی در شرعیات نداشته باشد. شهدای زیادی هم در این زمینه دادیم. ما حدود ۳۶ امام جمعه و امام جمعه موقت در جنگ شهید دادیم، حتی بعضی از مراجع ما در جبههها حضور پیدا میکردند؛ روحانیون بنامی مثل آیتالله حائریشیرازی، آقای بهلول، مرحوم آیتاللهالعظمی بهاءالدینی، مرحوم آیتاللهالعظمی میرزاجواد آقاتهرانی.
ما یک گروههایی هم داشتیم که اینها هر دو توانمندی رزمی و تبلیغی را داشتند. نیروهایی بودند که اگر عملیات نبود و نیاز به کار فرهنگی و تبلیغی بود، لباس روحانیت به تن و کار فرهنگی و تبلیغی میکردند و زمانی که عملیات بود، لباس روحانیت را کنار میگذاشتند و لباس رزم میپوشیدند.
یکی از گردانهای لشکر سیدالشهدا (ع) سردار حاج خادم میگفت، گردان من زمینگیر شده بود و آتش سنگین دشمن اجازه نمیداد رزمنده سر خودش را بلند کند. من هر چه گفتم واجب است و جهاد اینجور است و خودم و سلسلهمراتب را رساندم به حضرت امام که نیرو تکان بخورد، ولی آتش اجازه نمیداد نیرو بلند شود. ایشان میگفت یک دفعه دیدم در بین بارش انواع گلوله و آتش، یک رزمنده بلند شد، کولهپشتی خودش را باز کرد و انگار نه انگار که انواع آتش دارد میآید، یک عمامه بسته تاکرده را که داخل کولهپشتی داشت، درآورد و کلاه آهنی را از سر برداشت و گذاشت کنار و عمامه را روی سر گذاشت و گفت بچهها من سرزعیم و روحانی گردان شما هستم. شما تا چند دقیقه پیش میگفتید حسینجان کربلا، امام حسین هنوز همان امام حسین و کربلا همچنان همان کربلاست. هر کسی عاشق صحن و سرای اباعبدالله است، پشت سر من حرکت کند، گردان بیاختیار از جا کنده شد و خودش اولین شهید گردان شد.
یک روحانی داشتیم به نام شهید محمدرضا حیدری که یک روحانی با چهره بسیار نورانی بود. اخلاق متعالی و روحیه رزمی و جهادی بالا داشت. این شهید محمدرضا حیدری یک تنه نشسته بود پشت تیربار و دشمن هم آتش میریخت. گردان حنین سه بار مقاومتش شکسته شد، چون آتش خیلی سنگین بود. گردان عقبنشینی میکرد، وقتی میدیدند شهید محمدرضا حیدری یک تنه پشت تیربار نشسته و دارد آیات جهاد و شهادت را میخواند، گردان برمیگشتند. سه بار این اتفاق افتاد تا پاتک دشمن شکست خورد.
پس از دفاع مقدس
چه بعد از دفاع مقدس، جامعه روحانیت عرصههای دیگر را ترک نکردند. در سایر حوادثی که مردم در معرض آسیب بودند از شتافتن به کمک مردم دریغ نکردند. من چند مصداق را کوتاه عرض میکنم. زمانی که زلزله رودبار اتفاق افتاد، سردار شمخانی به بنده زنگ زدند و گفتند که تصمیم بر این شده است که روحانیون بروند برای کمک به مردم و مسائل شرعی آنها را کمک کنند. مثلاً جنازهای را دفن میکردند، بعد که آواربرداری میشد، میدیدند زیر آوار یک دست قطع شده پیدا شد و میماندند که حالا با این دست چه باید بکنند و از این سری مسائل پیچیده زیاد وجود داشت که کسانی باید آنجا میبودند و کمک کنند. من همان شب اول زلزله که به ما گفتند، سریع فراخوان زدم برای طلبهها، توسط تیپ امام جعفرصادق (ع) و صبح روز دوم زلزله ۴۰۰ نفر روحانی رزمنده را در منطقه پخش کردیم، حتی آن موقع آقای انصاری، فرمانده هوانیروز بود، من به ایشان اصرار میکردم که خلبانهای شما که کمک میرسانند به روستاهای استان گیلان، منطقه رودبار و طارم و منجیل و غیره، اجازه بدهید یک روحانی هم همراه هلیکوپتر شما برود که مسائل روحی و معنوی مردم را پیگیری کند.
خلبانها که میرفتند، مردمی بودند که سه روز آب و غذا به آنها نرسیده بود. عزیزانشان را از دست داده بودند و وضعیت روحی آنها به هم ریخته بود و گاهی توزیع این اقلام دچار مشکل میشد. خلبان گاهی کتک میخورد و هلیکوپتر و اجناسش آسیب میدید و حتی اجناسی که حمل کرده بود پخش و پلا میشد. یک روحانی با یکی از این پروازها رفت و وقتی آنجا رسید، مردم را آرام و جمع میکرد و آنها را نظم و تسلی میداد و بحث ایثار را مطرح میکرد که سر گرفتن کمکها، اوضاع به هم نریزد و شرایط به شکلی شد که خلبانها تا روحانی پروازشان تعیین نمیشد، پرواز نمیکردند و میگفتند حتماً روحانی باید همراه ما باشد. اینها هم مسائل شرعی را حل میکردند و هم امدادرسانی و کمکرسانی به مردم را انجام دادند و هم از لحاظ روحی به مردم کمک میکردند و این تجربه باعث شد یک گردان ویژه در تیپ امام جعفر صادق (ع) برای حوادث غیرمترقبه مثل سیل و زلزله با آموزشهای مختلف و تجهیزات لازم ایجاد شود.
منبع: روزنامه جوان