محمدصادق رخ فرد -به گزارش نما ، حاجیه خانم زهرا بادامچیان در خانواده ای مذهبی و انقلابی در جنوب شهر تهران دیده به جهان گشود. حاج باقر پدر ایشان یکی از کسبه های متدین بازار بود.
خانم زهرا بادامچیان در سال 1336 با شهید محمدصادق اسلامی ازدواج کرد هرچند همسر وی در کار دولتی مشغول بود و پدر ایشان مخالف شغل شهید اسلامی بود اما چون معرفش شهید حاج صادق امانی دایی بزرگ خاندان بادامچیان بود، این ازدواج به ثمر رسید. حاصل این ازدواج 6 فرزند شد 2 فرزند پسر و 4 دختر.
روایت حاجیه خانم بادامچیان از خصوصیات اخلاقی شهید محمد صادق اسلامی بسیار خواندنی است. « از همان روز که با او ازدواج کردم، فهمیدم ایشان با همه مردم متفاوت است. از نظر اخلاق و رفتار، شهید اسلامی واقعا دارای خلق و خوی محمدی بود، هیچ وقت بداخلاقي نمیکرد. بسیار بلند فکر و روشن فکر بود. مردی بود که فامیل و دوستان، دوستش داشتند و مورد احترام همه بود. در هر کاری نهایت دقت و تدبیر و تفکر را میکرد.بهترین محبتها را نثار خانواده و دوستان و پدر و مادر میکرد. از تشریفات و تجمل بسیار دوری میکرد. همیشه دو دست لباس داشت و تا لباسش غیر قابل استفاده نمیشد، لباس نو تهیه نمیکرد. هیچ وقت سیر از سفره بلند نشد. بسیار در رعایت احکام و عمل به قرآن و حدیث و روایات دقت میکرد.
خلاصه باید بگویم که در زندگی مشترک من هیچ گاه از ایشان بداخلاقی و دعوا و تنبیه و عصبیتهای جاهلانه را ندیدم. یک ذرّه به فکر پست و مقام نبود...هیچگاه بچهها را تنبیه نکرد و همیشه با صحبتهای منطقی، نصیحت و نگاههای معنادار اشتباه بچهها را گوشزد میکرد. با وجود مشغله بسیار در امور بچهها دقت داشت و آنها را به مسافرت و مکانهای تفریحی سالم میبرد و از انحراف دور نگه میداشت.»
منزل شهید اسلامی پناهگاهی برای مبارزانی همچون مقام معظم رهبری، شهید باهنر، استاد شهید مطهری، شهید اندرزگو، آقای احمد احمد و ... بود. خانم بادامچیان در دوران سخت قبل از انقلاب در خانه با قبول زحمات بسیار و روحیه خستگی ناپذیری و تقسیم مسئولیت ها و با ایفای نقش پسندیده مادری پا به پای همسر خود برای رسیدن به آرمان های انقلابی و اسلامی خود قدم بر میداشت.
یکی از نکات مهم زندگی حاجیه خانم زهرا بادامچیان فعالیت های انقلابی و حضور میدانی بود. بعد از اعدام انقلابی حسنعلی منصور توسط اعضای جمعیت موتلفه اسلامی به رهبری شهید حاج صادق امانی (دایی وی) ساواک چندبار به خانه شهید اسلامی یورش برد. وی حمله آنها را اینگونه روایت می کند: « پس از ترور منصور من باردار بودم، ماموران ساواک شب به منزل ما آمدند، خوشبختانه من در خانه پدرم بودم. بعد مادر شوهرم گفت: از صبح یک عده میآمدند منزل میگفتند ما از شمال برای چک و سفته برنج آمادهایم و ایشان هم میگفته من نمیدانم اسلامی کجاست. تا اینکه شب همسایه ما را که با اسلامی صیغه برادری خوانده بود گرفتند و او گفته بودم در خانه پدرم هستم. من از ترور منصور خبر نداشتم؛ وقتی به منزل برگشتم اسلامی هم برگشت، اعلامیههای زیادی در منزل ما بود. گفتم باید بسوزانیم و همه را بردیم در آشپزخانه و سوزاندیم تا حدی که ظرفی که در آن اعلامیهها را میسوزاندم آب شد. بقیه اعلامیههای مهم را برداشتیم و در کیسهای ریختیم و بایک مفاتیح به طرف مسجد راه افتادیم؛ چون غروب ماه رمضان بود. گفتم اگر ساواک پرسید، میگوییم مسجد میرویم. بخشی از اعلامیهها را به منزل خواهرشوهرم بردیم. وقتی دوباره برگشتیم، باقی اعلامیهها و اسلحهها را هم برد، اما نمیدانم کجا برد. ما سحر میهمان داشتیم، برادر شوهرم از شمال آمده بود. او رفت برای ما نان بخرد. ساواک ریخت در خانه ما، من گفتم اسلامی رفته نان بخرد و مراقب مادر اسلامی و پسر بزرگم بودم که ماموران ازشان چیزی نپرسند. اسلامی آمد از او پرسیدند تو با امانی هستی؟ گفت امانی دایی زن من است و ما الآن با هم آمد و شد نداریم. از او امضا گرفتند و رفتند. وقتی عاملین ترور منصور لو رفتند، ساواک دوباره آمد و ایشان را ساعت ۱۱ شب بازداشت کرد. من با آنها دعوا میکردم و آنها گفتند ما از این راه نان میخوریم. مادرم گفت این چه نانی است که با لرزاندن تن و بدن مردم وزن و بچه آنها میخورید.»
آقای احمد احمد از رشادتهای خانم بادامچیان این گونه بیان میکند:«در بهار ۱۳۴۴، هنگام مراجعه به بیت مراجع و دیگر نقاطی که امید اثربخشی برای لغو حکم اعدام مجریان اجرای حکم حسنعلی منصور میرفت.»
پس از پیروزی انقلابی اسلامی در اوایل دهه شصت فاجعه تروریستی بمب گزاری حزب جمهوری اتفاق افتاد و خانم بادامچیان در حادثه تروریستی هفتم تیرماه ۱۳۶۰ داغدار شهادت همسرخود یعنی شهید اسلامی شد. روایت ایشان از سبک زندگی معنوی شهید اسلامی به این گونه است: « اهل نماز شب بود و آن چنان نماز میخواند که گویی در این دنیا نیست و من همیشه به این حالت او رشک میبردم. احساس می کردم او شهید خواهد شد، هر روز با خودم می گفتم:«او فقط یک روز دیگر پیش ماست». مدام از خدا می خواست تا شهادت را روزیش نماید و بالاخره نیز دعایش به اجابت رسید... پس از پیروزی به کمیته استقبال پیوست. همواره از طرف منافقین در معرض تهدید بود؛ حتى ما خانه مان را عوض کردیم اما هیچگاه محافظ قبول نمیکرد. حتی یک ماشین از طرف وزارت بازرگانی به او دادند اما قبول نکرد. به فعالیت خودش ادامه میداد و خدمت میکرد. میگفت آدم باید اعمالش خوب باشد و این وقتی ثابت شد که با شهید بهشتی راهی بهشت شد.»
مرحومه بادامچیان پس عمری مبارزه در 29 مهرماه سال 1403 دعوت حق را لبیک گفت.
مقام معظم رهبری در پیامی درگذشت این بانوی انقلابی را تسلیت گفتند.
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
درگذشت همسر مکرمهی شهید عزیز آقای حاج صادق اسلامی رحمةاللهعلیهما را به فرزندان گرامی و دیگر بازماندگان ایشان و خانوادههای خویشاوند تسلیت عرض میکنم و رحمت و مغفرت الهی را برای درگذشتگان آنان مسألت مینمایم.
سیّدعلی خامنهای
۱۴۰۳/۷/۳۰