محمدمهدی اسلامی -به گزارش نما ، سخنگوی وزارت خارجه اخیرا در موضعی، از فرانسه خواسته است که برای انجام تعهدات به متحدان خود فشار بیاورد. مروری بر روابط ایران و فرانسه در چهار دهه گذشته نشان میدهد این انتظار تا چه اندازه قابل قبول خواهد بود. این روابط در صحنه علنی ناظر به چگونگی کسب منفعت فرانسه در صنعت نفت و خودروسازی و ... از تحریم ایران و بازیهای ویژه فرانسه است که نیازمند تحلیلی تفصیلی است. اما در جنبه کمی پنهان مانده تر آن، رصد مختصر دادههای موجود ما از دستگاههای اطلاعاتی فرانسه بسیار قابل تأمل است.
الکساندر دومارانش که از آبان ۱۳۴۹ تا چند روز قبل از عزل بنی صدر رئیس سازمان اطلاعات و امنیت فرانسه SDECE بود، یکی از چهره های بارز این عرصه است. از جمله اقدامات وی راه اندازی سازمان سافاری برای اقدامات نیابتی سیا در خاورمیانه بود. او را در زمره مشاوران شاه برشمرده اند.
در سندی که «به شرف عرض اعلی حضرت» رسیده، در مهر ۱۳۵۷ پیشنهاد می کند این امکان هست که از طریق تحریک کمونیستهای ایتالیایی که در اطراف امام حضور دارند، ایشان را قانع کرد که به ایتالیا بروند و در آنجا ایشان را ترور کرد. این پیشنهاد به دلیل ترس از تبدیل شدن امام به «شهید» و افزایش شور مردم و بهره برداری کمونیستها از این اقدام، از سوی ایران رد شد.
دومرانش در دی ماه ۱۳۵۷ در دیدار با یکی از مقامات ساواک برآوردی ارائه داد که اگر انقلاب پیروز شود، اولین تضادی که پیش میآید بین چپها و روحانیون خواهد بود و میگوید آنها همدیگر را تحمل نخواهند کرد و یکی باید دیگری را حذف کند، چون اینها ادبیات شأن، تصورات و تفکراتشان متفاوت است.
اینها مقدمه ای است بر اهمیت نقش فرانسه در انقلاب اسلامی، اما اقدامات اصلی پس از پیروزی انقلاب اسلامی توسط آن سازمان و نیز سازمان اطلاعاتی رقیبش در فرانسه، یعنی DST رخ داده است. برای نمونه چند مثال ذکر خواهد شد:
قاسملو میگوید ۱۷ دی ماه سال ۵۹ یک نفر از سازمان مجاهدین خلق به پاریس آمد، با من صحبت کرد و گفت: بیایید ما یک جبهه تشکیل دهیم و با یکدیگر همکاری کنیم. در آخر سال ۵۹ و روزهای پایانی سال ۵۹ مسعود رجوی به پاریس سفر میکند، آنجا دیدارهایی داشت که هیچ اطلاعاتی از آن بیرون نیامد.
مسعود رجوی تنها چهره ممتاز سازمان است که از اعدام رهایی پیدا میکند و این از طریق مسیر فرانسه اتفاق افتاد و رجوی بعدها رسما بابت آن از میتران تشکر کرد. برادران او کاظم، هوشنگ، صالح و احمد برخی طولانی تر و برخی کمتر مقاطعی در فرانسه بودهاند.
وقتی که مسعود رجوی همراه با بنیصدر با یک هواپیما ربایی از کشور خارج و وارد خاک فرانسه میشوند، مورد استقبال قرار میگیرند. در حالی که معمولاً کشورها نسبت به هواپیما ربایی یک موضع احتیاطی دارند. پس حتماً یک هماهنگی قبلی بین این اتفاقات وجود داشت. با این قرائن میخواهم بگویم شاید تقابل مسلحانه ای که اتفاق افتاد یکی از جنبههایش جنبه داخلی سازمان و دیگری جنبه سوار شدن سرویسهای اطلاعاتی به خصوص فرانسه بر آنها بود که به هدایتهای بعدی منجر شد.
سعید شاهسوندی در یک مصاحبه حدود سه دهه قبل میگوید: فرانسه امکاناتی در اختیار ما قرار داد که سازمان به صورت دیگری نمیتوانست آنها را داشته باشد. یکی از چیزهایی که اشاره میکند این است که هشتصد خط مستقیم در اختیار ما برای شنود ایران گذاشتند. آن روز ایران ۶۰۱ خط بین المللی داشت. در آن شرایط بیشتر از کل خطوط بین المللی ایران برای شنود ایران در اختیار سازمان منافقین میگذارند. بعد یک مهندس هلندی برایشان میآورند که برای سیستم آنالوگ (نه برای سیستم دیجیتال) سیستم دایورت ایجاد کند، که وقتی کسی از کردستان عراق برای پیگیری عملیاتش داخل ایران، تماس میگرفته، بچههای ما در داخل کشور فکر میکردند از آلمان تماس گرفتهاند. این عملکردی که فرانسه در حمایت از سازمان منافقین دارد مستند به سخنان جداشدگان سازمان است که ما میتوانیم از این صحبتها برای مطالبهگری استفاده کنیم.
در مصاحبه منتشر شده از بنیصدر به عنوان شاهد ماجرا، گفته شده بود که وزیر خارجه فرانسه کسی بود که دست طارق عزیز را در دست مسعود رجوی گذاشت.
میزان تقابل فرانسه در برابر انقلاب اسلامی بسیار گسترده است. حمایت از کودتا، حمایت از اپوزسیون سیاسی، حمایت از تروریستها، پیگیری استحاله از درون و ... اما حتی به همان اندازه اندکی که درباره کودتای ۲۸ مرداد در جهان علیه آمریکا فضاسازی کرده ایم؛ کاری مقابل فرانسه انجام نداده ایم.