«کاترین اشتون» راهی طولانی را طی کرده است تا رسیده به اینجایی که الان هست؛ پدرش فقط یک کارگر بوده و او خیلی شانس داشته که به عنوان اولین فرزند خانواده، وارد دانشگاه شده است.
خیلی ها، آن روزهایی که او در کابینه تونی بلر، معاون وزیر شده بود، توانایی هایش را زیر سوال بردند و وقتی که در سال ۲۰۰۹ ، صندلی شماره یک سیاست خارجی اتحادیه اروپا را از آن خود کرد، تیغ انتقادات، تیزتر شد. بسیاری از کسانی که بارونس اشتون را می شناسند، می گویند، «او این کاره نیست» ؛ مخصوصاً اینکه او، با آمدنش، رفتن خاویر سولانای کار کُشته را رقم زد.
کسی نمی داند اشتونی که عضو حزب کارگر انگلیس است و جز زبان مادری اش، نمی تواند زبان دیگری را به خوبی بفهمد، چگونه راه پیشرفت را با زیرکی ، کوتاه کرده است؟ اشتون با تصاحب میز اصلی دستگاه دیپلماسی اتحادیه اروپا، خیلی ها را تلویحاً به یاد مارگارت تاچر، بانوی آهنین انداخت. اما او کجا و اشتون کجا...
وقتی اشتون در مذاکرات۱+۵، بجای سولانا روبروی سعید جلیلی نشست، سیاست اسپانیایی هم به سیاست انگلیسی، تبدیل شد. اما چه کسی است که تأیید نکند، سولانا در مذاکرات با ایران به مراتب، انگلیسیتر از اشتون بود!
کاترین اشتون با آمدنش به رأس دستگاه سیاست خارجی اتحادیه اروپا، تکنیک های زنانه را جایگزین تاکتیک های مردانه سولانا کرد. تکنیکی که در مشهودترین واکنش، تغییر لباسش در مذاکرات با ایران بود. هم می توان عبارتی چون لباس دیپلماسی را برای آن بکار برد و هم دیپلماسی لباس را.
شاید یکی از کسانی که دل خوشی از شرکت Adobe و محصول آنها، فتوشاپ ندارد، همین کاترین اشتون است. اشتون وقتی بعد از مذاکرات استانبول ۱، با فتوشاپ کاری رسانه های ایرانی مواجه شد، واکنشی تمام عیار انگلیسی از خود نشان داد. بنابراین یک روسری برای پوشاندن گردن به مجموعه پوشش خود اضافه کرد.
وی بعد از آنکه متوجه شد ممکن است باز هم، کت و دامن اش، دست خوش برش (crop) رسانه های ایرانی شده و فقط نمایی کلوزآپ از او منتشر می شود، ترجیح داد تا در نشست استانبول ۲، شال برگردن انداخته و در بغداد چیزی شبیه مانتو بپوشد.
این روند تکاملی در نوع پوشش کتی اشتون ادامه پیدا کرد و نشست به نشست، ظاهراً، ظاهرش را ایرانیزه کرد؛ تغییری ظاهری که پیغام های مهمی را در پی داشت.
اینجا می توانیم برگردیم به بحث اصلی؛ سیاست لباس یا همان لباس سیاسی. کاترین اشتون با سیاستی که در نوع لباس پوشیدن اش برای حضور در نشست های ۱+۵ و ایران در پیش گرفته، نشان داده که حاشیه را بهتر از متن می فهمد. ایرانیزه کردن حجاب توسط یک انگلیسی، حداقل برای مخاطب ایرانی این پیام را تداعی می کند که این سیاستمدار به دنبال نشان دادن انعطاف است. دقت کنیم که «نشان دادن انعطاف» با خود انعطاف فرق دارد.
دوگانه«لباس سیاسی» یا «سیاست لباس» ، معادله ای معلوم – مجهول است؛ به عبارت دیگر، لباس سیاسی زنان سیاستمدار در انگلیس و اروپا، کاملاً مشخص و بیشتر رویه استفاده از کت و دامن، معمول است. پس در این مقیاس می توان طرف اول معادله را معلوم به حساب آورد. کار اما وقتی پیچیده می شود که بخواهیم طرف دوم یا همان مجهول را حل کنیم؛ سیاست لباس.
اشتون با عبور از «لباس سیاسی»، وارد فاز «سیاست لباس» شده است. اگر بخواهیم بی تکلف و ساده ، صحبت کنیم با احترام به اطرافیان خانم اشتون که او را «این کاره» نمی دانند، باید بگوییم که او، در این یک مورد یعنی سیاست لباس خیلی باهوش است.
برای من و شما که در ایران زندگی می کنیم و نمودار تغییرات لباس خانم اشتون را از ابتدا تا الان دنبال کرده ایم، از کارهای او، نه تنها نمی توانیم با عبارت سیاست لباس، یاد کنیم بلکه واکنش ضدّ فتوشاپی او را خلاصه می کنیم در یک «کار فانتزی»، فقط همین!
حالا بیایید شاهکار انگلیسی خانم اشتون را از نگاه یک شهروند فرانسوی، ایتالیایی، کانادایی و یا شاید هم یک شهروند ژاپنی مرور کنیم. وقتی شما، عرف، رسم و فرهنگ لباس پوشیدن خود را کنار می گذاری و نوع پوشش خود را به احترام گروه ایرانی مذاکره کننده و البته رسانه های ایران، با ویژگی هایی ایرانیزه شده، انتخاب می کنی، چه پیامی دارد؟
قصه از همین احترام شروع می شود؛ اشتون به آن شهروند اروپایی یا آسیایی، بصورت غیر مستقیم پیغام می دهد که ما حاضریم کوتاه بیاییم اما ایرانی ها ... .
من و شما چه بخواهیم و چه نخواهیم باید سیاست لباس کتی اشتون را قبول کنیم؛ اشتون می خواهد بگوید، ما پنج بعلاوه یکی ها، انعطاف داریم، نمونه اش همین نوع لباس من که رییس تیم مذاکره کننده هستم! به لباس های اشتون در مذاکرات آلماتی، دقت کنید، بازهم حجاب اش، ایرانی تر شده، نه؟
شما، چه نامی را روی سیاست لباس اشتون می گذارید؟ فرار رو به جلو؟!
منبع:فارس
لباس دیپلماسی یا دیپلماسی لباس اشتون
نوشتن در مورد كسی كه روزی روزگاری، معاون كمپین خلع سلاح هستهای بوده و حالا مدافع ۶ دانگ كشورهای دارای سلاح هسته ای شده، باید از مسیرهای پارادوكسی خاص خودش، عبور كند
۱۳۹۱/۱۲/۸