صحنه کنونی سیاست در دیار ما شدیداً مبتنی بر مناسبات قبیلگی است و این را آدم وقتی میفهمد که با هیچ یک از قبایل موجود نتواند به طور جدی همدلی و همفکری احساس کند. چند وقتی است که چنین احوالی دارم.
برای چون منی، تکلیف با فتنه و اصلاحطلبها و انحرافیها و رفسنجانیستها و حتی با راستیها مشخص است. با بچههای جبهه پایداری تا حد زیادی همدلم ولی وقتی مثلاً همین جزوهای که اخیراً صدا کرده را میخوانم، میبینم که همفکر نیستم. حرفهای این جزوه درست و غلط و متشابه و افراط و تفریط و ... را در هم پیچیده و معجونی است که آدم در مقابلش میماند چه باید بکند! بعضی کسانی که در رأس هستۀ تصمیمگیر پایداری قرار گرفتهاند، نه این که آدمهای بدی باشند! نه! ولی گاهی برخی از آنها مواضع غیرمتعادلی دارند که اشکال کوچکی نیست. حقیقتاً آدم دلش نمیآید که سکان هدایت جریانی به عظمت و عمق «جریان سوم تیر» در دست این برادران باشد با این مشی و خصلتها و سلیقهها! زمانی نوشته بودم که احمدی نژاد دیگر نمایندۀ سیاسی ما نیست و ما باید به دنبال نماینده سیاسی جدیدی بگردیم. جبهه پایداری میتوانست این نماینده باشد. امّا ... جبهه پایداری جبهه نشد، محفل شد. سوم تیر بزرگتر از آن است که زمامش به دست یک محفل بیافتد. و البته تنها نقطۀ روشن حضور علامه مصباح است که طبیعتاً حضوری است نظارتی و ارشادی. خطر این است که هزینه این سلیقه و منش از سرمایۀ اعتبار ایشان پرداخته شود و ...
از سوی دیگر، به نظرم میرسد رفقای رهپویانی-ایثارگرانی الان مواضع عمدتاً درستی دارند. شاید بتوانم بگویم با آنها همفکرترم ولی ... خب! همدل نیستم. بی تعارف چون «سوم تیری» نیستند. این اشکال کوچکی نیست.
هر دو گروه به شیوهای که فقط تداعیگر عصبیتهای قبیلگی است، با یکدیگر خصومت دارند. خصومتی به شدت ناموجّه و بی معنا. و این خصومت را به شیوهای مشابه اعمال میکنند. متلکهای متقابل دو سایت اصولگرا به هم را ببینید! این آن را متهم میکند به توهین به آیت الله مهدوی کنی و درباره اخلاق سیاسی خطابه میدهد، در حالی که جزوۀ کذایی حرف بی ربط کم ندارد ولی هیچ جایش توهین به آقای مهدوی نیست. آن این را متهم میکند به توهین به علامه مصباح. در حالی که نامۀ کذایی هم با این که نوع انتشارش در رسانههای دوستان صادقانه نیست و پنهان شدن در پشت نام دانشجویان دانشگاههای تهران خیلی بیمزه است (در حالی که اظهر من الشمس است که فضای دانشجوهای حزب اللهی با جبهه متحد سازگاری ندارد و بیشتر گرایشش به پایداری است)، اما به هیچ وجه توهین به استاد مصباح نیست.
این آن چیزی است که آدم را کلافه میکند.
ممکن است کسی بگوید: حالا که چی؟ خب با هیچ کدام همدل و همفکر نباش! چه مرگت است؟!
شاید دوستمان راست میگوید. اتفاقاً چنین موضعی در عرصه سیاسی داشتن خیلی باکلاس است: با هیچکس نبودن و از یک نقطه برج عاج همه را «نقد درون گفتمانی» کردن! ولی بدبختی اینجاست که من اصلاً به ایفای نقش روشنفکری و –به اصطلاح- نقد درون گفتمانی (؟!) معتقد نیستم. کاری که باید کرد «عمل سیاسی انقلابی» است. عمل سیاسی انقلابی را از برج عاج نمی توان انجام داد. باید درون جریان بود.
اینها که تا حالا نوشتم، همه حاشیه روی بود برای اینکه برسم به متن. انگیزه اصلی از نوشتن این چند سطر پرسشی است که در ادامه میآید.
***
من اینجا کاری به این ندارم که حرفهای آقای افروغ در آن برنامه تلویزیونی درست بود یا نه؟ و نیز به اینکه اگر مشکلی در کار بود به محتوای حرفها بر میگشت یا به لحن و شیوۀ بیان آنها یا به سوابق و مواضع گوینده؟ من فقط میخواهم از برادران جهان نیوزی که راه به راه مطلب زدند در ستایش از سوابق افروغ و درستی و صحت مواضع او و این که چقدر آزاد اندیشی خوب است و ...، یک سؤال بپرسم. سؤال را برای این نمی پرسم که جواب بدهند، برای این مینویسم که اگر احیاناً اینجا را میخوانند فقط به آن فکر کنند.
اگر همین مواضع، با همین لحن و در همین برنامۀ تلویزیونی، نه توسط آقای دکتر عماد افروغ که توسط ... (حالا نمی گویم علی اکبر جوانفکر که کلاً آدم بی ربطی است!) مثلاً توسط استاد خوب مردم شناس ما، آقای دکتر ابراهیم فیّاض گفته شده بود، رفقا با آن چه معاملهای میکردند؟ آیا باز هم بحث آزاد اندیشی به میان میآمد؟ و سوابق انقلابی و بچه رزمنده بودن دکتر فیاض را یاد آوری میکردند؟ یا خوراکش تیترهایی از قبیل «اهانت یکی از منسوبین جریان انحرافی به ولایت فقیه(!!)» و «تئوریسین جریان انحرافی در سیمای ملّی چه میکند (!!!)» و امثال اینها بود؟ آیا تا فیها خالدون یکی دو مصاحبهای که او در حمایت از احمدی نژاد و مشایی کرده است، را در نمی آوردید؟ آیا ...من قصد ایراد اتهام ندارم. سؤالی کردم. امیدوارم اگر این سؤال متضمن چنین چیزی بود، به بزرگواری ببخشید. اما اگر امکانی برای تأمل فراهم کرد، ما را از دعای خیر فراموش نفرمایید. پی نوشت: لازم است چون اشاره شد همین جا توضیح دهم که اتهام ارتباط با جریان انحرافی که بعضاً در افواه به آقای دکتر فیاض نسبت داده میشود، با شناخت نزدیکی که از ایشان و سلوک و مواضعشان دارم، اتهام ناروایی است. البته بنده هم در مقام یک شاگرد پارهای از مواضع ایشان درباره حضرات را نمیپسندم.
منبع: هفته نامه 9 دي
مناسبات قبیلگی صحنه سیاست
سجاد صفارهرندی
۱۳۹۰/۱۱/۱۱